[نیره خادمی] دقیقا فردای همان شبی که نخستین اجرای نمایش بینوایان روی صحنه فرهنگسرای بهمن تهران به تعویق افتاد، یکی از روزنامههای صبح تهران نقد تندی علیه این نمایش و کارگردانش بهروز غریبپور نوشت. سال 75 وقتی هنوز شبکههای مجازی زاده نشده بودند، همان نقد، سرنوشت گیشه بینوایان را تغییر داد. «نمایش را ندیده و نقد آن از قبل نوشتهشده بود. آنها نمیدانستند که بینوایان اصلا روی صحنه نرفته و فقط با خیال تخریب این نمایش از قبل آن را آماده کرده بودند تا پس از نخستین اجرا چاپ شود. نقدی که آنها بدون تماشا و داوری چاپ کردند، نهتنها فروش ما را چند برابر کرد و باعث موفقیت نمایش شد که آن رسانه را هم زیر سوال برد و همه متوجه شدند که موضعگیریاش برای موفقنشدن بینوایان بوده است.»
صحبت از روزنامهنگاری در دنیای چند وجهی امروز است، اینکه تکثر کانالهای ارتباطی، فضای ارتباطی را دچار گیجی کرده و نیاز مخاطب به آگاهی را به گردش در فضای مجازی تقلیل داده است. اگرچه او چنین اعتقادی ندارد و میگوید که رسانههای متنوع در جامعه بشری مکمل یکدیگر هستند. «مهین اسکویی، استاد بازیگری ما درباره تئوریهای غالب در مقابل تئوریهای مدرن بازیگری مثالی داشت و به شوخی میگفت؛ آیا این همه فندکی که در دنیا تولید شده، توانسته است جای کبریت را بگیرد و بازار آن را از سکه بیندازد؟ خیر تازه ارزش کبریت را هم بیشتر کرده و انواع شکلها و اندازههای آن هم تولید شده است. من هم چنین اعتقادی دارم. وقتی همه راهها به یک جا ختم میشود و تعداد کانالها و ابزار ارتباطی کم است، مردم ناچارند به روزنامه پناه ببرند، اما وقتی متعدد و متکثر است، قدرت انتخاب آنها بیشتر میشود. رقابت در روزها و سالهای نخست شاید مشکلآفرین باشد، اما به محض اینکه رسانهها جایگاه خود را پیدا کردند، دوباره مردم به روزنامهها متوسل میشوند. این همه کتاب اینترنتی وجود دارد، اما هنوز چاپ کتاب به شیوههای مختلف انجام میشود. قیمت کتاب بالاتر رفته و شمار خوانندگان هم کمتر شده، اما هرگز نابود نشده است، بنابراین ورود رسانههای جدید به خانواده بشر مانعی برای پدیدههای کلاسیک نیست.»
او معتقد است که در چنین شرایطی حتی ممکن است پس از مدتی گرایش مردم به رسانه قدیمی بیشتر بشود. «گرایش به کتابها و رمانهای قدیمی این روزها نسبت به گذشته بیشتر شده، بنابراین ورود رسانههای اجتماعی چون واتسآپ و غیره به جامعه ارزشمند است و زمینهسازی میکند تا قدر مجله، روزنامه و کتاب بیشتر دانسته شود. این پدیده در هر قرن و دورهای به شکلی عرض اندام میکند. زمانی که سینما شکل گرفت، همه فکرکردند تئاتر از بین میرود، اما از بین نرفت و تغییر سبک داد. شیوه ارایه و عرضه آثار تفاوت کرد، تلهتئاتر و تئاتر آنلاین رواج پیدا کرد و هر کدام جای خود را دارد. درحال حاضر همه چیز در فضای مجازی از نوشتن و خواندن تا دیدن سهلالوصول است، اما درصدی از مخاطبان دوست دارند جزئیات بیشتری از آن را بدانند. برای قشر کمسواد و بیسواد، راه ارتباطی با جهان مکتوب از طریق همین فضای مجازی
آغاز میشود.»
رسمیتبخشی هنوز هم کارکرد مهم روزنامههاست
در نگاه نخست، شاید اینطور به نظر برسد که رسانههای اجتماعی زمینه نابودی روزنامههای کاغذی را فراهم کردهاند، چون چند سالی هم است که از رونق آنها کاسته شده است. برخی هنرمندان موسیقی و سینما که سالهای قبل برای ستارهشدن، به دنبال مطرحشدن در رسانهها بودند، از چندسال پیش کوکب بخت خود را در شبکههای اجتماعی دیدند و کمتر خود را موظف به پاسخگویی به رسانه و مخاطبان دانستند. رسانههای کاغذی هم برای عقب نیفتادن از این قافله، به سمت ایجاد فضا برای روزنامهنگاری آنلاین و ویدیویی رفتهاند تا بلکه مخاطبانشان از طریق شبکههای اجتماعی حفظ شود. با وجود همه اینها، هنوز بودن افراد، گروهها و نقد و نظر درباره فعالیتهایشان در میان حروف و خطوط روزنامههای کاغذی به آنها و فعالیتهایشان رسمیت میبخشد. «به محض اینکه با رسانه گفتوگو کردید، چاپ شد و در اختیار مردم قرار گرفت، بحث شما سندیت پیدا میکند. خیلی از حرفها را میتوانید در فضای مجازی بنویسید، اما این کار، مثل چاپکردن اسکناس بدون پشتوانه است. در گذشته روزنامه لوموند به قدری قطعیت و سندیت داشت که میگفتند یک کتاب تاریخی است که روزانه چاپ میشود. بنابراین روزنامه در جایگاه فراتر و بهتری قرار خواهد داشت و مطمئن هستم که دلیل اینکه مردم تمایل کمتری به روزنامهخواندن دارند، نقص این وسیله ارتباطی نیست و به نبود تنوع خبری در آنها ارتباط دارد. روزنامه اغلب یک خبر را به صورت کلیشهای و با انشاهای متفاوت چاپ میکند و مخاطب آزادی عمل زیادی برای روزنامهنگار احساس نمیکند، بنابراین تمایلی به آن ندارد. طبیعی است که هنرمندان هم راههای جدیدی با وسعت و فوریت بیشتر برای ارتباط با مخاطبان پیدا کردهاند، اما پاسخ به رسانهها هم در مواقعی ضروری است، بنابراین نباید از پدیدههای جدید بترسیم، اما هر پدیده قدیمی اگر نتواند خود را با زمان منطبق کند، محکوم به فناست.»
