شماره ۴۶۱ | دوشنبه 8 دي 1393
صفحه را ببند
خاطرات سولفرینو

بسيارى از مجروحين، بدون هيچ توجهى به اعتراض‌ها، باندپيچى‌هاى خود را پاره كرده، گيج و مبهوت از كليساها خارج شدند و بدون هيچ تصور روشنى از اين كه به كجا مى‌توانند بروند، به خيابان‌ها ريختند.  آه! از رنج و عذاب آن روزها، 25 و 26 و 27 ژوئن.  زخم‌ها به علت گرما و گرد و غبار، كمبود آب و عدم مراقبت مناسب، عفونى و دردناك‌تر شده بودند.  با وجود كوشش‌هاى قابل تقدير مسئولان براى حفظ شرايط بهداشت محيط بيمارستان‌ها، بازدم بيماران هوا را آلوده كرده بود.  محافظين هر پانزده دقيقه يك‌بار، گروه‌هاى جديدى از سربازان مجروح را به كاستيليون مى‌آوردند و كمبود دستيار و بهيار و امدادگر به‌شدت احساس مى‌شد.  با وجود فعاليت زياد يك پزشك ارتش و يا سه نفر ديگر در سازماندهى امور انتقال مجروحين با گارى و درشكه به برسيا و نيز كمك داوطلبانه‌ صاحبان درشك‌ها، نه‌تنها سرعت خارج كردن مجروحين هرگز به سرعت ورود مجروحين جديد كه ازدحام و احتقان هم هر روز بيشتر و بيشتر مى‌شد. مردانى از مليت‌هاى مختلف پهلو به پهلو روى سنگفرش‌هاى كف كليساهاى كاستيليون دراز كشيده بودند.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهد شد.

تعداد بازدید :  274