[پولاد امین] در آخرین روز هفته، یکی دیگر از سینماهای خاطرهساز طعمه آتش شد. اینبار نوبت سالن سینمای هتل رامسر بود که به گفته فرماندار رامسر از ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه صبح پنجشنبه تا حدود ساعت ۱۳ و ۱۵ دقیقه در آتش سوخت و خاطرات سینمایی نسلهایی از مازنیها را دود کرد. سینمای هتل رامسر تنها سینمای این شهر تا پیش از احداث پردیس سینمایی آرامش بود. آتشسوزی سالنهای سینما در تهران و استانهای دیگر پرونده قطوری دارد، چنانکه تاریخ چند دهه اخیر حداقل دو مورد عظیم از آتشسوزی سالنهای سینما را شاهد بوده است: آتشسوزی سینما رکس آبادان و البته سینما آزادی تهران؛ که یکی صدها کشته به بار آورد و دیگری آبله زشتی بر صورت شهر؛ که یکی را رسانهها مهمترین پرونده آتشسوزی ایران نامیدهاند و دیگری را یکی از مشهورترین پروژههای ساختوساز که نوید عصر جدیدی را در تهران داد: عصر پردیسها و مالها.
پنجشنبهای که گذشت سینمای هتل رامسر هم اضافه شد به دهها سالنی که به همراه خاطرات چندین و چند نسل از دوستداران سینما در آتش سوختهاند؛ سینماهایی چون بهمن شیراز که بهار امسال طعمه آتش شد یا پارامونت، ادئون، رادیوسیتی، جمهوری، کارون و بیشمار سالن دیگر که یا سوختهاند یا متروک افتادهاند، در انتظار پروانه تغییر کاربری؛ که از راه نمیرسد و گاه صاحبان سینماها را به فکر راهی میانبر برای راحتشدن از دست سالنهایی میاندازد که در عصر پردیسها و مالها نه سود دارند و نه توجیهی برای
ادامه راه.
سینمای رامسر ثبت ملی بود
سینمای هتل رامسر که جزو آثار ثبتشده ملی است، به دوران پهلوی دوم بازمیگردد. نادر سحرخیز، رئیس اداره گردشگری، میراث فرهنگی و صنایع دستی رامسر با اشاره به اینکه «آتش فقط به سالن سینما خسارت وارد کرده و با اینکه با این حجم از آتشسوزی امکان سوختن کل ساختمان وجود داشت، اما خوشبختانه با اقدام سریع آتشنشانی رامسر و تنکابن آتش مهار شد» میگوید: «سالن آمفیتئاتر سینمای هتل رامسر بر اثر این آتشسوزی خسارات زیادی دیده و سقف و صندلیهای سالن آمفیتئاتر از بین رفته؛ ولی پلان کامل سالن در اختیار اداره میراث فرهنگی قرار دارد که میتوان بر اساس آن اقدام به ترمیم سالن سینما کرد.» به گفته رئیس میراث فرهنگی رامسر، این حادثه خسارت جانی نداشته و برآورد خسارات مالی نیز با توجه به از بین رفتن تجهیزات و امکانات داخل سالن مشکل است و نیاز به بررسی
متخصصان دارد.
سینما فعال بود
یکی از مسئولان هتل رامسر میگوید دلیل آتشسوزی اتصالی سیم برق در سینما بود. جمشید زیتونی، رئیس آتشنشانی رامسر نیز علت آتشسوزی سالن سینمای هتل بزرگ رامسر را تأیید میکند. در مورد سینما بهمن شیراز، اوایل امسال شهردار منطقه دو شیراز ادعا کرد که مالک سینما بهمن بهدنبال مجوز تغییر کاربری و تخریب و بازسازی بود. در مورد سینمای معروف جمهوری هم که مالکانش لیلا حاتمی و علی مصفا بودند، شایعات دیگری تقریبا از همین جنس رسانهای شد. البته آتشسوزی سینمای هتل بزرگ رامسر به این دلایل بستگی ندارد. این سالن فعال و به گفته اهالی شهر شاهد استقبال خوبی هم از فیلمها بوده است.
دلایل آتشسوزی سینماها را در چند زمینه کلی میتوان مرور کرد. تاریخ قرن اخیر گواهی میدهد پس و پشت آتش گرفتن سالنهای سینما در بیشتر مواقع رخدادهای تصادفی، دور زدن قانون، رقابتهای صنفی و البته سیاسی بوده است که البته این مورد اخیر بیشتر به سالهای قبل از انقلاب بازمیگردد که مهمترین و معروفترین نمونهاش آتشسوزی سینما رکس است و البته آتشگرفتن سه سالن پاسیفیک، سعدی و المپیا که در اواخر فروردین سال 48 در مدتی کمتر از 12 روز طعمه حریق و به کلی ویران شدند. درنهایت هم معلوم شد که فیلمهای به نمایش درآمده در این سالنها محرک عدهای برای آتشزدنشان بوده است. سینما پاسیفیک بعد از این اتفاق بازسازی شد. این سینما بعد از انقلاب گسترش پیدا کرد و با نام مجتمع فرهنگی - هنری تهران- همان سینما ایران- هنوز هم در خیابان شریعتی قرار دارد. این سینما بیستوسوم آذر ۱۳۹۲ یکبار دیگر دچار حریق شد، اما بلافاصله آتش در آن مهار شد و سینما به کار خود ادامه داد. سینما سعدی بعد از این اتفاق هرچند بازسازی شد و چند سالی به کار خود ادامه داد، اما چندسال بعد از انقلاب بسته شد و جز نمایی متروک چیزی از آن باقی نماند؛ حالا هم چند وقتی است نمای متروک آن نیز تخریب شده و البته قرار است به مجتمعی تجاری تبدیل شود. سینما المپیا تا سال ۱۳۸۹ فعال بود و در این سال تعطیل شد و در حال حاضر متروکه است.
