طرح نو| اميرتوحيد فاضل| طي سالهاي اخير و با تغيير شيوههاي زندگي شاهد ايجاد تفاوتهاي بسياري در زندگي روزمره شهروندان ايراني به ويژه زنان و دختران هستيم. اگر تا 2 دهه قبل، حضور زنان در فعاليتهاي خارج از خانه به ويژه براي تامين هزينههاي زندگي، موضوعي حداقلي و محدود به قشري خاص از زنان كه داراي تحصيلات عاليه بودند، ميشد، اما امروز بخش زيادي از زنان و دختران ايراني داراي كار در خارج از خانه بوده يا حداقل به دنبال يافتن كاري مناسب هستند. اين تغيير هر دليلي كه داشته باشد، بهطور قطع در تربيت فرزندان ايراني تاثيرگذار بوده است. اين پرسش كه تاثيرات فوق مثبت است يا منفي، محور گفتوگو با سكينه عمراني، نماينده سميرم و عضو فراكسيون بانوان مجلس شد كه بخشهايي از آن را در ادامه میخوانید:
فکر میکنید با توسعه زندگي شهري و پيشرفت جوامع، وظایف زنان در قبال خانواده خود و به ويژه در حوزه تربيت فرزندان نسبت به گذشته تغيير كرده است؟
هر فرد با هر گرايش مذهبي، قومي يا حتي سياسي، وظایفي در قبال خود و خانواده دارد كه بخشهايي از اين وظایف كلان و كلي است و بخشهايي نيز با تغيير شرايط، متفاوت ميشود. به عنوان نمونه بانوان تا زماني كه ازدواج نكرده و تشكيل زندگي ندادهاند، وظایفي در قبال خود و جامعه برعهده دارند. وظایف اين افراد پس از ازدواج افزايش يافته و زماني كه صاحب فرزند ميشوند، به اوج خود ميرسد. براي مردان نيز اين تقسيمبنديها مطرح ميشود، با اين تفاوت كلي كه تاثير يك مادر در تربيت صحيح يا حتي غيرسالم و غيراصولي فرزندان، هرگز با تاثير يك مرد برابري نميكند. بنابراين ما وقتي از وظایف مادران صحبت ميكنيم، مهمترين وظيفهاي كه براي يك مادر قایل ميشويم، بحث تربيت فرزندان است. بنابراين با تغيير شيوههاي زندگي، نميتوان گفت كه وظيفه مادران نيز دچار تغيير و تحولات جدي و عميق ميشود.
مهمترين وظيفه مادران را تربيت فرزندان معرفي كرديد، آيا آنها وظایف ديگري نيز برعهده دارند؟
بهطور كلي وظایف مادران در هر جامعهاي به 2بخش كلان فطري و عرفي تقسيم ميشود.
وظایف فطري همان مسئوليتهاي كلاني است كه در طول زمان دچار تغيير نميشوند، مانند مسئوليت يك مادر در قبال خانواده و تربيت فرزندان. اما وظایف عرفي رابطه مستقيم با شرايط دارد بهعنوان مثال امروز كه زندگي خانوادههاي ايراني به شدت تحت تاثير مشكلات اقتصادي است، زنان ما در تامين معيشت خانواده نيز احساس مسئوليت كرده و بخش مهمي از آنها در كنار مردان شاغل بوده و در تامين هزينهها به سرپرست خانواده كمك ميكنند.
بهطور قطع نحوه تربيت كودكان توسط مادران شاغل و مادران غير شاغل تفاوتهاي زيادي دارد. حال اين پرسش مطرح ميشود كه اين تفاوتها مثبت است يا منفي؟
بهطور قطع مثبت نيست. تحقيقات نشان ميدهد كه هم مادران شاغل و هم فرزندان آنها، دغدغههاي بسياري داشته و هر دو طرف دلنگرانيهاي جدي دارند. زنان از نظر فطري علاقه دارند كه همواره در كنار فرزندان خود حضور داشته باشند و كودكان نيز در يك دوره زماني و حداقل تا رسيدن به سن مدرسه، هرگز نميخواهند از مادر خود جدا شوند.
