[ برت استفنز| برنده جایزه پولیتزر ۲۰۱۳ ] در بهار سال جاری سمیناری با موضوع «هنر اقناع سیاسی» در دانشگاه شیکاگو (البته از طریق اپلیکیشن زوم) برگزار کردم. در این سمینار راجع به متخصصان عالی هنر و از میان آنها لینکلن، پریکلس، کینگ، اورول، هاول و چرچیل مطالبی خواندیم و آن را با مطالعه توییتهای دونالد ترامپ بهعنوان بخشی از کلاس با موضوع «عوامفریبی» به پایان رساندیم. اگر چه موضوع پایانی سمینار غمانگیز بود، حداقل از نظر زمانبندی مناسب به نظر میرسید.
ما در میانه یک فاجعه بیسابقه ملی هستیم. این فاجعه بیماری همهگیر کرونا، رکود اقتصادی، پلیسهای قاتل، شهرهای غارتشده یا نابرابریهای نژادی نیست؛ زیرا همه این موارد سابقه دارند. بیسابقه آن است که برای نخستینبار تحت رهبری مردی قرار گرفتهایم که مضمون خطابه دومین افتتاحیه ریاستجمهوری لینکلن را کاملا اینگونه معکوس میکند: «بدخواهی نسبت به همه، خیرخواهی نسبت به هیچکس!» هشت کلمهای که همه آنچه رئیسجمهوری هست، خلاصه میکند.
واسلاوهاول در کتاب «قدرت ناتوانان» که در یکی از دورههای شوم استبداد کمونیستی نوشته شده، بیان میکند که چرا سیستم بسیار ضعیفتر و فرد بسیار قویتر از آنی است که هر یک از طرفین بدانند. وینستون چرچیل در سخنرانی «مبارزه در سواحل» که بعد از «نبرد دانکرک» ایراد شد، به بریتانیاییها از «پیروزی در این رستگاری» گفت؛ دلیلی دور از دسترس برای تصمیم و خوشبینی.
مارتین لوترکینگ جونیور در کتاب نامهای از زندان بیرمنگام، توضیح داده است که چرا صبر پاسخی به بیعدالتی نیست. «زمانی که شاهد لعنکردن، لگدزدن، خشونتورزی و حتی کشتن برادران و خواهران سیاهپوست خود از سوی پلیسهای پُر از نفرت آن هم با مصونیت از مجازات هستید، آن گاه متوجه خواهید شد که چرا برای ما انتظار دشوار است.»
در یک کلام، هدف نوشتارها و کلامهای سیاسی ارتقا و رشد است. اما انسان از گفتههای ترامپ چه چیزی میآموزد؟ هدف ریاستجمهوری ترامپ خوارکردن و نخست از همه نیز خوارکردن استفاده از کلام است. به همین علت است که ترامپ از استخدام سخنرانینویسان با صلاحیت سر باز میزند و در تیم ارتباطات او افرادی همچون دن اسکاوینو، استفنی گریشام و سارا سندرز حضور دارند!
به همین دلیل هم است که توییتر رسانه ارجح ترامپ برای برقراری ارتباط است. توییتر برای سخنرانیهای تحریکآمیز و تحقیرآمیز طراحی شده؛ برای آنکه باعث تکبر طرفداران و جوشیدن مخالفان شود و برای آنکه گفتمان ملی را به کریخواندنهای متقابل تقلیل دهد.
این سطح برای ترامپ مناسب است؛ زیرا سطحی است که در آن برتری دارد! هر کس که توییتهای ترامپ را به دقت بخواند، از جایگاه بالای او در هنر عوامفریبی شگفتزده میشود. او مانند سایر سیاستمداران پایگاهش را رهبری نمیکند بلکه برای آن دست به شخصیتپردازی میزند. او طوری با طرفدارانش صحبت میکند که گویی خود آنهاست؛ خشم آنها را میکارد، نفرت آنها را تصدیق میکند، رقیبانش را شر جلوه میدهد. ترامپ از خودش تجلیل میکند تا طرفدارانش در سایه این تجلیل بیاسایند.هر آنچه اینها برای ترامپ یا طرفدارانش به ارمغان آورده، برای ما یک فاجعه است. در زمانی که بیماری کرونا بیش از ۱۱۰هزار خانواده آمریکایی را عزادار کرده، رئیسجمهوری داریم که قادر است دلشکستگی یک ملت را ابراز کند. در یکی از لحظات تلخ و اندوهگین تبعیض نژادی از سال ۱۹۶۰ به این سو ما رئیسجمهوری داریم که در سرمایه اخلاقی دفتری که رئیس آن است ورشکسته شده است.و در لحظهای که آمریکاییهای بسیاری، بهویژه محافظهکاران، از فوران غارت و شورش به دنبال اعتراضات مسالمتآمیز در بهت هستند، ما رئیسجمهوری داریم که میخواهد اسلحه را جایگزین قانون کند. اگر ترامپ حالا با طغیانی از سوی رهبری (فعلی و سابق) نظامی و غیرنظامی کاخ سفید علیه تمایل او به استقرار سربازان ارتش در شهرهای آمریکا مواجه است، به خاطر این است که کلمات او در نقش فرمانده کل از تهمانده خلاقیتش جاری میشود. من اینها را بهعنوان کسی مینویسم که هر مشکل ملی را تقصیر ترامپ نمیاندازد و سعی دارد هر جا که لازم باشد به او اعتبار ببخشد.
نیویورکتایمز