مریم نراقی دبیر سرویس فرهنگی
دیگر زمان آن رسیده است که رسانهملی تدبیری اساسی بیندیشد، نه برای به معنای واقعی «ملی» بودن- که بهنظر میرسد زمان و ارادهای مصمم میطلبد- که بتواند تا حدودی رضایت نسبی مخاطبانش را بهدست آورد و اعتماد از دست رفته بسیاری را جلب کند. مدتهاست که بسیاری در کشور به اصطلاح با صداوسیما قهرند. این ماجرا تا آنجا پیش رفت که مدتها برای بسیاری دستمایه پز روشنفکری شده بود. وقتی درباره برنامهای صحبت میکردی، بسیاری قاطعانه میگفتند، «من که تلویزیون تماشا نمیکنم.» حالا اما با روی کار آمدن رئیس جدید صداوسیما و بازگشت مدیرانی محبوب به تلویزیون به نظر میرسد میتوان بهآشتیهمگانی با رسانهملی فکر کرد. محمد سرافراز، رئیس جدید صداوسیما میان اهالی فرهنگ و هنر چهره مقبولی است و بهزعم بسیاری در زمره معدود مدیرانی است که برای سازمان متبوعش طرح و برنامه دارد. چندی از حضور او بر مسند ریاست این سازمان نگذشته اما اتفاقات حکایت از آن دارد که او همانطور که میگویند، میداند پا به عرصه مهمی گذاشته و قرار است چه کند. در این مدت کوتاه دو شبکه تماشا و نمایش را ادغام کرد و شبکه پرمخاطب نسیم را که پیش از این از طریق دستگاههای دیجیتال قابلپخش بود، به شبکه ماهوارهای منتقل کرد تا برای عموم هموطنان قابلاستفاده باشد.
اما ماجرا فقط اینها نیست و جعبهجادویی برای ارتقاء به دامنههای دیگری نیاز دارد. عرصه، عرصه رقابت است و با وجود شبکههای رنگارنگ ماهوارهای و رسانههای مجازی، یک رسانه برای محبوببودن و مخاطبداشتن به خوراک نیاز دارد. به ایده و برنامههایی که بتواند مخاطب را جذب کند و گوی سبقت را از رقبا برباید.
واقعیت اما این است که رسانهملی درحالحاضر به هیچوجه چنین توانایی را ندارد. در بهترین حالت اگر در منزل دستگاه دیجیتال داشته باشید و قطع به یقین تصمیمتان این باشد که تنها، مخاطب رسانهملی باشید، در هر ساعتی از شبانهروز هر بار پای تلویزیون بنشینید و 21 شبکه اصلی را بالا و پایین کنید، چیزی دستگیرتان نمیشود. یکی از اتفاقاتی که در سالهای گذشته رخ داده، برنامههای گفتوگو محور است. برنامههایی که اغلب آنها زنده است و نتیجه اینکه به هر شبکهای پناه میآوری، مجری محترمی، یکی از اهالی فرهنگ و هنر یا ورزشکاران یا کارشناسی را مقابل خود نشانده و درباره مباحث کلیشهای با هم بحث میکنند. «دوبارهزندگی»، «سفید»، «به وقت مهتاب»، «بعضیها» و... تنها نمونههایی از این برنامههاست. تجربه اما ثابت کرده که همچنان هم برنامههای باکیفیت میتوانند مخاطب تلویزیون را جذب کنند. بهعنوان مثال میتوان از برنامه «خندوانه» که تا قبل از محرم و صفر از شبکه نسیم پخش میشد، نام برد. برنامهای ساده اما متفاوت با اجرای رامبد جوان که بهدلیل کیفیت و آیتمهای متفاوت، یکی از پر بینندهترین برنامههای تلویزیون بود. آمار نشان میدهد که زمان پخش این برنامه، بسیاری از مخاطبانی که تا پیش از این مخاطب شبکههای ماهواره بودند و پای سریالهای ترکیهای چون «حریمسلطان» مینشستند، مستأصل میشدند و بسیاری درنهایت قید آن سریالها را میزدند و شبکهنسیم را انتخاب میکردند.
موضوع دیگر، تولید سریالهای جذاب و پر مخاطب است. مقولهای که مدتهاست بهدلیل نبود بودجه کافی از نقاط ضعف صداوسیما محسوب میشود. «سرزمینکهن» کمال تبریزی یکی از آن سریالهاست که بسیاری در انتظار پخش آن بودند اما حاشیههای پیرامون این سریال در زمان ریاست ضرغامی باعث توقف آن و بعدتر کمبود بودجه موجب شد که تاکنون این سریال به روی آنتن نرود. سریالهای دیگری هم بودند چون «یادداشتهای یک زن خانهدار» مسعود کرامتی، «قورباغه و قناری» مهدی فخیمزاده و «آمین» منوچهر هادی که بهدلیل کمبود بودجه سرانجامی نامعلوم دارند.
این اواخر اما پخش سریال «پردهنشین» به کارگردانی بهروز شعیبی از شبکهیک سیما نشان داد که هنوز سریالهای خوب و باکیفیت میتوانند مخاطب را پای تلویزیون بنشانند. «پردهنشین» ماجرای روحانی معروف محلهای است که بهدلیل مشکلاتی که برای پسرش پیش آمده، درگیر حواشی میشود. سریالی پرمخاطب که در زمان پخشش بسیاری در کوچه و خیابان از آن میگفتند و این نشان میدهد که رسانهملی هنوز فرصت دارد تا با ساخت سریالها و برنامههای باکیفیت مخاطبانش را برگرداند. باید منتظر بمانیم و چشم بهراه تا معلوم شود آقای سرافراز برای جذب دوباره مخاطبان چه راهکاری خواهد اندیشید؟