| احسان شاد | عکاس|
گالری سیحون یک بیش از 40سال پیش برحسب یک حرکت آوانگارد از طرف خانم سیحون در سال 1345 افتتاح شد حالا بعد از 4 دهه نوبت به افتتاح گالری سیحون 2 در سال 1393 رسیده است. در این بازه زمانی تحولات زیادی در جغرافیای شهری اتفاق افتاده است. ازدحام جمعیت در تهران محدوده طرح ترافیک در مناطق مرکزی ممنوعیت عبور و مرور در قالب طرح زوج و فرد خودروها و حتی نبود فضایی برای پارک خودروها در معابر منتهی به سیحون یک ازجمله عواملی هستند که از سوی نادر سیحون برای افتتاح این گالری مطرح شدند. سیحون خود در اینباره میگوید: «این مکان هم برحسب اتفاق فراهم شد، مدتی درپی فضایی مناسب برای سیحون 2 بودیم اما عموم فضاها آپارتمانی با اتاقهای متعدد بودند که برای ما پسندیده نیست تا اینکه روزی یکی از هنرمندان (آقای افشین پیرهاشمی) که نزد ما آمده بودند، پیشنهاد دادند آتلیه سابق ایشان را که بسیار مناسب برای این کار است درنظر بگیریم، ما هم چون با فضا آشنا بودیم آنجا را گرفتیم». «شهروند» به بهانه افتتاح این گالری و به منظور بررسی دلایل اصل این افتتاح با نادر سیحون گفتوگویی انجام داده که شرح آن در ادامه مطلب آمده است:
- سیحون 2 اکنون بزرگ و زیباست و سیحون یک نیز پر از اصالت. فضای گالری در مرتبهای بعد از کیفیت قرار میگیرد که اکنون سیحون هر دو را دارد؛ آیا فضای گالری معیار تعیینکنندهای است؟
اصلا تعیینکننده نیست... اصلا. کیفیت کار مهم است نه بزرگی فضا. البته همه چیز فرق کرده به یاد دارم اوایل دهه 70 که به ایران بازگشتم برای منزل خودم به دنبال چند کار بزرگ بودم چیزی درحدود یک در یک و نیم متر، جایی این ابعاد کار نبود بزرگترین کارها به ابعاد 70×100 سانتیمتر منتهی میشد؛ اما همین امروز با هنرمندی صحبت میکردم که درحال کار روی تابلوی 5×2 متر خود است. اما با این وجود همین امروز در فرانسه در شهر پاریس شما به ندرت گالری بزرگ میبینید، همه گالریها کوچک هستند.
- همیشه گالری سیحون را معاصر زمان خود میتوان قلمداد کرد که البته نه صرفا از لحاظ وجودی بلکه از نظر رویکرد و خط و مشی که در پیش داشته اینبار در گالری سیحون 2 نیز تأیید و تأکید مجدد بر این باور اتفاق افتاده. شاید عادت گشایش یک گالری همراه با آثار یک هنرمند نامآور است. اما سیحون 2 با مجموعهای از هنرمندان با آثاری که هنوز در تلاش برای تاریخساز شدن هستند افتتاح شد که این اتفاق بسیار پسندیدهای است. در مورد این رویکرد برای ما بگویید؟
در سیحون 2 ما تلاش داریم خط و مشی سیحون یک را دنبال کنیم یعنی همان چیزی که خانم سیحون انجام میداد، ایشان سلیقه خاصی داشتند و ریزبینی خاصی، همیشه سعی داشتند هنرمندان جوان را پیدا کنند - آنها که مستعد بودند - تا به عرصه هنر ایران معرفی کنند که البته تقریبا تمامی هنرمندانی که خانم سیحون معرفی کردند امروز جزو نامداران عرصه هنر هستند. در زمان آغاز به کار سیحون یک سهراب سپهری، عربشاهی، زنده رودی و محصص جوانانی بودند که گالری سیحون یک مکانی برای بودن و گردهمایی آنان بود و شکل گرفتند. البته فضای امروز با آن زمان متفاوت است ولی سعی داریم همان باشیم.