من بهعنوان يك نماينده مجلس و فردي كه بايد با مردم و حداقل افراد حوزه انتخابيه خود رابطه مستقيم و مستمر داشته باشم، بلند ميگويم كه اكثر زنان شاغلي كه به من مراجعه ميكنند، نگران فرزندان خود بوده و از اين شرايط ناراحت هستند. متاسفانه شرايط اقتصادي كشور و خانوادههاي ما به غير از عدهاي محدود و معدود كه درآمدهاي كلان و ميلياردي دارند، به صورتي است كه زنان مجبور به كاركردن بوده و بايد همسران خود را در تامين هزينههاي زندگي همراهي و كمك كنند. حال به اين افراد زنانيكه سرپرست خانوار بوده يا بد سرپرست هستند را هم اضافه كنيد كه به مراتب مشكلات بيشتري نسبت به ديگر زنان دارند. از سوي ديگر طي سالهاي اخير با افزايش سطح تحصيلات و آگاهي زنان و دختران ايراني، آنها مطالبه بيشتري براي يافتن كار به ويژه كارهاي اداري و دولتي داشته و اين امر موجب شده كه مادران ما كمتر در خانه حاضر باشند و اكثر روز را بيرون از خانه و مشغول به كار هستند. طبيعي است، فرزنداني كه زمان زيادي را به دور از مادران خود سپري ميكنند، از نظر تربيتي با ديگر كودكان تفاوتهاي بسياري دارند.
آمارها نشان ميدهد كه در سالهاي اخير تعداد دختران دانشجو و دختران داراي تحصيلات عالي بيش از پسران شده است. آيا افزايش سطح سواد مادران نبايد در تربيت نسل آينده تاثير مثبت داشته باشد؟
قطعا بايد تاثير مثبت داشته باشد، اما مشكل اينجاست كه هدف اصلي زنان و دختران ايراني از ادامه تحصيل و دريافت مدارك دانشگاهي پيداكردن شغل و افزايش درآمد است. به عبارتي، عاملي كه ميتوانست در تربيت صحيح فرزندان داراي اثرات مثبت بسياري باشد، تبديل به عاملي براي دور كردن مادران از آغوش فرزندان شده است. يعني مادران ما وقتي فارغالتحصيل ميشوند، از دانش خود براي تحكيم خانواده و تربيت صحيح فرزندان استفاده نميكنند، بلكه اين دانش و مدرك دانشگاهي محركي براي يافتن كار شده است.
با اين اظهارات ميتوانيم بگوييم كه شما مخالف كار كردن زنان و به عبارتي حضور بانوان در جامعه هستيد؟
اصلا اينگونه نيست. اتفاقا من معتقدم كه همه زنان ما بايد داراي شغلي مناسب و درآمد كافي و استقلال مالي مطلوب باشند، اما اين امر بايد همراه با پيششرطهايي باشد.
پيش از آنكه به پيششرطها اشاره كنيد، به اين پرسش پاسخ دهيد كه اشتغال مادران چه تاثيراتي در تربيت فرزندان و بهطور كلي نسل آينده شده است؟
براي يافتن پاسخ اين پرسش كافي است به تعدادي از كودكاني كه مادران آنها شاغل هستند، نگاه كرده و رفتارهاي آنها را زيرنظر بگيريد. به نظر من حضور مادر در خارج از خانه و فاصله گرفتن او فرزندانش از لحاظ روحي و رواني ضربه بزرگي به بچههاي نسل جديد وارد كرده است.
اين فرزندان تا زماني كه در كنار مادر خود هستند، آرامش داشته و ميتوان آرامش و احساس راحتي را در حركات و حتي نگاههاي آنها مشاهده كرد اما به محض آنكه مادر را در كنار خود نميبيند، عصبي شده و استرس بسياري به كودك وارد ميشود. ايكاش تحقيقات جامع، كارشناسي شده و علمي درباره اثرات مخرب اشتغال مادران در تربيت فرزندان انجام شود تا ما از عمق اين ضربه مطلع شويم. برخي اوقات به مسئولاني كه با آنها ارتباط داريم ميگويم، آيا بايد اين نسل به سن جواني رسيده و وارد اجتماع شوند، تا اثرات مخرب اشتغال مادران را به درستي درك كنيم. بهطور قطع اگر امروز تمهيدات لازم در اين زمينه انديشيده نشود، فردا با آسيبهاي جدي و حتي غيرقابل جبران روبهرو ميشويم. البته تا همين امروز نيز ضربهاي كه اشتغال مادران به كودكان وارد كرده، در بسياري از موارد جبرانناپذير است.
شما گفتید «ايكاش تحقيقات جامع، كارشناسي شده و علمي درباره اثرات مخرب اشتغال مادران در تربيت فرزندان انجام شود تا ما از عمق اين ضربه مطلع شويم.» آيا تاكنون تحقيقات علمي در اين حوزه انجام نشده است؟
اگر تحقيقي هم صورت گرفته من مطالعه نكرده و از آن بياطلاع هستم.
مركز پژوهشهاي مجلس هم كه بايد كمك فكري به نمايندگان ارایه كند، در اين زمينه كاري انجام نداده است؟
اطلاعي ندارم.
