شماره ۴۶۳ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۰ دي
صفحه را ببند
پرسشی درباره انکار پدیده «ازدواج‌سفید»
طرح‌نو| نخستین‌بار نیست که بسیاری از آسیب‌های اجتماعی نادیده گرفته می‌شوند و عده‌ای با برچسب‌های گوناگون و سرپوش‌نهادن بر آنها، درصدد انکار این آسیب‌ها برمی‌آیند. این مشکل درباره بسیاری از مشکلات اجتماعی، حالا دیگر به پدیده‌ای عادی بدل شده است و گویا تنها راه مواجهه با آسیب‌های موجود در لایه‌های مختلف زیست اجتماعی، انکار است و بس. چنانچه زمانی کامران باقری‌لنکرانی، وزیر بهداشت دولت‌نهم گفت: «ایدز معضل کشور ما نیست.» و عاملی شد تا این بیماری که تا آن زمان بسیاری را به کام خود کشیده بود، در موج بی‌خبری، رشد کند و حالا خبرساز شود. اکنون نیز مینو اصلانی، رئیس بسیج زنان کشور گفته است که «پرداختن به موضوعاتی نظیر همخانگی دختران و پسران ضرورتی ندارد زیرا با فرهنگ اصیل، باورها، ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی ما سنخیت ندارد، هرچند نام‌های مختلف نیز بر آن گذاشته‌اند.» حالا «ازدواج‌سفید»، «همباشی» یا زندگی مشترک بدون ازدواج به چنین وضعی دچار است. امری که باید پیش از آن‌که به آسیبی گسترده دچار شود، به داد آن رسید و برایش چاره‌ای اندیشید. مشکلات فردی و اجتماعی ناشی از انکار چنین امری را با 3صاحبنظر درمیان گذاشتیم که در پی می‌آید:

