علیرضا امامیفر پیشکسوت فوتبال
مدیریت، از پارامترهای با اهمیتی است که به طور عمومی میتواند حافظ ساختار هر سازمان باشد. مدیریتی که اگر نگوییم باید یکنواخت و تابع شرایط سازمانی باشد تا بتواند امور را به سامان رساند، باید «پاک» باشد و از قواعد علمی، حرفهای و اخلاقی پیروی کند تا بتواند موجبات ارتقای سطح کیفی سازمان مربوط را فراهم آورد. با این حساب اما، چنین رویهای به ویژه در ورزش، عاملی کمفروغ است. یک نمونه از این وضع، باشگاه پرسپولیس بوده و هست که نبود مدیریت صحیح در آن، محسوس است. چند سالی هست که این معضل در باشگاه پرسپولیس وجود دارد و به طور مستمر، به باشگاه خسارت میزند. در این زمینه نکته قابلتوجه این است که باشگاه پرسپولیس در 10سال گذشته، بالغ بر 10مدیرعامل بر مصدر امور خود دیده است که این، نشانه بارز بیثباتی در مدیریت ورزش کشور ما است. پرسپولیس باشگاه ریشهداری است و از ظرفیتهای بیبدیلی برخوردار است که بسیاری از باشگاهها آرزوی آن را دارند؛ اما سوال این است چرا باید مدیریت باشگاهی مثل پرسپولیس اینگونه باشد؟ بدیهی است با توجه به تجربیات گذشته، به اندازهای که ما از مدیریت ناپایدار متضرر شدهایم، هیچ باشگاه دیگری این مضرات را تجربه نکرده است.
نگاه و تدقیق در چنین وضعی بود که باعث شد تا رشته مدیریت ورزشی را انتخاب کنم و در پایاننامهام نیز دنبال ساختاری مناسب در ورزش کشور باشم تا شاید بتوان از رهاورد آن، تغییر و تحولی در نظام آسیب دیده ورزش کشور، ایجاد کنیم و از این طریق بتوانیم به ورزش کشور کمک کرده باشم. اما تاکید بر این نکته ضروری است که عمق ماجرا در حدی است که شرایط موجود با ارایه چند پروژه و کتاب و پایاننامه، تغییر نمیکند بلکه برای تحقق مدیریت سالم در ورزش نیاز به انقلاب کلی در ورزش ما و استفاده از مدیرانی است که به این حیطه مسلط باشند. به کار گماردن چنین مدیرانی در باشگاههایی مثل پرسپولیس و استقلال میتواند تأثیر زیادی در سطح عمومی جامعه بگذارد زیرا بسیاری از مردم ما این دو تیم را بهشدت دوست دارند و ثبات و حیات مطلوب برای این دو تیم به معنی آرامش در قشر عظیمی از مردم است. باید به این امر توجه داشت برخی از ناآرامیهای ذهنی و شخصیتی که در جامعه ما رو به گسترش است، به معضل بیاعتنایی به قانون و قانونگریزی ارتباط دارد که در جامعه ما وسعت یافته است. در حال حاضر شاهدیم که این بیقانونی در فوتبال ما به خوبی دیده میشود؛ در رانندگی و قوانین آن نیز همینطور. به این ترتیب، تمام مشکلات ما در فوتبال، مختص به فوتبال نیست بلکه معلول زنجیرهای از عواملی اجتماعی مانند بیاعتمادی و نقض قانون در تمام زمینههایی است که ما در آن حضور داریم. امیدوارم در آیندهای نزدیک، شاهد ثبات مطلوبی در مدیریت فوتبال و ورزش کشور باشیم تا این موضوع باعث ارتقای سطح ورزش کشور و بهخصوص فوتبال ما شود.