محمدرضا ممتازواحد
سخن از شادروان مرتضی احمدی و شرح زحمات و خدمات او در عرصههای مختلف هنری، صحبت از تاریخ یک قرن است. در این نوشتار ابتدا به شرح مختصری از پیشینه یک هنر از یاد رفته مردمی خواهیم پرداخت.
قدمت هنر پیش پردهخوانی به دوران قاجار باز میگردد. صاحبنظران نمایش «بقال بازی» در عصر ناصری را به نوعی از نخستین نمونههای پیش پردهخوانی عنوان کردهاند، ولی بیتردید دوران اوج و شکوه پیش پردهخوانی در دهه بیست (1310- 1320ه.ش) بوده است. پیش پردهخوانی به نوعی هنر وارداتی محسوب میشد که برگرفته از انترلودهای صحنهای در تئاتر اروپا بود. پیش پرده، برگردان و ترجمه فرانسوی «آوان سن» میباشد و دلیل اصلی شکلگیری آن نیز محدودیت در امکانات و تجهیزات تئاتر آن روزگار ایران بود. حال فارغ از نظرات مناقشهآمیز درخصوص نخستین پایگاه پیش پردهخوانی، بیتردید «جامعه باربد» و «تئاتر فرهنگ (پارس)» در این میان تأثیرگذاری بیشتری داشتهاند. اسماعیل مهرتاش موسس جامعه باربد با ابتکارات و خلاقیتهای شگرفش در جهت هرچه بیشتر ایرانی کردن این رهاورد فرنگی با نخستین پیش پردهخوانانش ازجمله عباس حکمت شعار تلاش بسیار نمود و از آن طرف تئاتر فرهنگ و اصغر تفکری و پیش پردهخوانان دیگر آن مرکز نیز به نوعی در جهت ارتقاء و رسمیت بخشیدن به این هنر جدید و بدیع بسیار کوشیدند. اما در این میان تأثیر بسزای نمایشنامهنویسان این عرصه ازجمله پرویز خطیبی در جهت مستقل شدن هرچه بیشتر این هنر نوپا را نیز نبایستی نادیده انگاشت. پرویز خطیبی با نوشتن آن متنهای اجتماعی و اعتراضی و به اتفاق گروه همراهش ازجمله مجید محسنی، حمید قنبری، جمشید شیبانی، نصرت کریمی، عزتالله انتظامی و مرتضی احمدی که از برجستهترین پیش پرده خوانان آن ایام محسوب میگشتند، پیش پردهخوانی را به واقع هنری مستقل ساختند. متنهای اعتراضی - اجتماعی و گاه سیاسی پرویز خطیبی و سایر نویسندگان مطرح این عرصه، پیش پردهخوانی را از توده مردم به منظر مسئولان حکومتی رسانید و کار به جایی رسید که عزتالله انتظامی در جریان اجرای یکی از همین پیش پردهخوانیها مورد ضرب و جرح قرار گرفت! متنهای به شدت انتقادی و اعتراضی که بعدها سبب شد که موسیقی خاص پیش پردهخوانی و آهنگسازی مستقل برای این عرصه را نیز پدید آورد. پیش پردهخوانی شاید از معدود هنرهای وارداتی باشد که به سرعت ایرانی شد و استقلال یافت به گونهای که برخلاف انترلودهای اروپایی که در ارتباط با محتوای متن نمایش اصلی بود، پیش پردهخوانی ایرانی التزامی جهت ارتباط نداشت و میتوانست مرتبط و غیرمرتبط با داستان اصلی نمایش باشد. از طرفی دیگر با همت شخصیتهایی چون اسماعیل مهرتاش (از منظر کارگردانی) و مجریانی چون مرتضی احمدی در جهت هرچه بیشتر ایرانی شدن هنر مذکور و بهرهگیری از سایر هنرهای توده مردمی و فرهنگ فولکلور عامه، این سوغات اروپایی به یک هنر مطرح و مستقل ایرانی مبدل شد. با رونق گرفتن تئاترهای روشنفکرانه و البته حساسیت مسئولان حکومتی به متنهای اعتراضی - انتقادی پیشپردهها، پیشپردهخوانی از اواخر دهه بیست از صحنههای تئاتر جدا شد و از بزمهای شبانه سر برآورد و این فرم نوپای موسیقی عامیانه به تدریج از خاطره جمعی ملت رخت بر بست. البته با همت مرتضی احمدی و معدود هنرمندان دیگر، جانمایه موزیکال این هنر در اشکال مختلف و در عرصههای دیگر به حیات خود ادامه داد و شاید هنوز هم پس از گذشت هفت دهه، در برخی از برنامههای تفریحی و فکاهی رادیویی اثر آن کاملاً مشهود باشد.
مرتضی احمدی فرهنگ تهران قدیم را کاملاً درک کرده بود. از غزلخوانیهای داش مشدیهای آن روزگار (به خصوص ابراهیم غزلخوان) تا ترانههای روحوضی و ضربیخوانیها؛ و بسیاری دیگر از هنرهای توده مردمی که ریشه در فرهنگ عامه داشت. مرتضی احمدی در سال 1321 به تئاتر فرهنگ (پارس) وارد شد و شروع به خواندن ترانههای فکاهی کرد که اغلب از ساختههای حسن رادمرد بود. احمدی در این خصوص از سیدجواد بدیعزاده بسیار تأثیر پذیرفت. اجرای پیشپردههای مرحوم محمدعلی سخی (خان عموی معروف رادیو)، او را در آن ایام شهره عام و خاص ساخت. بهزعم نگارنده مرتضی احمدی بیشتر از اینکه مجری، گوینده و صداپیشه رادیویی و یا از خانواده تئاتر، تلویزیون و سینما و یا از تبار هنرمندان عرصه دوبله به حساب آید؛ بیشتر متعلق به جامعه موسیقی بود. او با موسیقی شناخته شد به گونهای که بعدها لقب «صدای طهران» را از آن خود کرد. احمدی در سال 1322 ترانه معروف «گل پری» راکه پس از ترانه یار مبارک باد از معروفترین و پراجراترین ترانهها میباشد، اجرا کرد و حدوداً ششسال بعد پنج صفحه برای کمپانی هیزمسترزویس ضبط کرد که با نوازندگی نوازندگان مطرح آن ایام همراه بود. مرتضی احمدی غزل را که بعدها توسط موسیقی دانان به بیات تهران تغییر نام یافت، به طرز صحیح و با اصالت آن اجرا کرد که اغلب با ویولن حسینقلی طاطایی همراه بود. مرتضی احمدی تمام همّ و غمش، احیاي آداب و رسوم فراموش شده و آیینهای از دسترفته و اشاعه سنتهای قدیمی و ریشهدار بود که البته در جهت ثبت و ضبط و مکتوب ساختن آنها نیز برآمد و در این خصوص نیز بسیار همت گمارد. روحش شاد و یادش گرامی باد.