آغاز به کار گالریها همیشه با یکسری اسامی تکراری از اساتید اتفاق میافتد انگار همه را از قبل بارها دیدهایم. این یک نوع کسب اعتبار و سوءاستفاده از نام آنهاست که به نظرم خیلی شایسته نیست. این اساتید کسانی بودند که به درخواست خودشان در گالری سیحون نمایشگاه برگزار میکردند و در گالری سیحون به شهرت رسیدند. افتتاحیه گالری سیحون 2 نیز با گروهی از جوانان موفق دوران خودش شکل گرفت، بسیاری از ایشان به دفعات نمایشگاههای داخل و خارج از کشور داشتهاند. من ترجیح دادم با جوانان باشم.
- یک گالری که البته خصوصی هم هست و از حمایتهای آشکار بخش دولتی بهرهمند نیست چگونه میتواند از هنرمندان جوان و نوپا حمایت کند؟ به چه طریق؟
بهتر است با ذکر یک تجربه از سوابق سیحون پاسخ را شروع کنم، حدود 15سال پیش(کمی بیش و کم) نمایشگاه گردانی به ایران آمد، به جهت گلچینکردن برترین هنرمندان ایرانی برای برگزاری نمایشگاهی در گالری باربیکن سنتر شهر لندن. همکاری خیلی خوب و گستردهای با خانم سیحون داشتند البته در این بین به گالریهای دیگر هم مراجعه داشتند و همینطور آقای سمیع آذر که در آن سالها مسئول موزه هنرهای معاصر بود. سپس نمایشگاهی در باربیکن سنتر برگزار شد که تا امروز نمونه آن را من دیگر ندیدم. به اعتقاد من این حادثه یکی از تاثیرگذارترین وقایع برای هنر معاصر و چند دهه اخیر ایران بود؛ بعد از این اتفاق بود که خیلیها در دنیا به هنر ایران علاقه پیدا کردند بعد از آن اتفاق بود که در حراجی کریستی آثار ایرانی دیده شد. تمام فروش آثار هنری که در 15سال اخیر بوده تأثیر بسیار زیادی از آن اتفاق گرفتهاند. یا تجربه دیگری، زمانیکه هنوز هیچ حراجی مطرح نبود یک سیستم حراج آنلاین برای سایت نخستینمان طراحی کردیم (که البته به دلیل اینترنت نامناسب آن زمان اجرایی نشد) مبنای فکری این ایده از آنجا شکل گرفت که هنرمند برای تداوم فعالیت هنری نیاز به عرضه و فروش آثار خود دارد که از آن طریق به تأمین بعد مادی و از آن مهمتر کسب نیرو و انگیزه جهت خلق آثار جدید میپردازد. در آن سوی این آرمان مخاطبانی قرار دارند که شاید توان تهیه آثار را به قدر کافی نداشته باشند، گالری سیحون و ایده حراج آنلاین تصمیم در حمایت هنرمندان داشت؛ رویکرد به این طریق بود که با حذف کردن حق گالری از فروش آثار به میزان قابل توجهی قیمتها کاهش یابد تا امکان خرید آثار برای هنردوستان بیشتر شود و این درحالی بود که منافع هنرمند بدون ذرهای کاهش محفوظ باقی میماند. آثار هنری دنیای غریب، ناشناخته و خوشایندی دارند، شاید یک تابلو دریچهای باشد از فکر، اندیشه و زیبایی روی مخاطب خود، اما خیلیها با این دنیا فاصله دارند که الزاما ناشی از ضعف اقتصادی نیست حتی کسانی که توان مالی بالایی دارند دیوارهای منزلشان خالیست. باید یکبار آشنا شوند تابلویی به محیط شخصی خانه و محل کارشان وارد شود آنگاه که طعم خوشایند این اتفاق را احساس کردند با نگاهی دیگر خود در پی آن خواهند رفت. حراج ما این کار را میکرد و باعث میشد تعداد زیادی هنردوست پدیدار شود.