آيا ميتوان اين ايراد را به شما بهعنوان يكي از معدود نمايندگان زن مجلس و عضو فراكسيون بانوان وارد دانست كه نه خودتان تحقيقاتي انجام دادهايد و نه تلاشي براي يافتن تحقيقات ديگران كردهايد؟
واقعا نميدانم. شايد نظر شما درست باشد. البته من ميدانم كه چه آسيبهايي به كانون خانواده امروز ايران به واسطه اشتغال زنان وارد شده و بخش اصلي اين آسيبها هم در حوزه تربيت فرزندان است. البته باز هم ميگويم كه عده معدودي از زنان و مادران ايراني هستند كه براي پركردن اوقاتفراغت يا رفع نيازهاي احساسي خود كار ميكنند و بخش اعظم زنان و مادران ايراني براي تامين هزينههاي زندگي مجبور به كار كردن در خارج از خانه هستند.
زنان و دختران ايراني در سالهاي اخير از نظر طيكردن مدارج عالي تحصيلي پيشرفتهاي بسياري داشته و حتي گفته ميشود كه تعداد بسیاری از فارغالتحصيلان دانشگاههاي ما در مقاطع دكتري و كارشناسيارشد را زنان تشكيل ميدهند. آيا ميتوان زنانيكه زحمات زيادي براي ادامه تحصيل متحمل شدهاند را مجبور به حضور در خانه كرد؟
همانطوركه گفتم من مخالف كار كردن زنان نيستم. در پرسشهاي قبلي ميخواستم اين مطلب را روشن كنم، اما شما اجازه نداديد و پرسش ديگري را مطرح كرديد. نظر من اين است كه همه زنان ايراني بايد داراي كار مناسب بوده و در رشد و توسعه و پيشرفت كشور سهيم باشند اما اين امر شرايطي دارد. اين شرايط را هم در قالب طرحي آماده كرده و پيش از رأي اعتماد مجلس به وزير كار در جلسات كميسيون يا حتي به صورت خصوصي به اطلاع ايشان رسانديم. نظر ما اين بود كه بايد دولت از زنان شاغل حمايت كرده و شرايطي را ايجاد كند كه زنان و دختران و به ويژه مادران ما به جاي اينكه بخواهند حتما در ادارات، شركتها و نهادهاي خارج از خانه كار كنند، اين فرصت در خانه آنها فراهم شود.
اين طرح موضوع تازهاي نيست و پيش از اين در دنيا تجربه شده و جواب داده است. بهعنوان نمونه امروز اقتصاد كشور چين كه اقتصادي پيشرفته و مستحكم است، بر پايه كارهاي خرد و مشاغل خانگي حركت ميكند. ما همين تجربه را ميتوانيم در ايران پيدا كنيم البته كار سختي است و نياز به پيششرطها و زمينهسازي دارد اما نشدني نيست.
آيا اين طرح همان ايده معروف دولت محمود احمدينژاد مبني بر «دوركاري» است كه با شكست همراه بود؟
خير. دوركاري به اين معني بود كه كاركنان ادارات دولتي به جاي اينكه در محل كار و ادارات وظایف خود را انجام دهند، اين وظایف را در خانه انجام ميدادند. اما طرحي كه ما ارایه كرديم، برپايه گسترش مشاغل خانگي استوار بود البته من نميگويم كه طرح فوق بدون اشكال و خيلي راحت است. حرف اصلي اين است كه به واسطه اشتغال مادران، نسل جديد داراي روحيهاي عصبي و پراسترس است و اين كودكان با همين روحيه رشد كرده و فردا وارد جامعه ميشوند. لذا بايد يك كار جدي براي جلوگيري از گسترش اين ناهنجاري و آسيبهاي مخرب آن انجام شود و اميدوارم مسئولان زنگ خطرهايي كه به صدا درآمده است را جدي بگیرند.
با تغيير شيوههاي زندگي، نميتوان گفت كه وظيفه مادران نيز دچار تغيير و تحولات جدي و عميق ميشود.
وظایف عرفي رابطه مستقيم با شرايط دارد بهعنوان مثال امروز كه زندگي خانوادههاي ايراني به شدت تحت تاثير مشكلات اقتصادي است، زنان ما در تامين معيشت خانواده نيز احساس مسئوليت كرده و بخش مهمي از آنها در كنار مردان شاغل بوده و در تامين هزينهها به سرپرست خانواده كمك ميكنند.
اگر امروز تمهيدات لازم در اين زمينه انديشيده نشود، فردا با آسيبهاي جدي و حتي غيرقابل جبران روبهرو ميشويم. البته تا همين امروز نيز ضربهاي كه اشتغال مادران به كودكان وارد كرده، در بسياري از موارد جبرانناپذير است.
من معتقدم كه همه زنان ما بايد داراي شغلي مناسب و درآمد كافي و استقلال مالي مطلوب باشند، اما اين امر بايد همراه با پيششرطهايي باشد.