شماره ۴۶۱ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۸ دي
صفحه را ببند
آفت‌های گردشگری افسارگسیخته در ایران
آرش خیراندیش

 

 

بیش از 2 دهه است که شاهد رشد روز افزون مسافرت‌های داخلی در کشور هستیم که قسمت عمده‌ای از این مسافرت‌ها به قصد تفریح و گردشگری صورت می‌گیرد. اگرچه تفریح و تنوع از نیازهای مهم بشر- مانند تغذیه - محسوب می‌شود، اما مانند هر نیاز دیگری در صورت افراط و نیز انتخاب نوع نامناسب آن، به فرد و جامعه لطمه وارد می‌شود. اکنون حجم و کیفیت این نوع سفرها به جایی رسیده که دلسوزان و فرهیختگان جامعه را به‌شدت نگران کرده است چرا که فشار فراوانی را بر بسیاری از مناطق کشور تحمیل می‌کند. از انواع این فشار‌ها می‌توان به تخریب محیط‌زیست، صدمه به اماکن تاریخی، تورم، ترافیک و فشارهای روانی اشاره کرد.
اگر تعداد گردشگران از حد معینی تجاوز کند به گونه‌ای که غیرقابل مدیریت و برنامه‌ریزی باشد، با پدیده مخربی به‌نام گردشگری انبوه مواجه می‌شویم. این همان پدیده‌ای است که هم‌اکنون در شمال کشور با آن مواجه هستیم. انبوهی سفر می‌تواند به شکل حجم بالای استفاده از وسایل نقلیه شخصی باشد یا سفر با تورهای گروهی - و سایر شکل‌های سفر - که در هر صورت به مقصد سفر و مسیر آن آسیب وارد می‌کند.   
کارشناسان معتقدند که  گردشگری در صورت فقدان برنامه‌ریزی و عدم ارزیابی فرهنگی، اقتصادی و زیست‌محیطی، می‌تواند به یکی از مخرب‌ترین فعالیت‌های بشری علیه فرهنگ، اقتصاد پایدار و محیط‌زیست تبدیل شود. در این رابطه به‌ویژه در شمال کشور شاهد بیش از نیم قرن تخریب گسترده و مستمر بوده‌ایم تا جایی‌که غرب استان مازندران هویت فرهنگی خود را از دست داده و به کانون آلودگی تبدیل شده است. این امر البته پدیده‌ای جهانی است که در کشور ما به شکلی خاص درحال گسترش است.
توسعه در هر زمینه‌ای بدون در نظر گرفتن اصول پایداری به تخریب شدید منابع طبیعی و فرهنگی می‌انجامد و گردشگری هم از این امر مستثنی نیست. به‌قول پروفسور هیگهام (یکی از اساتید بزرگ گردشگری اروپا) صنعت گردشگری در عمل کار عمده‌ای برای تحقق هدف‌های توسعه پایدار نکرده است. (زاهدی، 1388) توضیح این‌که درحالی‌که گردشگری از منابع طبیعی و فرهنگی استفاده می‌کند اما از همان منابع محافظت نکرده و پس از مدتی با از بین رفتن منابع مورد نیاز خود در مکان مشخصی، گردشگری در همان مکان از بین خواهد رفت. این الگویی شناخته شده در جهان است.
اکنون در این‌باره به بررسی نمونه‌ای واضح در کشور ایران می‌پردازم. سالانه میلیون‌ها نفر به شمال ایران سفر می‌کنند. تخریب شدید زیست‌محیطی و فرهنگی در شمال ایران به‌قدری شدید است که با یک سفر کوتاه به آن‌جا می‌توان به عمق فاجعه پی برد. یکی از بارزترین تخریب‌های صورت گرفته در شمال کشور از بین رفتن مزارع بوده است. تخریب شدید مزارع به قصد ساخت انواع سازه‌ها به‌قدری شدید است که به گفته دکتر جمشید منصوری (استاد بزرگ پرنده‌شناسی) پرنده‌های مهاجر دیگر جایی برای لانه‌سازی ندارند. بیشترین تقاضا برای ساخت‌وساز در مزارع، از طرف گردشگرانی است که از تهران به شمال می‌روند و متاسفانه بسیاری از مردم محلی نیز با آنان همکاری می‌کنند. علاوه‌بر اینها ترافیک سنگین جاده‌ای در همه فصول ‌سال به‌ویژه تعطیلات، موضوعی است که باعث شد، پلیس راهور ناجا تقاضای طرح زوج و فرد کردن خودرو‌های ورودی به یکی از جاده‌های شمال را مطرح کند.
بعضی از فشارهای ناشی از گردشگری انبوه بر شمال کشور به شرح زیر است:  
- تغییر رویکرد اقتصادی اهالی منطقه از تولیدی به دلالی (از مولد به غیرمولد)
- تغییر گسترده کاربری‌های زمین‌های کشاورزی به سایر کاربری‌ها
- نابودی آداب و رسوم محلی
- به هم خوردن آرامش اهالی و گسترش نزاع‌های بی‌پایان بر سر ورود سرمایه‌های جدید به منطقه
- تورم کمرشکن ناشی از گردشگری ناپایدار
- تبدیل کشاورزان عزتمند به سرمایه‌داران املاک مهاجران
متاسفانه اکنون با موج جدیدی از تقاضا برای پروژه‌هایی درمورد ورود انبوه گردشگران به شمال روبه‌رو هستیم به این معنی که اندک مکان‌هایی که به صورت نسبی سالم مانده‌اند مطمع نظر حریصان قرار گرفته است. از نمونه‌های اخیر آن می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:  