زندگی «پارتنر» و بحران‌های پیش‌رو

مهدی حاج‌اسماعیلی روانشناس

 چه بخواهیم و چه نخواهیم زندگی «پارتنر» در جامعه وجود دارد و یک بخش مسأله به یکی از مولفه‌های هوش هیجانی و اجتماعی به نام مسئولیت‌پذیری برمی‌گردد. از زوایای مختلفی می‌شود به آن نگاه کرد، یکی از آنها مسأله نبود امکانات و شرایط مناسب برای تشکیل زندگی مشترک خانوادگی است. دیگری میزان آسیب‌های خانوادگی و اجتماعی بین زوجین ازدواج کرده است که منجر به مسائلی چون طلاق شده و باید به‌عنوان یک پارامتر به آنها نگاه کرد. نکته دیگر بحران‌های اجتماعی ازجمله جنگ و دیگر بحران‌هایی است که در ارتباط با تغییرات سیستم و اقتصاد به وجود آمده است. همچنین مسأله فرآیند توسعه‌یافتگی در سطح مسائل جهانی است که ما آن‌گونه که باید، این شکاف را پر نکرده‌ایم. اگر با زبان دانشجوی امروزی بگوییم، امروزه نمی‌توانیم تفاوت دو نسل را 10 یا 15 ‌سال در نظر بگیریم بلکه تفاوت بین 3 و 4 ‌سال است. مسأله دیگر بحران اخلاقی که در جامعه ما است. ما با بحران مسائل اخلاقی مواجه هستیم و باید درباره آن گفت‌وگو شود. یادم می‌آید در تحقیقی که روزنامه‌ای منتشر کرده بود،  اعلام شد، بحران جوانان ما، بحران‌های جنسی است و متوجه شدند که البته فقط مسأله نسل جوان ما نیست و حتی برخی بزرگسالان هم به آن دچار هستند و دلیل آن نبود آموزش‌های مناسب است. از موضوعات دیگری که به شیوع زندگی «پارتنر» یا ازدواج‌سفید دامن می‌زند، فاصله بلوغ جوانان تا ازدواج است. دختر و پسر از زمانی که بالغ می‌شوند تا زمان ازدواج در خوشبینانه‌ترین حالت 10، 15‌ سال فاصله دارند و ما برای این دوره خاص در سیستم جامعه و آموزش و پرورش و جاهای دیگری که جوانان با آن در ارتباطند برنامه آموزشی نداریم و ندادن اطلاعات باعث ایجاد فضایی در این پروسه می‌شود که خود به خود افراد را وادار به واکنش‌هایی می‌کند. این مسأله را اگر به نداشتن هوش‌هیجانی و مسئولیت‌پذیری، کنترل خشم یا به عقب‌انداختن ارضای نیازهای جنسی اضافه کنیم و در کنار نداشتن امکانات اجتماعی و اقتصادی چون شغل برای مسئولیت‌پذیری و تأمین نیازها بگذاریم، می‌بینیم که جوان‌ها به‌دنبال راحت‌ترین شکل هستند که هم بتواند نیازهایشان را برطرف کنند و هم هزینه‌های کمتری را متحمل شوند از این سیستم ازدواج‌سفید یا زندگی «پارتنر» استفاده می‌کنند.‌ ای‌کاش وجود این مسأله را بپذیریم و آن را ببینیم و برای این موضوع آموزش لازم بدهیم. متاسفانه می‌گویند وقتی آموزش لازم بدهیم یعنی آن را پذیرفته‌ایم. مثل ماجرای ایدز که زمانی می‌گفتند اگر آموزش‌های پیشگیری بدهیم یعنی مردم را به کار خلاف سوق می‌دهیم. پس قدم اول در مواجهه با این پدیده، پیشگیری و تلاش برای این است که جوانان بتوانند زندگی سالم توأم با مسئولیت‌پذیری داشته باشند، اما وقتی این پدیده وجود دارد باید برایش فکر علمی و سالم کنیم.
من با توجه به مراجعانی که داشتم، می‌گویم که بیشتر خانم‌ها وقتی وارد این زندگی می‌شوند، درنهایت می‌خواهند زندگی خانوادگی تشکیل دهند و فکر می‌کنند از این طریق بروند و بیشترین آسیب هم احتمالا مربوط به خانم‌هاست. در عین حال که اگر این روال ادامه پیدا کند و اطلاعات درست هم درباره آن داده نشود، کل سیستم جامعه هم آسیب‌های جدی می‌بیند.

چشم و گوشمان را نبندیم

داریوش قنبری نماینده ادوار مجلس

روابط زناشویی در جامعه ما جدا از چارچوب‌های شرعی در یک چارچوب قانونی نیز تعریف شده است. بنابر این چارچوب، ما دو نوع ازدواج دایم و موقت داریم. اما مساله‌ای که این‌روزها تحت‌عنوان ازدواج‌سفید و همخانگی دختران و پسران، بدون هیچ تعریفی درحال شیوع است، از آن دست اتفاقات تازه‌ای است که در هیچ کجای قانون به آن اشاره‌ای نشده است. هرچند که آمارهای قطعی دراین‌باره به صورت رسمی اعلام نمی‌شود و همه‌چیز در ‌هاله‌ای از ابهام و انکار باقی مانده اما واقعیت این است که با پدیده‌ای تازه در جامعه روبه‌رو هستیم که نباید چشم و گوشمان را نسبت به آن ببندیم. برعکس باید ریشه‌های شیوع چنین پدیده اجتماعی به‌صورت اصولی بررسی شود. اگر قرار باشد ما با موضوع ازدواج‌سفید به‌صرف این‌که چنین پدیده‌ای در چارچوب شرعیات و قانون کشور نیست، چشم‌پوشی کنیم، بدون‌شک در آینده با وضع بدتری روبه‌رو خواهیم بود که از همین همخانگی‌های بی‌چارچوب نشأت می‌گیرد. مهم‌ترین سوال در این نوع زندگی‌ها این است که چرا افرادی که سرپناه دارند و توان باهم‌بودن را هم پیدا کردند، راضی نمی‌شوند به‌صورت قانونی ازدواج کنند؟ اتفاقا این‌بار ما با مسأله جدی‌تری روبه‌رو هستیم که از مشکلات اقتصادی نشأت نمی‌گیرد چراکه دو نفر با هم زندگی می‌کنند و زندگی مستقلی را تشکیل می‌دهند اما به نوعی از زیربار تعهد شانه خالی می‌کنند. به همین دلیل است که می‌گویم نه‌تنها نباید با این مسأله به‌صورت انکاری برخورد کرد که اتفاقا باید خیلی شفاف و بدون توجه به هرگونه خط قرمز در جامعه آن را مورد بررسی قرار داد و جلوی گسترش چنین پدیده‌ای را هرچه زودتر گرفت.

