شماره ۴۶۳ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۰ دي
صفحه را ببند
معلمی که در یادم ماند

|  مهدی رستمی  |    نوازنده سه‌تار   |

آموخته‌هایی که از بزرگ آموزگار زندگیام داشته‌ام، مهم‌ترین خاطرات را به یادم می‌آورد. حدود سال‌های 69- 68 بود که استاد نورپور (استاد سه‌تارم) 15 شب کنسرت در کرمانشاه را پیریزی کرد. آن تجربه اولین کنسرت بعد از جنگ در شهر کرمانشاه بود. شاید بشود گفت: فشارهایی که بر آن منطقه بود با این کنسرت‌ها داشت کمتر می‌شد. این عزیز بین دو قسمت برنامه، برای من یک وقت چند دقیقه‌ای در نظر گرفت و لباسی درست مثل لباس گروه که در اندازه کودکی به سن و ‌سال من دوخته شده بود را به من داد تا بپوشم. یکی از کارهایی را که استاد عبادی در آواز بیات اصفهان اجرا می‌کنند را کپی کرده بودم و آن را اجرا می‌کردم. آقای نورپور از نحوه ارتباط با مخاطب تا ساز زدن سر صحنه را به‌من آموخته بود. حتی به من یاد داد چگونه ساز را سر صحنه  کوک کنم. یادم هست شب اجرا، سازم کوک نبود و استاد به من گفت کوکش کن. این تجربه بزرگی برای من بود. از همان سال‌ها اولین کارهای اجرایی من شروع شد. این مرد به من لطف زیادی داشت. با وجود آن‌که گروه سه‌تار نوازی بسیار خوبی داشت، مرا پذیرفت و به من میدان داد. لطف‌هایی که این معلم دلسوز در حق من کرد را هیچ‌گاه از یاد نخواهم برد. استاد همیشه ترانه‌های کردی را برای من می‌خواند و می‌گفت اینها را حفظ کن. مواقعی پیش می‌آید که روی صحنه داری ساز می‌زنی و ذهنت کم می‌آورد. دستت را در آستین کن و یکی از این ترانه‌ها را روی ساز بینداز. مطمئن باش از اینها جواب می‌گیری. موسیقی نواحی ایران از دل مردمان بسیار سختکوش روستاهای ایران بیرون آمده،  زلالی و سادگی آن زندگی‌ها در این موسیقی وجود دارد. ملودی‌های این موسیقی طی سال‌ها صیقل خورده است. به‌طوری‌که به ملودی‌های موجز تبدیل شده تا همگان بتوانند آن را بخوانند. او به من آموخت، من به‌عنوان یک انسان تجربیات شخصی و مختص به خودم را دارم. به همین خاطر کتاب‌هایی که خوانده‌ام، جاهای مختلفی که سفر کرده‌ام و لذتی که توانسته‌ام از طبیعت ببرم، همه در من وجود دارند. شاید به‌عنوان کسی که در طول این سال‌ها ساز زده‌ام و سعی داشتم روحم را صیقل بدهم، توانسته‌ام با خواندن یک شعر یا با دیدن طبیعت لذت‌های زیادی ببرم. می‌خواهم به نقطه‌ای برسم که این لذت و حس را با انتزاعی به نام موسیقی به شنونده‌ام منتقل کنم، شاید او هم لذت ببرد. برای رسیدن به این نقطه؛ فراوان باید زحمت و کار و صبر داشت. اصلا برای رسیدن به نقطه‌ای که می‌شود آدم را از زندگی‌اش راضی کند باید صبور بود. آن معلم دلسوز به من زحمت کشیدن و صبوری را خوب آموخته بود. امیدوارم شما هم در زندگیتان از حضور چنین معلم‌هایی  بی‌نصیب  نباشید.


تعداد بازدید :  214