- طرح احداث جاده استان سمنان به استان گلستان از مسیر جنگل ابر
- دعوت از سرمایه‌گذاری عمانی برای ساخت تأسیسات گردشگری در بندر گز(در ساحل تالاب میانکاله)
- طرح  واگذاری جزیره آشوراده به شرکتی خصوصی برای احداث تأسیسات گردشگری تجاری؛ دراین‌باره باید گفت که این طرح نقطه عطفی در هجوم گردشگری تجاری و انبوه به عرصه‌های طبیعی محسوب می‌شود زیرا که این بار، تنها جزیره دریای خزر، که ارزش اکولوژیک بسیار بالایی دارد را هدف قرار داده است. این یک طرح گستاخانه و توهینی آشکار به زحمات چند دهه فعالیت کارشناسان و فعالان محیط‌زیست محسوب می‌شود. آشوراده قسمتی از ذخیره‌گاه زیست کره میانکاله بوده که خود اولین مکانی است در جهان که در کنوانسیون رامسر (کنوانسیونی جهانی که به حفظ تالاب‌ها می‌پردازد) ثبت شده است.
باید گفت که اصرار بر چنین طرح‌هایی نشانه آن است که بسیاری از تصمیم‌گیرندگان هنوز از تخریب‌های گسترده ناشی از گردشگری انبوه در شمال کشور متنبه نشده‌اند. واضح است که عده‌ای اندک به فکر سودهای سرشار ناشی از این طرح‌ها هستند اما اکثریت جامعه جز تخریب و آلودگی نصیب دیگری نمی‌برند. خوشبختانه در واکنش به طرح‌های ذکر شده- به‌ویژه در مورد طرح مخرب جزیره آشوراده- با واکنش بسیار گسترده و هوشمندانه کثیری از هموطنان آگاه و فرهیخته کشور روبه‌رو شده‌ایم. این نویدبخش مرحله‌ای جدید از حضور آگاهانه دلسوزان فرهنگ و محیط‌زیست کشور در عرصه‌های اجتماعی است. اکنون با حجم بالای اعتراضاتی روبه‌رو هستیم که در برابر چنین نابه‌خردی‌هایی می‌ایستند. بسیاری از نویسندگان، اساتید دانشگاه، برنامه‌سازان صدا و سیما، مدیران دولتی، هنرمندان و مجموعا آگاهان جامعه نشان دادند که دیگر نسبت به هجوم گردشگری افسارگسیخته به عرصه‌های طبیعی ساکت نمی‌نشینند. این اتفاقات اگرچه زجرآور بوده اما نویدبخش جهشی بزرگ در آگاهی متفکران جامعه است. طی حدود 2 هفته چنان اتحادی مبارک و - البته خودجوش- علیه طرح واگذاری آشوراده به گردشگری شکل گرفت که می‌توان گفت نظیر آن کمتر سابقه داشته است. بسیاری از کسانی‌که به صف چنین اعتراضاتی پیوسته‌اند از کارشناسان رشته‌هایی غیر از محیط‌زیست بوده‌اند و این نشانه‌ای مثبت از این واقعیت است که موضوع محیط‌زیست به تمامی آحاد جامعه مربوط می‌شود و امری انحصاری نیست. قطعا پایداری و مقاومت جامعه در برابر باندهای قدرت و ثروت می‌تواند ضامن حفظ فرهنگ و محیط‌زیست کشور باشد. آشوراده اگرچه کمتر شناخته شده بود اما جای خود را به خوبی در روند آگاهی بخشی زیست‌محیطی کشور باز کرد. اکنون آشوراده به نمادی از مقاومت در برابر تخریب محیط‌زیست در برابر هجوم گردشگری تبدیل شده است.
تاکنون ذهن جامعه را با افسانه‌ای به‌نام درآمد‌های حاصل از گردشگری مشغول کرده بودند اما دیگر چنین خیالبافی‌هایی در فرهیختگان ایران کارگر نخواهد بود. بسیاری از دلسوزان ایران و ایرانی در گوشه و کنار ایران از آثار حمله گردشگران کم‌اطلاع رنج فراوان برده‌اند و دیگر نمی‌توان این دلسوزان را با وعده‌های پوچی مانند اشتغالزایی یا درآمدزایی ناشی از گردشگری فریفت. تجربه چند دهه گذشته گردشگری در شمال حاکی از آن است که اگر چنین هجمه‌ای کنترل نشود جای سالمی در کشور باقی نخواهد ماند. همگان به تدریج به آثار مخرب گردشگری انبوه پی می‌برند اما در این زمان آن قشر آگاه و شجاع جامعه وظیفه دارند که خود و دیگران را نسبت به این امر حساس کنند.
حفظ جزیره آشوراده در برابر گردشگری تجاری باعث خواهد شد که بسیاری از مردم و تصمیم‌گیرندگان با مفهوم گردشگری جایگزین و پایدار آشنا شوند. این نوع گردشگری در اندازه‌ای کوچک اما با کیفیت، نه‌تنها به فرهنگ و محیط‌زیست لطمه نخواهد زد بلکه به حفظ آنها کمک خواهد کرد. این همه ممکن نمی‌شود مگر این‌که تنها گردشگرانی آگاه و با تعدادی محدود اجازه حضور در آشوراده را داشته باشند. به این ترتیب هیچ شرکت تجاری حق ورود به این عرصه را نخواهد داشت زیرا که چنین مناطقی را ‌باید جوامع محلی مدیریت کنند که در این صورت بار بزرگی از دوش دولت‌ها برداشته می‌شود.         
باشد که با هوشیاری فرهیختگان جامعه این بار مانع ادامه نابودی کشورمان توسط طرح‌های گردشگری شویم.


تعداد بازدید :  282