آرش خیراندیش عضو ستاد مردمی نجات آشوراده
به دست آهن تفته کردن خمیر/ به از دست بر سینه پیش امیر
اتفاقات چند هفته گذشته در عرصه محیطزیست کشور- بهویژه تلاش برای واگذاری جزیره آشوراده به شرکتی خصوصی- فرصتی برای فرهیختگان کشور فراهم کرد تا ادعاهای مدافعان «توسعه لجام گسیخته» را بازنگری کنند. در خلال مقالهها، گزارشها و فیلمهای تهیهشده توسط دلسوزان کشوردر این مدت، به خوبی عیان شد که توسعهمحوری جز ثروتاندوزی اقلیتی نوکیسه، تخریب شدید محیطزیست و انحطاط فرهنگی حاصلی دیگر ندارد.
یکی از ادعاهای سرمایهگذاران چنین طرحهایی، اشتغالزایی است. از آنجا که چنین چیزی کمتر مورد نقد قرار گرفته است، نگارنده بر آن شد که ضمن بررسی آن به ارایه راهکارهای جایگزین و مناسب برای اشتغال بپردازد.
به یاد میآورم زمانی را که برای خرید صنایع دستی به همراه گردشگرانی ایرانی- که بسیاری از آنان ساکن خارج از کشور بودند- در یکی از شهرهای ترکمننشین ایران به مغازهای که متخصص این کار بود رجوع کردم. قسمت زیادی از تولیدات دستی آنجا نه ساخت ترکمنهای ایرانی بلکه محصول زنان ترکمن جمهوری ترکمنستان بود. وقتی علت آن را پرسیدم با پاسخی عجیب مواجه شدم: دختران و زنان ترکمن کشورمان دیگر مانند گذشته وقت برای ساخت صنایع دستی نمیگذارند چون برای آنها به صرفه نیست! چگونه است که این کار برای زنان جمهوری ترکمنستان - با همان زبان و آداب و با فاصلهای نزدیک در آن طرف مرز- به صرفه است اما برای ترکمنهای هموطنمان چنین نیست؟ این معضلی است که نهتنها گریبانگیر بانوان ترکمن ایرانی شده است بلکه بسیاری از جوانان کشورمان-اعم از زن ومرد- با مشکلاتی مشابه روبهرو هستند. بهراستی طی سالهای گذشته چه شده است که بهرغم وجود بازار و مشتری برای بسیاری از تولیدات مردم کشورمان- از صنایع دستی گرفته تا محصولات کشاورزی- تعدادی از تولیدکنندگان سنتی ترجیح میدهند بیکار باشند و ناچار درآمدی نداشته باشند تا اینکه کار کنند و در آمدی - از کم تا متوسط – بهدست آورند؟ پاسخ این سوال در سبک زندگی جدیدی است که بر خود تحمیل کردهایم. این نمونهای از همان سبک زندگی جهانی است که طبق آن افراد کار را- و در واقع مولد بودن را- دارای ارزش ذاتی ندانسته و در پی راحت طلبی هستند. در این سبک زندگی، انسانها پرمصرف و پرهزینه هستند و لذا در آمدهای عادی کفاف هزینههای آنها را نمیدهد. طرفه اینجاست که چنین افرادی حتی در زمان بیکاری از هزینههای خود نمیکاهند و به هر طریقی در پی تأمین هزینههای خود هستند از قبیل دریافت وام، استقراض، خرید نسیه و حتی متأسفانه مشاغل کاذبی مانند دلالی و ... فعالیتهای شغلی کاذب در کنار شغل اصلی یا در زمان بیکاری، یکی از کارهای متداول در زمان ما است که در دورههایی بسیار پر رونق مینماید و البته در پی آن رونق ظاهری با رکود مواجه میشوند. بسیارند که با خرید و فروش ارز، سکه، طلا، گوشی همراه، خودرو و مانند آنها، به جبران هزینههای خود میپردازند و البته ضررهای هنگفت هم میدهند که در مجموع فرد را بیش از پیش غرق در بدهی و فشار مالی میکند. دریغ از عبرت!
حال ببینیم مدعیان اشتغالزایی از این وانفسای هزینههای بالای غیرضروری جامعه و کمبود درآمد چگونه استفاده - و درواقع سوءاستفاده - میکنند. سبک زندگی جدید بهترین فرصت را برای حریصان فراهم میکند تا با استخدام ظاهری افراد - درحالیکه هیچ تضمینی برای ادامه کار وجود ندارد- آنان را در چرخه معیوب حقوق ماهیانه، اخذ وام، خرید قسطی و... گرفتار کند به گونهای که فرد متوجه چنین گرفتاری عظیمی نشود و آن را در زندگی عادی تصور کند. در ادامه این زندگی پرفشار، بروز انواع بیماریهای جسمی و روانی بسیار متداول بوده و البته آن را نیز با وعده بیمه درمانی عادی جلوه میدهند! گویا اصولا انسان زاده شده که بیمار شود و تا آخر عمر درگیر درمان و بیمه درمانی باشد! درحالیکه اصل بر پیشگیری است و سبک زندگی مصرفی باعث بروز انفجار گونه بیماریهاست که البته خود این برای تاجران درمان مردم فرصتی مغتنم است!