بهروز غریبپور، کارگردان ایرانی که در 20سال گذشته فعالیتهای گستردهای را برای روی صحنه بردن اپراهای عروسکی ازجمله حافظ، سعدی، شمس و مولانا، حلاج و غیره به انجام رسانده است، میگوید که ارتباطات بهویژه در رشتههای در صدر همه چیز است. «نمیتوان کتمان کرد که روزنامه، روزنامهنگارها و روزنامهنگاری باعث گستردهترشدن ارتباط در فضای فرهنگی میشود. روزنامه در سرنوشت بسیاری از کشورها ازجمله کشور خودمان هم تأثیر بسیار داشته است و مثالهای زیادی هم از صدر مشروطیت وجود دارد، مثل روزنامه تئاتر یا قانون آن زمان. متکثربودن فرهنگ و متعددبودن قوانین در وسعت کرهزمین را مدیون روزنامهنگاری هستیم.»
نامه انتقادی فلینی به روزنامههای ایتالیا
«اظهر من الشمس است که روزنامهنگاری تخصصی در حوزه تئاتر، سینما و هنرهای تجسمی ارتباط بیشتری میان هنرمندان و مخاطبانشان ایجاد کرده است، اما امان از وقتی که روزنامهای جهتگیری سیاسی داشته باشد، آن وقت میتواند در بسیاری از زمینهها مخرب باشد.» او برای توضیح بیشتر این گفتهاش نامه انتقادی فدریکو فلینی را به مطبوعات ایتالیا پیش میکشد. «فدریکو فلینی وقتی یکی از فیلمهایش را اکران کرده بود، روزنامههای وابسته به حزب کمونیست ایتالیا اثرش را غیرمفید، سبک و بیاعتنا به مسائل و مشکلات جامعه تلقی کرده بودند. همان زمان، روزنامههای کمونیستی فرانسه، درست برعکس ایتالیاییها اثر او را ستایش کرده بودند. بعد از این جریانات فلینی به روزنامههای ایتالیا نامهای نوشت که خیلی مهم است. او در این نامه خطاب به آنها میگوید؛ بالاخره معلوم کنید که آبشخور ذهنی شما کجاست و چیست که این همه با هم اختلافنظر دارید؟» از نظر غریبپور اختلافنظرها در سپهر بزرگ اندیشه به رشد و تعالی فرهنگ، انسانها و جوامع میانجامد و نباید از آن فرار کرد، اما تخریب و جبههگیری مطبوعات مورد پسند نیست. «همواره بخشی از رسانهها را احزاب، دستهها و گروهها ادارهمیکنند و انگار دشمن قسمخورده میشوند تا فرد، گروه یا فعالیتی را نابود کنند و متاسفانه از رسالت مطبوعاتی خود هیچ نمیدانند. تخریب با نقد کاملا متفاوت است. نقد در همه انواع رسانهها رادیو، تلویزیون و حتی کانالهای ارتباطی محدود انجاممیشود، اما بهترین شیوه نقد آثار فرهنگی و هنری از طریق روزنامههاست، اگر روزنامهها انصاف را رعایت کنند و به رسالت خود آگاه باشند.»
نقد منصفانه که در ارتباطات به نقد سازنده شهرت دارد، قطعا باعث پیشرفت فکر و اندیشه خواهد شد و در کنار آن حتی گاه تخریب و جریانسازی هم در دیدهشدن و پیشرفت اثری تأثیر خواهد گذاشت. درواقع تخریبها هم گاهی خلاف هدف خود حرکت خواهند کرد، مثل جریانسازی علیه نمایش بینوایان در سال 1375 که غریبپور آن را در فرهنگسرای بهمن و کشتارگاه سابق روی صحنه برد و هیچ وقت اتفاقات پیش آمده و حواشی آن را از یاد نمیبرد. «جریانسازی سازمانیافته علیه یک گروه گاهی نتیجه عکس میدهد، بهویژه اگر مشخص باشد که آن گروه با فعالیت مورد نظر، ضدیتی دارد. مخاطب وقتی میبیند جریانی به یک فرد یا اثر تاخته است، متوجه میشود که باید یکبار دیگر آن را ارزیابی کند، بنابراین جریانسازی این روزنامهها همیشه به نتیجه دلخواهشان نمیرسد و چهبسا نتیجه معکوس داشته باشد.»