- چرا هنر در ایران تا این حد شکننده است؟ سوال خود را بهتر بپرسم، آیا بهنظر شما اینگونه است یا خیر؟
قبل از اتفاق باربیکن سنتر کسی تابلو نمیخرید، معدود گالریهایی داشتیم و انگشتشمار کسانیکه آثار هنری میخریدند. نمایشگاهها عموما شاگردان بعضی از اساتید بودند و خریداران اقوام و بستگانشان. بسیار دیده میشد که کسی یک نمایشگاه برپا میکرد و دیگر نامی از او در جایی دیده نمیشد. امروزه تفاوتی که ایجاد شده آن است که تعدادی دلال هنری وارد عرصه شدهاند و خریداری میکنند. قبل از اتفاق باربیکن سنتر هنر ایران شرایط دشواری داشت، آثار زیادی از اساتید در انبارها در شرایط بد و در معرض نابودی بود اما حضور آثار ایرانی در حراجیهای معتبر مانند کریستیز باعث شد که عموم مردم و حتی مسئولان به این فکر بیفتند که این آثار قیمتی هستند، ارزش و احترام به هنر ایران بازگشت. امروزه خیلیها به هنر روی آوردهاند کار هنری حرفهایتر پیگیری میشود. در کل سوال شما را نمیپذیرم هنر ایران شکننده نیست.
- ارتباط هنرمندان را با فضای خارج از ایران چطور ارزیابی میکنید؟
فعال هستند، گالریها هم بسیار فعالند. امروزه خیلی از هنرمندها خودشان با آن سوی مرزها در ارتباطند.
- با توجه به اینکه در چند سال اخیر جایگاه حراجیهای هنری بین هنرمندان و حتی سرمایهگذاران هنری پررنگتر شده، این موج خوشایند را حاصل فعالیت شخصی هنرمندان میدانید یا گالریها در این زمینه موثرتر بودهاند؟
صددرصد نقش گالریها پررنگتر است. گالریهای بسیاری هستند که با حراجهای هنری در خارج از کشور در ارتباط هستند و هرساله تعداد زیادی از هنرمندان را به این عرصه وارد میکنند.
- خصلت درونی حراجیها که البته ناشی از میل و تأثیر نگاه سرمایهداری نیز است، باعث میشود آثار چیزی بیش از آنچه باید باشند فروخته شوند، از سوی دیگر تفاوت ارزش برابری ریال با دلار فاصله قابل توجهی را بین بازار هنری داخل و خارج از کشور ایجاد کرده؛ حال سوالی که مطرح میشود: آیا روند ارزشگذاری آثار برمبنای دلار باعث فاصله افتادن بین مخاطب عام ایرانی با آثار میشود؟ یا برعکس موتور محرک قویای در جهت حرکتهای مثبت و ترغیبکننده بوده؟
قبل از موج حراج کریستی آثار هنری بسیار کمتر از ارزش خودش ارایه میشده و امروزه به اعتقاد من بیشتر از ارزش خودش، کسی که امروزه بخواهد دلال آثار هنری باشد باید خیلی سرمایهگذاری کند.
- سوالم درمورد بازار هنر است؛ بازار هنر داخل ایران را در چندسال اخیر چطور ارزیابی میکنید؟
خیلیها به کارهای هنری روی آوردهاند. این اتفاق بیش از یک دهه پیش شکل گرفت، زمانی که متوجه شدند که یک اثر هنری هم میتواند یک نوع سرمایهگذاری باشد و قیمت آثار هر سال افزایش پیدا میکنند. آثار خریداری شده در ایران با قیمتهای چندین برابر بالاتر در حراجیهای خارج از کشور به فروش میرسند. البته شمار بسیار زیادی از هنرمندان هم هستند که به حراجیها راه پیدا نمیکنند.
- اکنون سال 1393 وضع بازار هنر ایران نسبت به دیگر کشورهای خاورمیانه چگونه است؟
اگر با تأکید بر امارات پاسخ دهم، رخدادهای هنری که در دوبی شکل میگیرند، تمایل دارند حتما هنرمندان ایرانی حضور داشته باشند و در عموم گالریها کارهای ایرانی را میبینیم.