انکار، اشتباه است

افسر افشار نادری جامعه‌شناس

 وجود پدیده‌ای به نام ازدواج‌سفید حالا دیگر غیرقابل‌انکار است. این پدیده در جامعه وجود دارد و اگر فکر کنیم با انکار می‌توانیم آن را حذف کنیم، اشتباه کرده‌ایم. اما با پذیرفتن، باید بتوانیم علت آن را بیابیم و این‌که چطور می‌شود با آن مبارزه کرد. عوامل زیادی در زیرسیستم‌های جامعه وجود دارد که ازدواج‌سفید را ایجاد کرده‌اند. ازجمله آنها عوامل اقتصادی است. تشکیل زندگی از نظر اقتصادی سخت است و این مانعی است که ازدواج به‌صورت سنتی گذشته به‌وجود بیاید. دیگری علت‌های اجتماعی زیاد ازجمله بیکاری و بی‌قانونی و قانون‌هایی است که حمایت عادلانه از طرفین و زوجین نمی‌کردند. از علل دیگر نبودن رفاه و عدم‌امکانات مانند بیمه‌هاست که مسبب این مسأله هستند. از عوامل فرهنگی دخیل در این مسأله می‌توان به این اشاره کرد که خانواده‌ها می‌بینند اگر دختر و پسر در کوچه و خیابان با هم باشند با آنها برخورد می‌شود، در نتیجه برای این‌که فرزندانشان گیر نیفتند، آنها را به خانه دعوت کردند و همین باعث شد این‌گونه زندگی‌ها شکل بگیرد. بودن مراسم و مهریه و سنت‌های دست‌وپاگیر که می‌تواند از نظر قانونی مردان را در زندان بیندازد و برای هردو طرف مشکل ایجاد کند در اقبال به این نوع زندگی تاثیرگذار است. رسانه‌های غربی با تبلیغ فرهنگ‌های دیگر به همخانگی دختر و پسر دامن زدند درحالی‌که این مسأله در آن جوامع مشکل مشخصی نیست اما در جامعه ما می‌تواند مشکل ایجاد کند.
مردم نیز بدون این‌که بررسی کنند که آیا مورد قبول است یا نه به استقبال این‌گونه زندگی رفتند. عوامل دیگر مثل وجود دانشگاه آزاد (به‌دلیل این‌که خوابگاه در اختیار دانشجویان قرار نمی‌دهد) به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین عواملی که زندگی‌های مجردی را به‌وجود آورد و بچه‌هایی که از خانه و شهرشان دور بودند به این فرم زندگی عادت کردند و برایشان جاافتاد و باعث شد که ادامه پیدا کند. ما هم خود به خود قوانینی مثل صیغه و ازدواج موقت را داریم که در ازدواج‌سفید جوانان موثر است. این عوامل که کم هم نیستند هرکدام زیرمجموعه‌ای هستند که کمک کردند تا همخانگی جایگزین ازدواج شود. اگر بخواهیم چنین پدیده‌ای را ریشه‌کن کنیم باید تمام زیربناهای آن را از بین ببریم و ازدواج‌ها را به بستر خانواده برگردانیم تا خانواده‌ها در آن دخیل شوند و نه این‌که نهادها بیایند و جایگزین آن شوند.


تعداد بازدید :  239