[شهروند] بحران کرونا بسیاری از معادلات را در جهان تغییر داد و باعث شد نهادهای بسیاری در نقش و وظایف خود تجدید نظر کنند. یکی از این نهادها دانشگاه بود. دانشگاه از منظر تولید دانش و پیشرفت جامعه بشری مسئولیتها و نقشهایی دارد که به نظر میرسد در این سالها نادیده گرفته شده است. نقش بعضی از رشتههای دانشگاهی به فراموشی سپرده شده و رشتههای دیگر هم بیشتر به پیشرفت تکنولوژیکی توجه میکنند به جای اینکه جهان را برای زندگی انسانیتر آماده کنند. این مشکلات در دانشگاههای ایران هم وجود دارد و برخی از جامعهشناسان را بر آن داشته تا درباره این بحران و دانشگاه گفتوگو کنند. نعمتالله فاضلی، استاد دانشگاه که پیش از این هم در کتاب «جستارهایی در آموزش عالی، علم و بحران کرونا در ایران» در کنار جامعهشناسان و استادان علوم انسانی به طرح دیدگاههایش پرداخته بود، در نشستی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی از درسهای کرونا برای آینده دانشگاه در ایران گفت. فاضلی بحث خود را با مروری بر بازاندیشیهای فرهنگی که در دانشگاه اتفاق افتاده بود، آغاز کرد.
به گفته فاضلی، از سال 1990 به بعد، بحث دانشگاه و بحرانهای آن در جهان مطرح شد و آنچه این تأمل را میسر کرد در مرحله نخست انقلاب الکترونیک و دیجیتالیشدن جهان بود که بر همه فرآیندها و عملکردهای نهاد دانشگاه تأثیر گذاشت. پس از آن، زمانی که دانشگاه کلاسیک نخبهگرا تودهای شد و دسترسی به آموزش عالی گسترش پیدا کرد، دانشگاهها در جهان و ایران باز هم تحتتأثیر قرار گرفتند. امروز جهان درگیر شیوع بیماریای است که به گفته پژوهشگران مثل انقلاب صنعتی و انقلاب اطلاعات و ارتباطات زمینههایی فراهم کرده و خواهد کرد تا آموزش عالی باز هم تحتتأثیر قرار گیرد. فاضلی میگوید بیماری کرونا چهار درس به دانشگاه داد.
«اولین درس بحران کرونا این بود که درباره دانشگاه بیندیشیم. این بحران دانشگاه را از نظر فرآیندهای یادگیری و یاددهی، برنامههای درسی آشکار و پنهان، عملکردهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن با نوعی تجدید نظر و تأمل انتقادی همراه کرد.»
به گفته او، تحولاتی که اندیشههای پساساختارگرا و پسامدرن از سال 1960 به بعد ایجاد کرده بود، به نوعی بازاندیشی انتقادی جدی درباره ابعاد هستیشناسانه و معرفتشناسانه علم را در جهان شکل داده بود و انقلاب دیجیتال و انقلاب تودهگیر شدن آموزش عالی در بستر معرفتشناسی پسامدرن و پساساختارگرا قرار گرفت. موقعیت کرونا باعث شد تحتتأثیر این بازاندیشیها زمینه برای بحث و گفتوگوی همهجانبه درباره اینکه دانشگاه آینده چه نوع دانشگاهی باید باشد بیشتر فراهم شود. در نتیجه اولین درس کرونا به دانشگاه بازاندیشی انتقادی، تجدید نظر در فرآیندها و عملکردها و گفتوگو درباره دانشگاه بود.