- باتوجه به دیدگاههای مدیریتی حاکم، ایران در بین بازارهای هنری برونمرزی جایگاه مشخصی ندارد حتی در بین کشورهای عربی هم عموما مهمانی در حاشیه هستیم. از سوی دیگر در داخل نیز دارای پایگاههای ترغیبکننده برای جذب هنرمند داخلی و خارجی نیستیم که این خود مجدد باعث رانش موج عظیمی از هنرمندان به سوی خارج از مرزها خواهد شد. هنرمندی که شاید در تأمین نیازها دچار مشکل بوده خارج از کشور اثر خود را بیدرنگ عرضه خواهد کرد؛ این شرایط چه بر سر هنر و هنرمند ایرانی میآورد؟
حضور هنرمندان ایرانی در خارج از کشور خصوصا در دوبی، فرانسه، انگلستان و آمریکا بسیار پر رنگ است، نه الزاما به معنای اینکه تمایل داشته باشند که از ایران خارج شوند بلکه فقط به جهت ارایه آثار شرکت میکنند و این امر مثبتی است. بهدلیل معرفی هنر ایران به کشورهای خارجی و در ضمن رونق هنر ایران چه در داخل و خارج از کشور.
- کمی در مورد ارزشگذاری صحبت کنیم، یک اثر هنری را برای گالری سیحون جهت ارایه با چه معیارهایی و چگونه ارزیابی میکنید؟
ارزیابی چندگانه است یکی از موارد میزان فروش آن هنرمند در نمایشگاههای اخیرش بوده. بهعنوان نمونه هنرمندی که در 3 نمایشگاه گذشته میانگین آثار فروش رفته یکمیلیون برای هر اثر بوده ما با در نظر گرفتن نرخ تورم قیمتی نزدیک و منطقی برای آن در نظر میگیریم، مطمئنا آثار از یکمیلیون به 5میلیون نباید یکباره جابهجا شود. هنرمندی هم که تاکنون نمایشگاه برگزار نکرده باید از قیمتهای کم شروع کند و به تدریج در طول سالها و فعالیتهایش ارزش آثارش نیز دستخوش تغییر شود.
- از آنجایی که نگاه انسان به پدیدههای جهان کاملا عینی نیست و بخش زیادی را در ذهن خود میبیند، تأثیر کمیت قیمت بر ارزشمندی آن اثر در مخاطب را چگونه ارزیابی میکنید؟
متاسفانه شرایط آشفتهای داریم و قیمتگذاری آثار به صورت حرفهای و کارشناسانه انجام نمیشود. بیشک گالریهای تازه تأسیس و گالریداران غیرمتخصص نیز وجود دارند که به وضع آشفته بازار هنر ایران با رفتارهای غیرکارشناسانه دامن میزنند، چراکه آثار کارشناسی نمیشود، سلیقهای و صرفا با کمیت مادی ارزشگذاری میشود. گالریها نباید بدون مبنای صحیح کارشناسی شده که حاصل یک پروسه بررسی منسجم است آثار هنری را ارایه کنند.
- در تاریخ هنر مدرن دیده شده که اثری هنری بدون تکنیک متمایز یا بیان تازهای ارزشمند قلمداد شده که آن اتفاق حاصل تأثیر تبلیغاتی بوده که باعث چنین تحول و رویش خاص شده. سوال این است: نه با این دیدگاه؛ بلکه با رویکرد مثبت آیا اینگونه تبلیغاتی ما در ایران داریم؟
من زیاد ندیدم، تبلیغات تأثیر زیادی دارد اما تمام آن اکنون بردوش گالریدار قرار گرفته.
- مولفههای تعیین کننده در بازار هنر را اگر - هنرمند، کلکسیونر، دلال، گالری دارو منتقد - بدانیم به نظر شما در کدامیک از این زمینهها ما موفق بودهایم؟ و کدامیک را نیاز داریم که باشد اما نداریم؟
نمایشگاه گردان آنقدر کم هست که میتوانم بگویم نداریم اما تأثیرگذارترین بخش در ایران اکنون گالریدار است، گالریدار نقش ارایه آثار هنری به جامعه را دارد که اکنون هم آنرا انجام میدهد. هنرمند اثری را خلق میکند که همانطور که خود شما گفتید باید با منتقد، رسانه، دلال هنری و مجموعهدار در ارتباط باشد تمامی این سیر باید از مجرای گالری عبور کند تا به وقوع بپیوندد؛ این یک روند عادی خواهد بود اگر ما در یک فضای حرفهای بهسر میبردیم.