معایب و عوارض اشتغال زاییهای جدید در جهان عمومی بوده و در کشور ما سالهاست که در شهرهای بزرگ و متوسط رو به گسترش است. اکنون این عوارض درحال رخنه به شهرهای کوچک و متاسفانه مناطق روستایی و عشایری است. همچنان که گفته شد از آنجا که سبک زندگی مصرفی از قبل به روستاهای ما نیز راه پیدا کرده است، فرصت برای استخدام بیکاران جدید برای پروژههای بزرگ بسیار فراهم است. بسیاری از سرمایهگذاران با شعار اشتغالزایی به اطراف و اکناف کشور نفوذ میکنند تا با راهاندازی کارخانهها، جادهسازی، سدسازی، پروژههای گردشگری و ... به استخدام کارگران ساده از میان روستاییان بپردازند و بدین ترتیب ضمن پرداخت حقوقهایی اندک - و البته موقتی - بر سر ملت و دولت منت بگذارند که اشتغالزایی ایجاد کردهاند! از رهگذر چنین فعالیتهایی، آنچه از بین میرود طبیعت و فرهنگ کشورمان است. با از بین رفتن هنر ساخت صنایع دستی، دیگر جایگزینی برای آن نمیتوان یافت. برای توانایی کشاورزی و دامداری بدیلی نمیتوان پیدا کرد.
یکی از فعالیتهای شغلی جدیدی که ظاهرا ظرفیت بالایی در اشتغالزایی دارد صنعت گردشگری است. در اینجا منظور ما از صنعت گردشگری، فعالیت گردشگری انبوه است که با تعداد بسیار زیاد گردشگرانی که جابهجا میکند، یکی از سنگینترین فشارها را بر کرهزمین تحمیل میکند. این صنعت بهدلیل استفاده از منابع طبیعی و فرهنگی دنیا به شدت مخرب محسوب است. از جهت ایجاد اشتغال، گردشگری به شدت تمایل به ایجاد مشاغل خدماتی غیرمولد دارد به گونهای که واسطهگری از مشخصات فعالان این حرفه است. وقتی پای گردشگری انبوه به قسمتی از زمین باز میشود، نهتنها میراث فرهنگی و طبیعی آنجا در معرض تهدید قرار میگیرد بلکه مشاغل اصیل منطقه نیز نابود میشوند. معدودی از مشاغل سنتی تولیدی و هنریای که ظاهرا صنعت گردشگری از آنها استفاده میکند، به سرعت اصالت خود را از دست میدهند و تبدیل به فعالیتهای نمایشی بیاصالت میشوند. فعالان صنعت گردشگری بهدلیل دور ماندن از فعالیتهای مولد، وابستگی شدیدی به کارهای واسطهگری پیدا میکنند. در عین گستردگی این صنعت، منافع مادی آن - بهویژه در سرمایهگذاریهای کلان- عمدتا به شرکتهای بزرگ رسیده و کارمندان این سیستم وابسته به حقوق مقرری ( با همان چرخه معیوب ذکر شده استخدامی که ذکر شد) پرورش پیدا میکنند. این خطری است که امروز مناطق روستایی و عشایری و همچنین شهرهای کوچک ما را تهدید میکند. به جای تشویق به حفظ مشاغل مستقل و اصیل تولیدی و هنری، جوانان روستایی ما را تشویق به استخدام در شرکتهای بزرگ و ازجمله اقامتگاههای گردشگری عظیم میکنند تا بهعنوان کارگرانی ساده و وابسته به جیره ماهیانه بار بیایند و مصرف گرایی رونق بیشتری بیابد.