داستان سینما
داستان سوختن سینماها در ایران منحصر به این نمونهها نیست. ایران یکی از نخستین کشورهایی است که دارای سینما شد. در کنار این رکورد، البته رکورد سوختن و متروک کردن سینما را هم داریم. اولین آتشسوزی ثبتشده در سینماهای ایران چندسال بعد از ورود آن به ایران یعنی در سال ۱۲۸۸ رخ داد. براساس آنچه در روزنامههای مهر ۱۲۸۸ نوشته شده است «در شب جمعه بیستوهشتم میزان سال ۱۲۸۸ شمسی که دارالخلافه تهران در تکاپوی انقلاب مشروطه میسوخت، در تماشاخانه سینماتوگراف امیرخان در خیابان ناصریه چهار فیلم عکسهای متحرک به واسطه کُند چرخاندن ماشین در اثر حرارت زیاد چراغ طعمه آتش شد. امیرخان هم که قصد کرده بود این آتش را خاموش کند دست چپش سوخت و چهارصد تومان خسارت به سینما رسید.»
بعد در سال 1307 سینما صنعتی نیز با حریق مواجه شد و بعدتر در سال ۱۳۳۳ سینما المپیک.
این داستان در سالهای بعد سرعت گرفت، تا همین سالهای اخیر که بهخصوص در شهرستانها بیشتر به دلایل تغییر کاربری انجام گرفته است.
تغییر کاربری
یکی از سینماداران قدیمی به «شهروند» میگوید: «از وقتی این پردیسها آمدهاند، سینماداری دیگر صرفه اقتصادی ندارد و در بیشتر ماهها سالنهای سینما حتی به اندازه هزینه برق و دستمزد کارگران هم فروش ندارد؛ مگر اینکه فیلمی مانند مطرب اکران شود که این هم سالی یکبار میشود. به این دلیل خیلی از مالکان این سینماها میخواهند برای سینمایشان تغییر کاربری بگیرند، اما نکته اینجاست که تغییر کاربری به این آسانی نیست و باید مجوز رسمی از وزارت ارشاد داشته باشند که ارشاد هم فقط در مورد معدودی از سالنهای متروک این کار را انجام میدهد، بنابراین سینماداران ناچارند سالنشان را رها کنند و حتی تا 10سال بیکار بمانند تا تغییر کاربری زمینشان صادر شود.»
رضا سعیدیپور، مدیر سینما آزادی هم میگوید: «در کشور ما سینماداری فردی را میخواهد که عاشق این شغل باشد تا به جای اینکه ملکش را تجاری کند، در آن سالن سینما احداث کند. سینماداری اینجا هزینههای زیادی دارد و برای سر پا ماندن یک سینما باید خرج کرد؛ از قبوض آب، برق، گاز و تلفن تا پرداخت حقوق پرسنلی که همه ساله هم حقوقشان افزایش پیدا میکند، اما قیمت بلیت به آنصورت محسوس نه. طبیعی است که خیلیها از این شرایط خسته میشوند.»
محمد اشرفی، رئیس انجمن سینماداران ایران میگوید: «سینمادار باید آزادی عمل داشته باشد که خودش در مورد سرمایهاش تصمیم بگیرد. به هرحال، سینما بهعنوان ارث به ورثه میرسد. شاید پدر به این شغل علاقه داشته و حالا پسر علاقه ندارد. اینکه به اجبار بگوییم تو محکوم به سینماداری هستی درست نیست. خیلیها با این شرایط و جو حاکم و آسیبهایی که ما را تهدید میکند از تغییر کاربری استقبال میکنند.»
این یعنی در روزگار فروش بالای پردیسها و رکود سینماهای قدیمی انگیزهای برای بازسازی سالنهای سینمایی وجود ندارد. سردرهای خالی سالنهای متروک لالهزار و میدان فردوسی بر این امر گواهی میدهد. این سرنوشت تلخ سینماداری در این روزهاست؛ قصه پرغصهای که ختم شده به سالنهای متروکی که انبار میشوند یا آتش میگیرند شاید از خاکسترشان پردیس یا پاساژی سر بر آورد.