- اگر موافق باشید برویم سراغ نمایشگاهگردانی و پدیده کیوریتوری. نمایشگاهگردانها که در کشورهای غربی حلقه واصل بین هنرمند آزاد که دغدغه خلق آثار هنری تمام لحظاتش را گرفته با مکانهای ارایه اثر ازجمله گالریها هستند و البته عموما بسیار توانمند در عرصه نظریه هنری. در ایران این پدیده نوظهور چگونه عملکردی داشته؟ آیا شما ارتباط معناداری با آنها دارید؟
نه ارتباطی ندارم. خود گالریدار ماهیتا یک کیوریتور است که برای همکاری مضاعف نیاز است که نمایشگاهگردانها بهتر از یک گالری در این بخش فعالیت کنند، اما نمایشگاه گردانهای حال حاضر ایران توانمند و حرفهای هم نیستند و تصور میکنند که کیوریتوری یعنی چند نفر را میشناسند و یک نمایشگاه گروهی برپا میکنند این حرفهایگری نیست. شاید یک یا دو نمایشگاهگردان داشته باشیم اما باز هم شبیه کیوریتورهای خارج از کشور نیستند.
- فکر میکنید چرا نمایشگاهگردانها هنوز جای بازنکرده(داخل ایران) در بین هنرمندان ناخوشایند قلمداد میشوند؟
اطلاع گستردهای ندارم اما منطقی این است که هنرمندان واسطهای را که موثر نباشد، نمیپذیرند.
- حرفهایگری در دنیای هنر امروز چگونه باید باشد؟ برای ما چگونه است؟
اگر خلاصه کنم حرفهایگری به این معنا است که آرتیست فقط باید کار هنریاش را انجام دهد و کلیه کارهای ارایه آثار، بازاریابی و تبلیغات را به عهده گالریدار بگذارد. آثار هنری باید قیمت واحدی داشته باشند و در شمال شهر، جنوب شهر و شهرستانها نباید با قیمتهای متفاوتی ارایه شوند. گالریداری به صورت حرفهای کاری بسیار دشوار است. قبل از بازگشایی هر نمایشگاه ما ارتباطهای گستردهای برقرار میکنیم. بهخصوص با مجموعهدارها (حتی در زمان استراحتمان... ) باید بدانیم که کار را برای چه کسانی باید معرفی کنیم. گالریداری زحمتها و هزینههای بسیار سنگینی دارد. اگر هر هنرمند خودش اثر خود را بخواهد ارایه کند باید فضایی تهیه کند با پرسنل کامل، ارتباطات گستردهای داشته باشد و تماسهای مکرری برای نیازسنجیها و فروش آثار بگیرد و سپس خود را برای مذاکره با مشتریها آماده کند؛ اگر هم تمام اینها را انجام دهید پس کی زمان و انرژی برای خلق اثر هنریاش خواهد داشت؟ در حرفهایگری هر کس باید کار خود را انجام دهد. سالیان پیش نمایشگاهی در آرت بازل میامی برگزار کردیم، هزینه هنگفتی بود، برای فضا، پرسنل، پست و حمل و نقل، نگهداری آثار، پذیرایی و... و یک سوال مهم نادیده: اگر آثار فروش نرود چه؟ کسی هزینههای گالری را خواهد داد؟ پس گالری خود را ملزم میبیند که نمایشگاه موفقی برپا کند و این یعنی نتیجه حرفهایگری.
