سیدحسین سراج زاده رئیس انجمن جامعهشناسی ایران
در دهه 70 در یکی از مناطق حاشیهای شهری در نزدیکی تهران، سالن سینمای مدرنی ساخته شد که پس از مدتی به علت نداشتن مشتری تعطیل شد. علت نداشتن مشتری این بود که به دلایل اقتصادی و فرهنگی، سینمارفتن در سبد مصرف فرهنگی ساکنان محل نبود و موقعیت محله هم به گونهای بود که سینماروها حاضر نبودند برای تماشای فیلم به آن محل و منطقه بروند. نهایتا آن سالن سینما به علت قرار داشتن در زمینی که گویا حریم رودخانه هم بود، تخریب شد. این پدیده نمونهای کامل از اجرای یک طرح شهری بود، بدون توجه به مطالعات توجیهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و زیست محیطی. نمونههای دیگری از این بیتوجهی را با شدت و ضعفهای متفاوتی میتوان در طرحهای شهری کشور پیدا کرد. طرحهایی که به دلیل نداشتن مطالعات توجیهی اجتماعی و فرهنگی، نفعی برای مردم ندارد و منابع کشور را هدر میدهد و فقط شرکتهای پیمانکاری و برخی از مدیران و کارچاقکنها از آنها منتفع میشوند.
بعید میدانم تصمیمگیرندگان ساختن آن سینما و طرحهای مشابه هیچگاه در هیچ مرجعی به علت تصمیمی که منجر به اتلاف منابع مالی شهر و مردم شده مورد بازخواست قرار گرفته و وادار به تادیه منابع مردم و شهر شده باشند. این خود یکی از مسائل جدی نظام مدیریتی ماست که افراد به علت تصمیماتی که منجر به اتلاف منابع میشود، مورد بازخواست جدی قرار نمیگیرند.
امروز اما اوضاع قدری بهتر شده است. چندینسال است که در دستگاههای مدیریت شهری در تهران و شهرهای بزرگ، ایده ارزیابی تأثیر اجتماعی و فرهنگی (اتاف) طرحهای شهری مطرح شده است و مصوباتی در خصوص ضرورت انجام آنها وجود دارد و به قرار اطلاع اکثر طرحها چنین مطالعاتی دارند. البته نحوه انجام این مطالعات مسائل و مشکلاتی دارد که این یادداشت قصد پرداختن به آنها را ندارد. نکتهای که اهمیت دارد این است که به نظر میرسد، هنوز هم در عمل ذهنیت مهندسی و تکنوکراتیک که به جنبههای فرهنگی- اجتماعی بیتوجه و کم توجه است، برمدیریت اجرای طرحهای شهری غالب است. در نتیجه، صدای مردم به خصوص مردم محلها و مناطقی که طرحها در آنها اجرا میشود و همچنین نیازها و مطالبات آنها در طراحی این طرحها دیده و شنیده نمیشود.
نمونه بارز این مدعا، اجرای طرح زیرگذر استادمعین است که افتتاح آن با اعتراضات شماری از مردم محل همراه شد و رویدادی که مدیران شهری انتظار داشتند موجب شیرین کامی آنها شود، کامشان را تلخ کرد. این طرح دارای مطالعه ارزیابی تأثیر اجتماعی و فرهنگی بود که در آن نیازها و مطالبات مردم و ارزشهای «شهر برای مردم» به خوبی دیده شده بود، ولی متاسفانه در عمل به نتایج آنها توجه نشد. این بیتوجهی ممکن است به دلیل حاکمیت ذهنیت تکنوکراتیک و نیز ملاحظات اقتصادی برای کمهزینهتر شدن اجرای پروژهها باشد، اما هزینه این بیتوجهی، موجب نارضایتی مردم و کاهش سرمایه اجتماعی آنان میشود که کار مدیریت شهر را برای آنان دشوار میکند.
علوم اجتماعی، به قولی بازتاب دهنده ارزشهای جامعه و صدای مردم در برابر ارزشهای اقتصادی و بازار و ارزشهای سیاسی و قدرت است. کنشگران و پژوهشگران علوم اجتماعی با مطالعات و کنشهای جامعهشناختی مردممدارانه یا سیاستگذارانه، این ارزشها را بازتاب میدهند. مدیران شهری، اگر شهر را برای زندگی مردم میبینند و میخواهند و چنانچه در اداره شهر به سرمایه اجتماعی و اعتماد شهروندان به خود اهمیت میدهند، باید به مطالعات اجتماعی برای آگاهی از دیدگاههای مردم و نیز به مطالعات ارزیابی تأثیر اجتماعی و فرهنگی (اتاف) برای اجرای طرحهای شهری اهمیت بدهند و هیچ طرحی را بدون انجام چنین مطالعاتی و بدون به کار بستن درست نتایج این طرحها اجرا نکنند. آنها همچنین لازم است صدای مطالبات مردم و جامعه مدنی را از طریق سازمانهای مردم نهاد و جامعهشناسان مردممدار بشنوند و به آنها اهمیت بدهند.