کرونا همچنین باعث توجه به عملکرد علم و نهاد دانشگاه شد و این درس دوم بود: «این درس میتواند در آینده هم ادامه پیدا کند. کرونا توجه جدیتری به عملکردهای عینی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، علم، فناوری و نهاد دانشگاه معطوف کرد.» او در توضیح این مسأله گفت: «ریشه ساختاری ظهور بحران کرونا برمیگردد به بحرانهایی که از سال 1950 به بعد در نتیجه توسعه لجامگسیخته فناوری و سیطره ویرانگرانه انسان بر طبیعت به کمک علم و فناوری به وجود آمد. ما در نیمقرن گذشته بدون نگاه بازتابانه و نقادانه و با توجه صرفا فنی و تکنیکی به شیوه سازماندهی علم و فناوری و حکمرانی، تعادل میان محیط زیست و اکوسیستم با انسان را به هم زدهایم. بازاندیشی انتقادی به ما یادآوری کرد که علم و فناوری را صرفا نباید بدون قید و بند رها کرد و بدون در نظر گرفتن سرشت و سرنوشت آینده بشر و آینده زیستکره آن را توسعه داد. از طرف دیگر، بحران کرونا نوعی توجه مجدد هم به علم ایجاد کرد. از یک طرف سویه انتقادی بر اینکه علم و فناوری سیطره ما را بر طبیعت افزایش داده و تخریبها، فقدان تعادل و توازن به وجود آورده است. از طرف دیگر، این نکته را هم به ما یادآوری کرد که آنچه میتواند انسان را در موقعیتهای بحرانی نجات دهد همین علم و فناوری و نهاد دانشگاه است. تأملات انتقادی و عقلانی برای رسیدن به جامعه متعادلتر و روابط انسانیتر و نجات از بحرانهاست.»
دومین درس، درس دوسویهای بود که هم نگاه نقادانه به علم و فناوری، هم توجه جدیتر به دستاوردهای علم و فناوری برای غلبه بر بحرانهای جامعه به دنبال داشت.
فاضلی در این زمینه به باورهای علمستیزانه و اندیشههای بدیل گوناگون و مجموعهای از درگیریهای ایدئولوژیهای سیاسی درباره علم اشاره کرد که در جامعه ما وجود دارد و موقعیت بحرانی کرونا باعث شد نهاد دانشگاه را البته با نگاه انتقادی جدی بگیریم.
مسئولیت اجتماعی دانشگاهها
درس سومی که فاضلی به آن اشاره کرد، به بحثهای پیرامون مسئولیت اجتماعی بازمیگردد که در دو دهه اخیر در جهان مطرح شده است و در ایران هم چند سالی است به آن توجه میشود. اگرچه بسیاری از پژوهشگران اعتقاد دارند مسئولیت اجتماعی در ایران درست فهم نشده است، این نام برای جامعه آشناست. کرونا بحث مسئولیت اجتماعی دانشگاهها را در بحران بیش از گذشته مطرح کرد. در جامعه ایران که در چندسال گذشته درگیر بحرانهای مختلف بوده این مسأله تازه نبود، اما کرونا باعث شد دانشگاه درباره نقش خود در بحرانها بیندیشد: «درس سوم بسط دغدغهمندی بود. سال گذشته که سیل و زلزله را پشت سر گذاشتیم، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم کتابی درباره مسئولیت دانشگاه در بحرانهای زیستمحیطی منتشر کرد که در آن مجموعه وسیعی از محققان ایرانی گفتند نیازمند دانشگاه مسئول و دغدغهمند هستیم. دغدغهمندی مفهومی است که بسیاری از تئوریپردازان دانشگاه در سالهای اخیر با تکیه بر اندیشههای هایدگر مطرح کردهاند. بحث بر سر این است که دانشگاه و علم نمیتواند بر متدولوژی تأکید کند یا صرفا بر مفهوم رشته استوار شود و به رشته برای رشته و علم برای علم یا دانشگاه برای دانشگاه متکی باشد.»