- تئودور آدرنو نظریهپرداز هنری در ارتباط با هنر مدرن معتقد بود: «هیچ چیز مرتبط به هنر دیگر بدیهی و خودآشکار نیست» با این جمله سعی داشته عنوان کند که ساختارهای هنر مدرن بهشدت درحال تغییر و معیارهای جدیدی جایگزین نگاه افلاطونی خواهد شد(که البته شده) حال این مسأله مطرح است که هنر معاصر ایران که فقط معاصر خودش نیز هست چه نسبتی با هنر مدرن دارد؟
از هنر مدرن خیلی دور نیستیم اما بههرحال متفاوتیم؛ اگر متفاوت نباشیم بد است المانهایی از ایران و سنت ایرانی درآثار مدرن ما دیده میشود. هنرمندان معاصر ایران ارتباط لحظهای با دنیای هنر خارج از ایران دارند، با وجود شبکههای اجتماعی دیگر لزومی ندارد به مجلات و منابع کاغذی دسترسی داشته باشیم.
- ارتباط یک مخاطب عام ایرانی با این خوانش از هنر مدرن که اکنون ما در داخل کشور داریم چیست؟
ارتباط سختی دارند و به سختی میپذیرند.
- شاید این اتفاق را در سالهای اخیر پررنگتر دیدهام، هنرمندی آشکارا به تقلید (و نه بازنمایی و از آن خودسازی) یک اثر هنری که در میانه قرن بیستم اجرا شده پرداخته است و از آنجاییکه سواد بصری ایران حاضر به دلایل بسیار پیچیده محدود است با خیال آسوده که کسی متوجه نخواهد شد آنرا ارایه کرده است. شما بهعنوان یک گالریدار با این پدیده مواجه شدهاید؟چگونه برخورد کردهاید؟
این اتفاق برای ما افتاده و خوشبختانه خیلی زود متوجه شدیم و با هنرمند تماس گرفتیم البته آنان زیر بار نمیروند و به نوعی خودشان را توجیح میکنند. به هرحال مردم متوجه خواهند شد و روزی مشخص میشود و آن هنرمند باید متد خود را عوض کند یا دیگر نباشد.
- برای مدرن بودن لازم است که ما پیشینههای شرقی خود را کنار بگذاریم؟
نه نباید من موافق نیستم. میتوان با سنت برخورد مدرنی داشت که آن اثر حاصل نه دیگر شرقی است و نه دیگر غربی. تم میتواند ایرانی باشد با رویکردی مدرن. اما یک کار مدرن کاملا غربی نیز میتواند در سیحون حضور پیدا کند.
- هنر مدرن در بستر بیتابیهایی بنیان نهاده شد که خاستگاه آن فرهنگ و سیر زندگی در جغرافیای غرب بود جاییکه مخلوطی از فرهنگ عامه، جنگ جهانی و فلسفه مدرن بوده. نسبت ما با هنر مدرن آیا الزاما باید به معنی دست کشیدن از بنیانهای شرقی خود ما باید باشد؟ و اگر نه چرا بدون اینکه دغدغههای آنها را تجربه کرده باشیم صرفا تبدیل به دستگاه کپیای از آراء آنها شدهایم؟
کپی همه جا هست همه جای دنیا، ما هم این پدیده را داریم اما ما نیز درکنار دنیا درحال حرکت رو به جلو هستیم و موجهای نوی هنری ماراهم تحتتأثیر خود گذاشته نه حالا بلکه از نیم قرن پیش اینگونه بوده، ما تأثیر میپذیریم.
- بهعنوان یک گالریدار باسابقه آینده نزدیک هنر ایران را چگونه میبینید؟
خیلی خوب، کثرت هنرمندان اکنون با قدیم قابل مقایسه نیست. زمانی بود که ما مجسمهساز نداشتیم اساتیدی بودند (از جمله آقای تناولی) انگشتشمار اما امروزه در تمامی زمینههای هنرهای تجسمی پیشرفت داشتهایم و موفق هستیم. گاهی در گالریهای اروپایی آثاری را میبینم که به گردپای هنرمندان ایرانی هم نمیرسند.
- یک سوال برای آخر این گفتوگو، دوست دارید در آینده کسانیکه به یاد گالری سیحون2 میافتند آنرا با چه ویژگیای یاد کنند؟
با همان ویژگی گالری سیحون1، هر دو در اصل یکی هستند و همان کار و شیوه کاری خانم سیحون را ادامه میدهند.