[حمیدرضا محمدی، روزنامهنگار] چهارم شهریور، درگذشتش میشود 11 سال، اما هنوز میراثش کار میکند، گویی این آدم، بود تا کارآفرینی کند، تا پدید آورد، تا از هیچ، همهچیز بسازد. «همایون صنعتیزاده» چنین بود. او فقط بانی موسسه انتشارات فرانکلین نبود، کاغذ پارس را هم او ایجاد کرد، چاپ افست هم میراث او است، شهرک خزرشهر و رطب زهره را هم او احداث کرد و البته گلاب زهرا هم تأسیس او است. فرانکلین که پس از انقلاب، پس از ادغام با بنگاه ترجمه و نشر کتاب، با نام «سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی» و درحال حاضر «شرکت انتشارات علمی و فرهنگی»، سابقهای شصتوشش ساله دارد. او این نهاد را به جایی رساند که شعبه تهران به سازمان مرکزی در نیویورک کمک مالی میکرد و بهنوعی مستقل از آن شده بود. در این نهاد بود که مثلث به ترتیب ورود، منوچهر انور، فتحالله مجتبایی و نجف دریابندری، امر ویرایش یا به اصطلاح آن زمان، ادیتوریال را در ایران پایه گذاشتند و نسلی از ویراستاران را که حالا همهشان خبره و زبدهاند، پرورش دادند. تالیف و تهیه و تولید کتابهای درسی را او در مجموعهاش سامان داد و گرافیک کتاب در فرانکلین بود که قاعدهمند شد. جز این کوشید در پیکار با بیسوادی قدمی اساسی بردارد. شرکت سهامی کتابهای جیبی و دایرهالمعارف فارسی هم از دست او برآمد. او خیال مستقلشدن داشت. سر آن داشت تا هرچه را برای آن موسسه انتشاراتی میخواهد، خود داشته باشد. پس، سهسال بعد از فرانکلین، شرکت سهامی افست را بنا نهاد و با ایجاد کاغذ پارس در حوالی نیشکر هفتتپه که امسال پنجاه ساله میشود، خود محور شد. او پس از آنکه از فرانکلین خلع ید شد، سراغ پرورشگاه صنعتی رفت که پدربزرگش، علیاکبر صنعتی پایه گذاشته بود و رفت و جز آن، مزارع تریاک را به کشتگاه گل محمدی تبدیل کرد و با همراهی همسرش، شهیندخت سرلتی، گلاب زهرا را بنیاد گذاشت. مجموعهای در مرتفعترین نقاط ایران، لالهزار کرمان. جایی که بهزعم خیلیها گلابی به دست میدهد که توفیر بسیار دارد با گلاب قمصر کاشان. او اینجا هم کارآفرین بود و دست زنان و مردان آن دیار را در کارگاه و کارخانه بند کرد. حالا آن دمودستگاه، چنان عریض و طویل شده است که فاز سوم آن، یکماه پیش گشایش یافت و همین پنجشنبه گذشته بود که وزیر جهاد کشاورزی از آن بازدید کرد. آقا و خانم صنعتیزاده آنقدر دلبسته و وابسته لالهزاریها بودند که وصیت کردند در قبرستان اهالی همانجا به خاک سپرده شوند و البته، هیچگاه از تالیف و ترجمه برکنار نماند. این همه، یعنی میراث «همایون صنعتیزاده» هنوز هم کار میکند، یعنی دستش خیر داشت برای مردم ایران و حالا که نیست هم از کتابخوان و کتابنویس تا کشاورز و کشتکار دعاگویش هستند. او به قول سیروس علینژاد، «اعجوبه» بود و سهمش در نوسازی ایران فراموشنشدنی.