او سپس درباره بحران دانشگاه در ایران گفت و آن را بحران بروکراتیک خواند: «یعنی دانشگاهی که سرشت و سرنوشت آن را نظم بروکراتیک حاکم بر آن تعیین میکند. گاهی نظامهای سیاسی هم از مفاهیمی مثل تعهد یا دغدغه استفاده میکند برای اینکه استقلال نهاد دانشگاه را کمتر یا دانشگاه را همسو با شعارها یا ارزشهای ایدئولوژیک خودش کند. اما مفهوم دغدغهمندی که از درون بحران کرونا بیرون آمد معطوف است به مقوله انسان و سلامتی انسان. انسانها در سراسر کره زمین سرشت و سرنوشت مشترکی دارند و نهاد علم سهم مهمی در زمینه دست یافتن به جامعهای آزادتر، برابرتر، منصفانهتر و اخلاقیتر دارد. ما به دانشگاهی نیاز داریم که به جای اینکه هویت خود را بروکراتیک و تکنوکراتیک صرف تعریف کند، توجه جدیتری به مقولاتی مثل سلامت انسان و سرنوشت انسان و مجموعه محیط اجتماعی و فرهنگی و انسانی که تجربه میکند، داشته باشد. بسط ظرفیت دغدغهمندی دانشگاه به معنای شعار و لفاظیهای ایدئولوژیک نیست، بلکه به معنای بازاندیشی درباره کیفیت برنامه درسی، آرمانهای کلی نهاد دانشگاه و تکیه و توجه بیشتر به مقوله محیطزیست است. یکپارچگی انسان و طبیعت باید بیش از همه چیز در نهاد آموزش عالی امکانپذیر شود.» بخش مهمی از نقدهای مهم دهههای اخیر به دانشگاه این بود که این نهاد بیش از آنکه دغدغه انسان را داشته باشد در بهترین حالت دانشگاه کارآفرین بود، دانشگاهی که به گفته فاضلی برآمده از آرمانهای جامعه امروزی سرمایهداری است و در این تعریف دانشگاه نهادی پولساز و در خدمت صنعت و هدفهای تجاری بخش خصوصی و یا دولتی است: «این مفهوم در جامعه ایران هم بهطور گسترده و پررنگ مطرح شد. بحران کرونا به ما نشان داد که مفهوم دانشگاه کارآفرین مفهوم جامع و کارآمدی برای داشتن جامعهای انسانیتر نیست. در بحران کرونا مسأله دانشگاه انسانی و اجتماعی بیش از هر چیزی خود را نشان داد.»
دانشگاه به حوزه عمومی پرتاب شد
آخرین درسی که کرونا به دانشگاه داد، برجسته کردن مفهومی بود که فاضلی آن را دانشگاه حوزه عمومی یا دانشگاه عمومی مینامد. در این دوران دانشگاه با بحرانهایی مثل قرنطینه و تعطیلی نهادهای آموزشی و پژوهشی روبهرو شد و همه فعالیتها و سازوکارهای آن تحتتأثیر قرار گرفت. گزارشهای بسیاری در رسانهها درباره جنبههای مختلف این تأثیر مثل آموزش مجازی دانشجویان، چگونگی دسترسی دانشجویان به منابع، مشکلات استادان برای برگزاری کلاسهای آنلاین و مسائل دیگر نوشته شد و بحران دانشگاه را بهطور گسترده مطرح کرد. فاضلی از بحرانهایی میگوید که همواره وجود داشت اما با شرایط بحرانی ناشی از کرونا بیش از قبل مطرح شد: «مشکلی که نهاد دانشگاه داشت همواره این بود که مسأله دانشگاه در شوراها و جلسات اداری و سازمانها و نهادهای سیاسی و بهطورکلی در سازوکارهای بروکراتیک شکل میگرفت. زمانی بحثهای دانشگاه وارد حوزه عمومی و مطبوعات میشد که جنبه سیاسی پیدا میکرد. اما در چند ماه اخیر شاهدیم که بحث دانشگاه و زندگی دانشگاهی و مدرسان دانشگاهی مطرح میشود و دانشگاه ناگهان به حوزه عمومی پرتاب شد. چهارمین درس همین بحث اهمیت حوزه عمومی و دانشگاه عمومی است. دانشگاه نمیتواند صرفا در خدمت خودش باشد یا سرنوشتش در اتاق شوراها و نهادهای سیاسی و سیاستگذاری تعیین شود. دانشگاه نیاز دارد که بخشی از گفتوگوهای زندگی روزمره جامعه باشد بهویژه با در نظر گرفتن اینکه ما 14میلیون دانشآموخته و 3میلیون و 600هزار دانشجو داریم و امروزه شبکههای اجتماعی و صدها شبکه رادیو تلویزیونی در فضای مجازی وجود دارند. چنین جامعهای به دانشگاه عمومی نیاز دارد که دستور کارها، عملکرد، ارزیابی و جهتگیریهایش را در حوزه عمومی و بحث و گفتوگوی اجتماعی و جمعی تعریف کند. در نتیجه ما در کنار دانشگاه اکولوژیک و دغدغهمند باید با دانشگاهی عمومی سر و کار داشته باشیم.»
