سعیده حسنی
فردی را درنظر بگیرید که در جستوجوی خانه است. او تمام اپلیکیشنهای موجود را نصب کرده و از این بنگاه به آن بنگاه میرود تا خانه مورد نظرش را پیدا کند. او به دلیل آشنایی با صفات تفضیلی مدام خانهها را در ذهنش مقایسه میکند. این عمل انرژی بسیاری از او میگیرد. او بیحال روی صندلی بنگاه میافتد و با این پرسش آقای بنگاهی مواجه میشود: شما مجرد که نیستی؟.
خوشبختانه فردی که در پاراگراف قبل دچار فرسایش ذهنی ناشی از مقایسه و تصمیمگیری شده بود، به لطف فرهنگ غنی مسلط بر جامعه از این مخمصه نجات یافت و صورتمسأله برایش پاک شد. در سکانس بعدی او را میبینیم که به آغوش خانواده بازگشته و میگوید:
Dad, dad, dad, I will never talk with you this subject, single house.
اجازه دهید اینبار با یک زوج بیاییم. این زوج هم درگیر مقایسه خانهها با همدیگر و همچنین مقایسه قیمت خانهها در تهران و شهرهای سایر کشورها میشود که پدیده بسیار خطرناکی است. برای حل این مشکل بنگاهی وارد عمل شده و میگوید: «دویست دیگه داری بذاری رو پول پیشت؟» بدین ترتیب کلا خانه از پی، از گزینههای این زوج حذف میشود و آنها با مسأله خرید چادر مسافرتی اکازیون برای نصب در پشتبام مواجه میشوند.
حال به سراغ کیس آخر میرویم. او دختری است که میخواهد ورزشی را انتخاب کند. با کمک مسئولان ورزشی و تکنیک حذف گزینه به یاری او میرویم. «ببین عزیزم ورزشهای رزمی که اصلا مناسب شما نیست. به روحیه لطیفت نمیخوره. دوچرخهسواری هم که اصلا حرفشو نزن، خیلی بیچشمورو شدن دخترا. فوتبال و والیبال و بسکتبال و هندبال هم واقعا که چی؟ یک توپانداختن وسط یکسری دنبالش میدون. اصلا شأن تو نیست دنبال توپ بدویی، توپ باید دنبال تو بدود، حالا این وسط یک مقدار قوانین فیزیک نقض میشود که اهمیتی ندارد. پاور لیفتینگ وبوکس هم که ممکن است بدن ظریفت را از ریخت و قیافه بیندازد. بازوی حجیم به چه دردت میخوره؟ اگه برای جلبتوجه نیست، پس برای چیه؟ شما اگه واقعا دنبال ورزشی، صبحها یه زیرانداز میندازی جلوی تلویزیون تو خونه خودت، با آرامش و راحتی و بدون جلبتوجه ورزش میکنی. حواست به طبقه پایینیها باشه زیاد بپر بپر نکنی کل ساختمون خبردار بشه.
بدین ترتیب هر سه کیس مذکور از تصمیمگیری و مقایسه گزینههای موجود و استفاده از more و er و than بینیاز شده، احساس رضایتمندیشان افزایش مییابد.