شماره ۴۶۳ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۰ دي
صفحه را ببند
جامعه غیرپویا محرک افسردگی

|  علی ناظری  |    روانپزشک و متخصص اعصاب و روان   |

افسردگی در درجه اول باید به‌عنوان یک بیماری روانپزشکی مورد بررسی قرار گیرد؛ زیرا ما این پدیده را به‌عنوان یک مشکلی می‌بینیم که یک‌سری آسیب‌پذیری‌های شناختی و مشکلات ژنتیکی که در برخی از افراد بیشتر دیده می‌شود (شاید بیش از 10‌درصد جامعه) بر آن تاثیرگذار است. پس لازمه بروز پدیده این است که افراد آسیب‌پذیری روانی داشته باشند که در موقعیت‌های مختلف آمادگی بروز ناراحتی افسردگی در آنها به‌وجود آید. در کنار مسأله ژنتیک ساختار شخصیتی افراد که باز هم تا حدودی متأثر از ویژگی‌های ژنتیکی اوست و تا اندازه‌ای به مدل تربیتی و محیط خانواده و رفتار والدین یا اشخاص مهم دیگر مثل معلم در زندگی با او بازمی‌گردد، درواقع تمام این عوامل و افراد در شکل‌گیری ساختار رفتاری و به اصطلاح شخصیت یک فرد موثر است.  این عوامل بعضی وقت‌ها می‌توانند دست‌به‌دست هم دهند و افراد را با شخصیت‌های آسیب‌پذیرتری رشد دهند. به این معنا که افراد در زمان برخورد با ناکامی‌ها، دشواری‌ها و ناملایمتی‌های زندگی خیلی راحت‌تر آسیب‌پذیر باشند و سریع‌تر و راحت‌تر اضطراب و نگرانی خود را بروز دهند و زمینه شکست خوردن در آنها نسبت به دیگران بیشتر باشد و به دنبال این وضع مشکلات و ناکامی‌ها بیش از حد آنها را تحت‌تأثیر قرار دهد. طبیعتا زمینه ناکامی و ناتوانی در مواجهه با مسائل، ریشه بروز افسردگی در افراد است چنانچه شخصیت افراد و عامل ژنتیکی که در ابتدا به آن اشاره شد را داشته باشد بدون‌شک بروز افسردگی در آنها محتمل‌تر است. عامل سومی که ممکن است کمی در جوامع مختلف تفاوت داشته باشد و عامل موثر در بروز افسردگی در افراد محسوب می‌شود، عوامل اجتماعی - محیطی است یعنی هر آنچه که مستقل از شخصیت و ژنتیک افراد ممکن است در محیط اجتماعی پیرامون آنها رخ دهد که اصطلاحا به آن عوامل آسیب‌های روانی می‌گویند که شاید در یک جامعه نسبت به جامعه‌ای دیگر کمی فرق کند و در دهه‌ها و برهه‌های مختلف تاریخی این تغییر و تحولات طوری باشد که بروز افسردگی را در افراد بیشتر یا کمتر کند.

 این عوامل اجتماعی می‌تواند عوامل شغلی، امنیت اقتصادی، امنیت شغلی و داشتن اعتماد به نفس لازم در سطح اجتماع و در ارتباط با مردم دیگر در کنار حضور در جامعه‌ای که پویایی، نشاط و تحرک را میان افراد منتقل می‌کند و به منزله یک سامانه فعال و پویا عمل می‌کند، باشد. یا درست برعکس عواملی که محرک خلاف این پویایی و نشاط باشند افراد را سمت آسیب‌های روانی متعاقب پدیده‌های اجتماعی سوق دهد. این پدیده‌ها می‌تواند ناکامی‌های شغلی و زمینه‌های ازدواج و نداشتن روحیات پویا و شاد عنوان شود که طبیعتا در کنار عوامل دیگر بروز افسردگی را بیشتر می‌کنند. اگر بخواهیم در مورد بیماری‌های ناشی از افسردگی و اصل این پدیده در ایران صحبت کنیم آماری که در تحقیقات وجود دارد میزان شیوع و بروز این پدیده را در ایران با سایر کشورهای دنیا چندان متفاوت نشان نمی‌دهد. متاسفانه افسردگی یکی از معضلات عصر امروز است و پدیده قرن بیست و یکم این بیماری است که سازمان بهداشت جهانی از دهه‌های پیش این موضوع را پیش‌بینی کرده بود ولی همان‌طور که این بیماری در کشور‌های دیگر شیوع دارد در کشور ایران هم مبتلا به دارد به‌طوری که آمار مشکلات روانی در ایران بین 20 تا 25‌درصد است و میزان افسردگی نزدیک به 10‌درصد عنوان می‌شود. از این حیث نمی‌توانیم تفاوت زیادی با سایر کشورها قایل باشیم. با این حال برخی عوامل محیطی بومی‌تر که مختص کشورهاست هم در این زمینه تاثیرگذار خواهد بود. مثلا در جامعه ما نقش عوامل مذهبی و اعتقادی پررنگ‌تر است اگر در جامعه‌ای این عوامل بهتر و موثرتر عمل کنند می‌توانند نقش زیادی در کاهش بروز افسردگی در جامعه داشته باشد و در مقابل اگر نقش این عوامل کمرنگ‌تر شده باشد زمینه بروز اختلالات روانی بیشتر می‌شود. دیگر عوامل محیطی مثل آلودگی‌های محیطی می‌تواند بر هر سه عامل یعنی ژنتیک، عوامل تربیتی و عوامل اجتماعی تاثیرگذار باشد. تأثیر فصل‌ها مثل فصل بهار و پاییز در افسردگی به اثبات رسیده است. اما باز هم این عوامل محیطی بستگی به ساختار ژنتیکی افراد دارد.  افرادی‌که آمادگی افسردگی داشته باشند، در این فصل‌ها راحت‌تر دچار می‌شوند. اما اگر منظور آلودگی‌های محیطی مثل آلودگی آب و هوا و آلودگی صنعتی باشد، تأثیر این عوامل بر افسردگی هنوز در پژوهش‌ها به اثبات نرسیده است اما برخی از سموم محیطی و پسماندهای صنعتی و فلزات سنگین که در شهرهای بزرگ در آب و هوا وجود دارند، آن‌طور که پژوهش‌های پزشکی نشان می‌دهد می‌تواند ردپای این عوامل در بروز بیماری‌های روانی را دید ولی بیشتر از این نمی‌توان در مورد نقش این فاکتورهای محیطی بر بروز افسردگی استناد کرد. 


تعداد بازدید :  181