جایگزین صنعت گردشگری (گردشگری انبوه)، چند نوع فعالیت مشابه گردشگری است که مجموعا به آنها گردشگری پایدار میگویند اگرچه کمتر در دنیا به واقع گردشگری پایدار را عملا پیاده کردهاند. اکنون زمانی است که با استفاده از تجارب مثبت و منفی جهانی و بهویژه با استفاده از سنتهای اصیل ایرانی، بر افسانه درآمدزایی و اشتغالزایی صنعت گردشگری در کشورمان خط بطلان کشیده و متناسب با شرایط کشورمان فعالیتهای مناسب را بیابیم. یکی از تجارب با ارزش قابل استفاده، اگروتوریسم (گردشگری کشاورزی) است. بهوسیله اگروتوریسم، مردم سوییس در مدتکوتاهی توانستند تعداد بسیار زیادی از روستاهای متروکه خود را احیا کنند که این کار منجر به بازگشت فعالیتهای کشاورزی و دامداری به این روستاها شد. اگروتوریسم نیاز به سرمایهگذاری خارج از خود روستاها نداشته و درواقع با سرمایههای کوچک خود روستاییان قابل اجراست. فرق عمده اگروتوریسم(گردشگری کشاورزی) با گردشگری روستایی این است که در اگروتوریسم هدف حفظ تولیدات اصیل روستایی (کشاورزی، دامداری، صنایع دستی، فعالیتهای هنری، ورزشهای بومی و ...) با کمک گردشگران است اما در گردشگری روستایی صرفا تفریح غیرمولد گردشگران در مناطق روستایی موردنظر است. شرکت گردشگران در مراحل مختلف کاشت یا برداشت محصولات کشاورزی یکی از مثالهای جالب از این نوع فعالیتهاست که طی آن گردشگران ضمن پرداخت هزینههای اقامت، غذا، تفریح و حملونقل خود، به کشاورزان برای کاشت یا برداشت محصول کمک میکنند و بهویژه اینکه محصولات آنان را مستقیما- و نه از طریق دلالان- خریداری میکنند. بدین طریق به ارزش زمین و آب پی میبرند و غذایی سالم را که به زحمت خود تهیه کردهاند، قدر میدانند. چنین بود که در گذشته، کسی به نان بی احترامی نمیکرد چون میدانستند که با چه سختیای بهدست آمده است. اگروتوریسم نهتنها ارزش اقتصادی متوسطی برای مناطق روستایی کشور دارد بلکه ارزش آموزشی بسیار بالایی برای آحاد جامعه خواهد داشت. چنین آموزشهایی ضمن داشتن جنبه تفریحی و ورزشی، به فرزندان این کشور ارزش کار و قناعت را میآموزد و آنان را از مصرفگرایی پرهیز میدهد. درواقع اگروتوریسم نوعی از فعالیت گردشگری است که فرع بر تولیدات روستایی است و کمکی برای آن محسوب میشود. اگروتوریسم باید مبتنی بر فعالیتهای کشاورزی و دامداری پایدار باشد تا ارزش حفاظتی و آموزشی بالایی داشته باشد بدین ترتیب که باید متکی بر تولید محصولات غذایی سالم (ارگانیک) باشد؛ محصولاتی که از کود و سموم شیمیایی استفاده نکرده و به جای آن از روشهای بیولوژیک تقویت خاک و مبارزه با آفات - که در فرهنگ کشاورزی ایران چندهزارسال قدمت دارد - بهره میگیرند. از مهمترین شرایط کشاورزی پایدار در زمان ما، عدم استفاده از بذرهای دست کاری شده ژنتیک (بذرهای تراریخته!؟) است که به شدت برای سلامتی بشر و اکوسیستمهای کره زمین خطرناک هستند. همچنین توجه جدی به منابع تأمین سنتی و پایدار آب مانند قناتها از شرایط مهم اگروتوریسم در ایران است که به تدریج باید احیا شوند. باید دانست که کشاورزی و دامداری در ایران قدمتی به بلندای تاریخ دارد. ایرانیان بسیاری از بذرهای وحشی را اهلی کرده و به دنیا معرفی کردهاند که در رأس آنها گندم و جو قرار دارند. همچنین بسیاری از دامهای اهلیشده در دنیا حاصل تلاش چندهزارساله ایرانیان است.
درواقع تأمین غذای دنیا، مدیون فرهنگ و سنت کشاورزی و دامداری گذشته ایران است. متاسفانه کشاورزی و دامداری صنعتی، به شدت فرهنگ و سنت کشاورزی ما و درواقع سلامت مردم و محیطزیست را تهدید میکند. از مهمترین روشهای گذشتگان ما در حفظ سلامتی انسان و محیط خود، مصرف کنترلشده غذا بود که بدین ترتیب هم هزینههای خود را پایین میآوردند و هم از فشار بر زمین پرهیز میکردند. همچنین داشتن تنوع غذایی بالا براساس طب سنتی ایرانی از دیگر مشخصات اصلی زندگی گذشتگان بود. در اگروتوریسم مناسب کشورمان، باید کشاورزی و دامداری اصیل ایران به درستی و با جامعیت معرفی شده و تمرین شود. حال در مییابیم که اشتغالزایی واقعی تنها در سایه کار و تولید واقعی در مناطق روستایی، عشایری و شهرهای کوچک کشورمان ممکن است.
حفظ شان انسانی ملت ما اقتضا میکند که از بیگاری کشیدن جوانان روستایی عزیزمان توسط کارخانجات و شرکتهای بزرگ خدماتی - و ازجمله شرکتهای اقامتی و تفریحی گردشگری- به اسم اشتغالزایی ابراز انزجار کنیم و همگان را از خطرات توسعه لجامگسیخته آگاه کنیم. تعظیم در برابر حریصان و متجاوزان به فرهنگ و طبیعت کشورمان که به تزویر نام سرمایهگذار بر خود نهادهاند، نابودی شرافت مردم ما را در پی دارد. جوانان ما باید به ارزش کار و تولید واقعی پی ببرند و از زندگی مصرفی پرهیز کنند. اشتغالزایی یعنی احیای سنتهای اصیل شغلیمان با در نظر گرفتن مقتضیات زمان ما.
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم / یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم