هادی خانیکی روزنامهنگار
انتشار دوهزارمین شماره روزنامه شهروند با همه فراز و فرودهایش خبر خوشی است. هر نشانهای از استمرار روزنامه و روزنامهنگاری در ایران نشانی از تلاش، گرانجانی و امید دارد. پس باید این نشانه حیات را به دستاندرکاران، خبرنگاران و روزنامهنگاران، نویسندگان و خوانندگان «شهروند» تبریک گفت. اکنون میتوان «شهروند» را در قامت روزنامهای دید که میخواهد اجتماعی باشد و به این سبب میدان را برای دیدن اهمیت مبانی و الزامات روزنامهنگاری اجتماعی باز میکند. روزنامهنگاری اجتماعی اکنون در جهان و ایران دارای سبک و ژانر مشخصی است؛ تنها روایتی از آسیبها و حوادث اجتماعی نیست، اگرچه از آنها غافل نمیماند. روزنامهنگاری اجتماعی روایت همه آن چیزهایی است که در متن اجتماع و حتی در زوایای پنهان آن، در گوشه و کنارها در جریان است و نگاه کانونی آن به جامعه است. شکل و قاببندیاش مستقیم و غیرمستقیم مخاطبان را به تمرکز و تأمل در باب مسائل اجتماعی سوق میدهد. به این اعتبار، اولویت دادن به سوژههای اجتماعی و پررنگ کردن مسائلی که مردم بهصورت بنیادین یا در زندگی روزمره خود با آنها روبهرو هستند، ازجمله اهداف اصلی این نوع روزنامهنگاری است. از مردم و به زبان مردم نوشتن و مردم را در فهم مسأله و یافتن راه حل مشارکت دادن، یکی از بارزترین ویژگیهای روزنامهنگاری اجتماعی است. روزنامهنگاری اجتماعی هم مسألهبنیاد است، هم راه حلمحور. تلاش میکند مسائل اجتماعی را در همان اندازه واقعی که هست، مطرح و نهتنها نخبگان بلکه شهروندان را در این روایت خود دخیل و سهیم کند و بر پایه این فهم انتقادی، راه حلها را صرفا در زبان و قلمرو رسمی و حاکمیتی محدود نکند.
روزنامهنگاری اجتماعی بر پایه گفتوگو برای رسیدن به سهم مشترک از مسائل اجتماعی و مشارکت فعال شهروندان در حل مسائل و مهار یا کاهش آسیبهای اجتماعی مبتنی است.
به این ترتیب میتوان از روایت، شیوه و فنونی در روزنامهنگاری اجتماعی نام برد که مخاطب را سرگردان در میان انبوهی از خبرهای زرد و جعلی، گزافهگوییها و تبلیغات رها نمیکند. به این معنی روزنامهنگاری اجتماعی نه ترویج دلهره است، نه تزریق خوشخیالی. به سراغ مسائل ملموس و واقعی میرود و در پی یافتن راه حلهای ممکن
برای آنهاست.
روزنامهنگاری اجتماعی میتواند خصلت دیدهبانی روزنامهها را تقویت کند و در کنار توصیف مدام مشکلات و مسائل، به جستوجو برای یافتن راه حل آنها بپردازد و در این راه بکوشد. حال باید دید «شهروند» در چه حد به این مبانی و مولفهها نزدیک شده است. آیا توانسته مسائل بنیادین، مزمن و حاد جامعه ایرانی را به تصویر درآورد یا گرفتار جذابیتهای خبری آسیبهای اجتماعی شده است؟
آنچه اهمیت دارد، نزدیک شدن به «روزنامهنگاری اجتماعی» است، نه «روزنامهنگاری آسیبهای اجتماعی». تفاوت این دو بسیار و وفاداری به رویکرد نخست به مراتب دشوارتر از رویکرد دوم است. امید آنکه «شهروند» برای پیمودن راه اول همچنان بکوشد و جامعه حرفهای و حوزه عمومی را در دانستهها و تجربههایش سهیم و شریک کند.