| کاوه سالاری |
تغییر چه شکلی است یا چطور میتواند رخ دهد؟ وقتی وارد قرن بیستم میشویم، همهچیز آرامآرام دستخوش تغییر میشود. برای انسان رها شده در اجتماع همه بحرانهای بسیاری پیش میآید. انسانی که از یک کلیت به یک موجود مختار تبدیل میشود و وارد عرصه تصمیمگیری برای خود میشود. این است که فرانتس کافکا هم یکی از نویسندگانی است که این تغییر را درک میکند و همین است که خودش را وارد این بحران میکند. او در داستان «گزارش به آکادمی» از یک کلیت به جزء میرسد و یک جزء منحصر بهفرد اما عمومیشده را به نمایش میگذارد. این تغییر شاید در ادامه تغییری است که در رمان «مسخ» او میبینیم. برای همین است که میتوانیم بگوییم «گزارش به آکادمی» متن خوبی است. از آن دست متنهاست که میتواند ساعتها ذهن آدم را به خودش مشغول کند. با این همه مسأله همین تغییر است که سالها بعد مورد توجه حسین پاکدل قرار گرفته و او را واداشته تا این داستان را صحنهای کند. نمایشی با یک بازیگر که آرش خاموشی آن را بازی میکند. نمایشی که این روزها در سالن مکتب تهران هر شب ساعت 18 اجرا میشود، یک نمایش برای نشان دادن همین تغییرهاست. تغییرهایی که در جامعه میتوانیم آن را ببینیم. اجرایی ساده اما تاثیرگذار که میتواند تماشاگر را هنگام اجرا به تامل وادار کند. حسین پاکدل کمترین حرکتها را برای شخصیت این نمایش درنظر گرفته که همین تناقض است که در شکل اجرایی جذابیت ایجاد میکند، با این همه حرکات کم این شخصیت در فرم رفتاری و ایستایی او یکی از نکات بارز بازیگری این نمایش بهشمار میرود. این نمایش در عین محتوایی که بهتماشاگر نشان میدهد، در فرم هم موفق عمل میکند. پاکدل شرایط سختی را برای بازیگر طراحی میکند که آرش خاموشی بهخوبی از عهده آن برمیآید.