اردشیر گراوند جامعهشناس
اتفاقاتی که در جامعه امروز ما درحال رخ دادن است، هرکدام به نوبه خود یک گرفتاری اجتماعی است. عدم رغبت جوانان به ازدواج، یکی از همین گرفتاریهاست. مهمترین حرفی که در این زمینه میتوان گفت، بحث شرایط اقتصادی است. شرایط اقتصادی جامعه بهگونهای است که تورم، اشتغال، مسکن، امنیت شغلی و موارد مشابه، چشمانداز آتی زندگی را برای جوانان تاریک و مبهم کردهاند. من قویا معتقدم نمیتوان مرزی میان شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی کشید و آنها را بهعنوان حوزه مستقلی در اثرگذاری روی این مسأله، مورد نقد و بررسی قرار داد.
اتفاقی که در جامعه امروز ما درحال رخ دادن و پیشروی است، محصول مشترکی است از عناصر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی. به بیان دیگر، همه اینها به مثابه کلاف درهم پیچیدهای میمانند که در کنار یکدیگر، یک پدیده اجتماعی را رقم میزنند. اتفاقاتی که درحال حاضر، شاهد آن هستیم - نظیر کاهش ازدواج، ازدواجهای سفید و دوستیها - گریزی از این شرایط است. گریزی از روند نابسامانی اجتماعی. فرض کنید دو نفر میخواهند ازدواج کنند. حداقل مهریهای که دو طرف به آن رضایت دهند 150 سکه بهار آزادی است. پسر، نگران این است که اگر دختر، مهریه را به اجرا بگذارد، چگونه باید آن را پرداخت کند؟ پیش خود فکر میکند با چنین شرایطی، چرا باید من زیر بار چنین تعهد قانونی بروم؟ این تنها یک مثال است. در مورد تمام تعهدات میان زن و شوهر، میتوان مثالهایی را زد که در شرایط فعلی، بسیاری افراد زیر بار آن نخواهند رفت.
نکته مهمی که باید به آن توجه کرد، این است که همواره، محدودیتها، گفتمانهای جدیدی را ایجاد میکنند. جامعه و افراد آن، همواره دست به انتخاب میزنند. من قصد دفاع از چنین روندی را ندارم اما اتفاقاتی که طی سالهای اخیر در جامعه رخ داده، بسیاری از جوانان را «مجبور» به چنین انتخابهایی کرده است. وقتی شرایط اقتصادی جامعه نابسامان است، وضع فرهنگی و اجتماعی، محدودیتهای خود را دارد، موضوعاتی مثل مهریه و عواملی از این دست که همگی برای دو طرف ازدواج، تعهد میآورد. تعهد اقتصادی، تعهد مسکن و درآمد و شغل، تعهد اجتماعی و قانونی و بسیاری از تعهدات دیگری که بسیاری از جوانان، در شرایط فعلی جامعه، زیر بار آن نمیروند. صحیح یا ناصحیح، آنها تصمیم میگیرند که توافق ضمنی با یکدیگر بکنند تا در کنار یکدیگر زندگی کنند. محدودیتهایی که بنابر همه مولفههای جامعه برای ازدواج ایجاد شده است، باعث شده جوانان به دنبال راه گریز و حل مسائل خود بهخصوص رفع غرایز خود باشند. این راه کوتاه و بهینهای که هیچیک از طرفین، تعهدی به دیگری نداشته باشند و بتوانند زندگی را باهم بگردانند، رفتن به سوی ازدواجهای سفید است. از سوی دیگر، راهکار برای جوانانی که پدر و مادر پولداری ندارند، ازدواج نکردن است. ما باید به این موضوع توجه داشته باشیم که هیچ دختر و پسری، اگر شرایط مناسب داشته باشد، تمایلی برای بیبندوباری یا تعهد نداشتن، ندارد. همه افراد حاضرند زندگی پایدار و مداومی داشته باشند، تا زندگی موقت، ناپایدار و بدون تعهد. لذا باید پرسید که چه شده افراد تن به چنین شرایطی میدهند.
اتفاقی مثل ازدواج سفید، اتفاقی از سر گرفتاری است، نه از سر انتخاب و اختیار. اجبار اجتماعی، اقتصادی، اجبار اشتغال و مسکن، همه در کنار هم جوانان را به این سمت، هُل میدهند. جامعه هیچگاه به بنبست نمیخورد. همواره در هر شرایطی، مسیری را برمیگزیند؛ فارغ از درستی یا نادرستی آن.
شاید چنین موضوعاتی در نگاه برخی بد باشد، اما از نگاه مجریان آن، یعنی جوانانی که به چنین رفتارهایی دست میزنند، فعلا خوب است و تعهد و مسئولیت بسیار کمتری برای آنان به بار میآورد. هر فرد یا گروهی که از این شرایط ناراحت و ناراضی است، باید شرایط بهینهای را جلوی پای جوانان قرار دهد.
اقتصاد، تنها موضوع مورد بحث نیست. فرض کنید من طی یک حادثه و یک تصادف، فلج میشوم. حالا دیگر کاری به تصادف ندارم الان من برای فلج بودنم باید راهی انتخاب کنم. شیوه زندگیام را تغییر دهم. اینجاست که من، فرهنگ معلولیت را به خانه خود میبرم. این فرهنگ، محصول یک حادثه پیشین بوده است. بعضی تصور میکنند که فرهنگ ازدواج نکردن، یا ازدواج سفید پیش آمده است؛ خیر. فرهنگی بهوجود نیامده است. این صرفا یک انتخاب یا یک گزینه است که محصول شرایط خاص اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بوده است. افراد در شرایط خاص، همواره، بهترین گزینه - از نظر خودشان - یعنی راهکار مواجهه با شرایط را انتخاب میکنند.
اتفاقی که در ایران درحال رخ دادن است، در اروپا و آمریکا رخ داده و تمام شده است. جامعه آمریکا و اروپا دوباره به سوی خانواده بازگشته است. چراکه آنها توانستند آن شرایط را مدیریت کنند و ما هنوز نتوانستیم یا نخواستیم. ما تنها دست به انکار میزنیم و وقتی به آن اقرار میکنیم که دستمان از خیلی چیزها کوتاه است.