فاضلی در پاسخ به این سوال که چرا رشتههای فنی مهندسی یا علوم پایه حضور پررنگی در حوزه عمومی ایران ندارد، میگوید بههرحال همه متخصصان رشتههای مختلف باید در حوزه عمومی نقش داشته باشند تا هم صدایشان شنیده شود و هم شفافیت پاسخگویی دانش در حوزه عمومی اتفاق بیفتد اما عمدتا علوم انسانی و اجتماعی هم بیشتر در حوزه عمومی حضور دارد و هم وظیفه بیشتری به عهده آن است: «علوم انسانی و اجتماعی وظیفه دارد بهعنوان معمار دانش، همه دانشگاهها و رشتهها را موضوع بحث خود قرار دهد. بحثهایی که درباره نهاد دانشگاه در ایران صورت گرفت فارغ از تفکیک رشتهها انجام شد. دیدگاه دیگر این است که متخصصان علوم پایه، مهندسی و پزشکی نه دانش و زبان صحبت در حوزه عمومی را میدانند و نه در ایران این تجربه را دارند که در مطبوعات و شبکههای اجتماعی حضور جدی و تأثیرگذاری داشته باشند. اما نمیشود برخی از حوزههای دانش فقط به عنوان حوزههایی که کار و کسب درآمد میکنند، مطرح باشند و پاسخگوی حوزه عمومی نباشند. یکی از درسهایی که بحران کرونا به ما داد این است که نباید حوزههای مختلف علم رها شود و باید در پشت شیشههای جامعه سراسربین امروزی قرار بگیرد. اگر پنهان باشد پیامدهای ناخواسته فناوریها میتواند بحرانهای زیستمحیطی اجتماعی- سیاسی و فرهنگی وسیعی را بهوجود بیاورد. باید بازاندیشی جدی درباره روابط رشتهها صورت گیرد، معمار دانش علم انسانی و اجتماعی است اما باید از اقتدار کافی برخوردار باشد تا بتواند این نقش را ایفا کند.»
او در ادامه درباره به رسمیت شناخته نشدن علوم انسانی و اجتماعی و نقش رسانهها و حوزه عمومی گفت که حوزه عمومی بسیار کمرنگ و کمجان با دانشهای مختلف برخورد میکند: «بیماریهایی مثل کرونا به همان اندازه که به دانش پزشکی نیاز دارد، نیازمند دانش اجتماعی و تاریخ است. ما فقط از طریق حوزه عمومی میتوانیم راه اثربخشی را برای تثبیت رشتهها برای کارآمدی و کارایی جامعه داشته باشیم.»
دانشگاه در جامعه ایران از نگاه فاضلی نیازمند تجدیدنظر در سازوکارهای مدیریتی است و آینده آن در گرو این است که آینده نهادیاش را پیدا کند و دانشگاه دانشمحور شود، به جای اینکه صرفا در سیطره قدرت و نهادهای سیاسی باشد: «دانشگاه آینده در ایران در صورتی میتواند به آرمان اکولوژی، انسانی و دغدغهمندی خودش تحقق ببخشد که به شیوههای گوناگون مقوله کیفیت را بهویژه در یادگیری و یاددهی جدی بگیرد و بحثهایی مثل سواد زیستمحیطی یا دانشگاه سبز و پایدار و امثال اینها را که از درون مطالعات آموزش عالی بیرون آمده در کانون اصلی خود قرار دهد.»