آرش نصر اصفهانی پژوهشگر
اخیراً یکی از مقامات دولتی از مقایسه پراید ایرانی در عراق با داعش و مرگبار دانستن هر دو در یک گزارش صداوسیما انتقاد کرده و بر لزوم حل مشکل عدم حمایت از محصولات داخلی تأکید کرده است. ایشان با مقایسه ایران و ژاپن نتیجه گرفته که مشکل اصلی، فرهنگ مردم ایران است که حاضر نیستند «پای محصولات داخلی بایستند» تا صنایع داخلی جان بگیرند. البته کسی تردید ندارد که تنها بهواسطه ترجیح محصولات تولید داخل به کالاهای وارداتی است که صنایع بومی امکان رشد و توسعه و ورود به بازارهای جهانی را پیدا میکنند. این هم درست است که بازار داخلی، امروز پر از کالاهای خارجی بوده و در جایی که مردم توان خرید محصول خارجی را داشته باشند معمولاً آن را به کالای داخلی مشابه ترجیح میدهند. تا اینجا با اظهارات ایشان همدلی وجود دارد اما اختلاف از جایی است که ریشه مشکل به فرهنگ ارجاع داده میشود. یعنی مقصر این وضع مردم جلوه داده میشوند که سطح آگاهی پایینی دارند و اهمیت توجه به صنایع داخلی را درک نمیکنند. لذا اگر فرهنگ مردم اصلاح شود، موضوع حل خواهد شد و مردم کالای ایرانی را ترجیح میدهند. اما باید دانست که متهم کردن مردم و فرهنگ در عمل به معنای نادیده گرفتن شرایط و مقتضیات اجتماعی است که افراد با توجه به آن کنشهایشان را سامان میدهند.
معمولاً مدیران دولتی و صاحبان صنایع از مردم انتظار دارند که فداکاری کنند و برای تقویت صنایع داخلی محصولات داخلی را بخرند. اما نکته اینجاست که هیچکس از فداکاری و گذشتن از سود در طرف مقابل یعنی صنایع سخن نمیگوید. درواقع تعهد به کالای ایرانی مسیری یکطرفه از مردم به صنایع است اما هیچکس در مورد نحوه پاسخ تولیدکنندگان داخلی به اعتماد مردم سخن نمیگوید. نمونه ملموس این ماجرا را در خدمات پس از فروش محصولات داخلی میتوان دید. اکثر مصرفکنندگان داخلی خودرو یا وسایل خانگی، تجربه عدم پاسخگویی یا پاسخگویی ضعیف تولیدکنندگان داخلی در قبال کالا یا خدمات خریداری شده را دارند. نتیجه این اتفاق تکرارشونده، بیاعتمادی خریدار به تولیدکننده داخلی است. زیرا از یکسو احساس میکند از مواداولیه نامرغوب در تولید استفاده شده و در نتیجه کالای خریداریشده خیلی زود خراب شده است. از طرف دیگر شرکت تولیدکننده نیز حاضر به جبران خسارت نیست و بعلاوه وی از استفاده از یک محصول خارجی بهمراتب کارآمدتر نیز محروم شده است.
این وضع چه تصوری از تولیدکننده در ذهن جامعه میسازد؟ اینکه تولیدکننده داخلی فقط به فکر سود شخصی است و توجهی به رضایت مشتری و تعهد خود به ارایه خدمات مناسب ندارد. در چنین شرایطی آیا منطقی است که انتظار داشت افراد ازخودگذشتگی نشان داده و به حمایت از صنایع داخلی تن دهند؟
با مقایسه اظهارات مقام دولتی مذکور با مثال بالا در مورد خدمات پس از فروش، میتوان تصور متقابل مردم، دولت و صنایع را نسبت به یکدیگر آشکار کرد. بر این اساس میتوان گفت ریشه عدم حمایت داخلی از تولیدات بومی نه در فرهنگ مردم که در فضای بیاعتمادی گستردهای است که افراد را وادار میکند صرفاً به منافع آنی خود توجه کنند. در شرایطی که اغلب افراد احساس میکنند ارزشهای اخلاقی سست شدهاند و دیگران به دنبال کلاهگذاشتن بر سر آنها هستند، کنش بلندمدت و معطوف به موفقیت جمعی امکان شکلگیری نخواهد داشت. در شرایط بیاعتمادی فراگیر، منافع فردی جایگزین منافع جمعی میشود و بدتر آنکه موفقیت جمعی مفهوم خود را از دست میدهد؛ زیرا برنده کسی است که در کوتاهمدت بیشترین سود را از آن خود کند. اصرار مردم ژاپن به خرید محصول داخلی نتیجه فضای اجتماعی آن کشور، سطح بالای همبستگی اجتماعی و ناسیونالیسم قدرتمند حاکم در آن کشور است. در آن شرایط اجتماعی است که گذشت از نفع فردی به امید آینده بهتر برای مردم معنا پیدا میکند. مسئولان دولتی ما بهجای اینکه مدام مردم و فرهنگ را مقصر بدانند و به دنبال اصلاح آن باشند، بهتر است به شرایطی بیندیشند که این نوع رفتار مردم را سبب شده است. در این صورت است که آنها از مقام دادستان پایین آمده و در جایگاه متهم قرار میگیرند.