شماره ۱۸۸۵ | ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۲ دي
صفحه را ببند
آقای رسانه، چه کردی با اعتماد مردم؟!

شهاب نبوی طنزنویس

در روزهای اخیر هروقت با خــودمــان گفتیـــم کــه دیگر آخرینش بود و خبر بدتر از این ممکن نیست به گوش و چشم‌مان برسد، دست روزگار گذاشت توی سفره‌مان و گفت: «اینکه چیزی نیست، صبر کن باقیش رو بهت نشون بدم.» من هم توی این چند روز، صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شدم، مثل اکثر شماها وقتی دستم را به سمت گوشی‌ام می‌بردم تا اخبار روز را چک بکنم، ناخودآگاه به‌ خود لرزیده و دلم آشوب شده. توی همین چند روز بود که با چند مدل قرص آشنا شدم. قرص‌هایی که تپش قلب و استرس را کم می‌کند. راستش همیشه، حتی‌الامکان از مصرف قرص و دارو دوری کرده‌ام، اما انگار باید کوتاه بیام، قبل از اینکه قلبم در مقابل این‌همه عزا و غصه کوتاه بیاد. گفتم هر روز دستم به سمت گوشی‌ام می‌رود تا اخبار را چک کنم، ولی حقیقتش این است که من سال‌هاست که به هیچ رسانه‌ای اعتماد ندارم؛ داخلی و خارجی‌اش هم فرق چندانی ندارد. از رسانه ملی خودمان بگیرید که مدت‌هاست شده محل رفت‌وآمد یک‌سری تحلیل‌گر که پیش‌زمینه ذهنی همه‌شان یکی است. این‌قدر شبیه هم که می‌توانید یکی از آنها را بردارید داخل دستگاه زیراکس بگذارید و به تعداد شبکه‌های تلویزیون تکثیرشان کنید؛ تا شبکه‌هایی خارج از کشور که منطق تحلیل‌های‌شان همان منطق بیست- سی‌سال گذشته است. فقط تحلیل‌گران موهای‌شان سفید شده و کمی به آخر خط نزدیک‌تر. این وسط هم تمام این شبکه‌ها نان خود را از این ماجراها می‌برند و چیزی که از بین می‌رود، اعتماد عمومی است. وقتی صداهای متفاوت فرصت بروز نداشته باشند، وقتی بلندگوها دست گروهی خاص باشد، وقتی افرادی که متفاوت‌تر فکر می‌کنند حتی قبل از اندیشیدن هم در ناخودآگاه‌شان، دست به خودسانسوری می‌زنند، نتیجه‌اش این می‌شود که مادربزرگ ۸۰ساله‌ام به من می‌گوید: «دیگر بگویند ماست سفید است هم باور نمی‌کنم.» ای‌ کاش لااقل تا قبل از بررسی کامل و اعلام نتیجه نهایی، تلویزیون ملی ما این‌قدر روی موضعش پافشاری نمی‌کرد. این اصرار روی چیزی که از آن مطمئن نیستیم، نمکی بود که روی زخم خانواده‌های قربانیان پاشیده شد. خانواده‌هایی که حداقل برخوردی که می‌شد با آنها کرد، این بود که می‌گفتیم حادثه در دست بررسی است و هنوز به‌طور قطع نمی‌شود درمورد آن اظهارنظر کرد. می‌شد به آنها بگوییم که در داغ شما شریکیم، انگار عضوی از خانواده خودمان را از دست داده‌ایم. به آنها بگوییم آنها فرزندان بی‌گناه این خاک بودند. بگوییم که ما در بدترین شرایط هم به شما دروغ نمی‌گوییم. اینکه ما در کنارتان هستیم و برای تبرئه خودمان تحلیل‌های آب‌دوغ‌‌خیاری به خوردتان نمی‌دهیم. به آنها ثابت کنیم که می‌توانید حقیقت را قبل از هر رسانه دیگری از رسانه‌های خودمان بشنوید. به آنها بگوییم برای ما مهم‌ترین مسأله کشف حقیقت است؛ بلکه مرهمی باشد بر دل‌های زخم‌خورده‌شان. بگوییم شما مردم و اعتمادتان مهم‌ترین چیز برای ماست و اصلا گور پدر ترامپ و دشمنان‌مان که چه می‌گویند، مهم شمایید. بگوییم امنیت ملی یعنی اعتماد شما... قربانی دادیم، عزاداریم، فقط ای‌ کاش یک‌بار دیگر اعتماد عمومی را قربانی بازی‌های رسانه‌ای‌مان نمی‌کردیم...


تعداد بازدید :  242