| الهه حجازی | روانشناس |
از نظر یک روانشناس، رضایتمندی در زندگی به دو بخش خلاصه میشود؛ یک بخش رضایتمندی در بعد روانی انسانها و یک بعد دیگر آن رضایتمندی در بعد ذهنی افراد است. افراد در یک جامعه از لحاظ روانی با هم در ارتباط هستند و تاثیرات روانی در افراد بسیار اثرگذار و ماندگارتر است. این درحالی است که تأثیر موضوعات روانی در هر فرد بهصورت بهخصوصی بروز میکند. از منظر روانشناسی، افرادی که از زندگی خود رضایت دارند و درقبال آن احساس مطلوبی دارند را افرادی قلمداد میکنند که نسبت به زندگی خود احساس رضایتمندی میکنند. اکثر مردم شهر ما برای دارا بودن این حس، احتیاج به یک ثبات ذهنی و فکری دارند. اینکه مردم بدانند در طول روز از انجام اعمال و رفتاری که صورت میدهند احساس شادابی و مفید بودن میکنند. ما درحالحاضر این احساس را در شهرمان حس نمیکنیم زیرا مردم به دنبال اهداف و اعمالی که آنها را شاد میکنند، نیستند و از لحاظ روانی در ثبات قرار ندارند و اغلب تصمیمگیریها و رفتارهای آنها در جامعه دچار نفرت و خشم شده است، این موضوعات تأثیر بسزایی در رضایتمندی افراد یک جامعه دارد. موضوع رضایتمندی در افراد به خود افراد بازمیگردد، اینکه افراد نسبت به شناختی که از خود دارند، آن را چگونه در ذهن خودشان میبینند و به آن مینگرند و ارزیابی میکنند. تصویری که افراد از خودشان دارند، بسیار حایز اهمیت است. در بعضی افراد که با آنها ارتباط برقرار میکنیم، اغلب شاهدیم که شاد نیستند و باز هم این سوال به خود افراد بازمیگردد که آنها درون خود چه حسی دارند و خود را شاد میبینند یا تصویر غمگینی از درون خود دارند. بعد دیگر این موضوع این است که هر فردی در هر جامعه یکسری انتظارات یا مطالبات از دنیای پیرامون خود و بهخصوص از دولت و کشوری که در آن زندگی میکند، دارد. آیا حاکمیتی که با آن سروکار دارد به آن اهمیت میدهد، آیا از فرصتهای بهوجود آمده استفاده میکند؟ آیا دولت در کارهایی که انجام میدهد، مردم را شریک میداند؟ احساس رضایت به مجموعه رفتارهای شخص بازمیگردد که در زندگی خصوصی او تاثیرگذار است. اغلب فردی را در یک جامعه رضایتمند قلمداد میکنند که دارای هدف و انگیزه باشد. افرادی که به دنبال هدفی هستند در قبال آن تحرک دارند و ناخودآگاه فکرشان هم درپی همان موضوع است، همین ایجاد حرکت و اندیشه و تلاش در هر فرد بهوجود آورنده حس مطلوب در زندگی آن فرد است. برای مثال شما به ورزشکاران نگاه کنید، هدفشان پوششدهنده زندگیشان است و با تصویری که از اهداف خود دارند، ناخودآگاه تلاش میکنند و در قبال آن زحمت میکشند و همین بهوجود آورنده یک زندگی رضایتمند است. افراد مسائلی که برایشان مهم است، در قبال آن تلاش میکنند زیرا قطعا در آنها حس سرزندگی و شاد زیستن را بهوجود میآورد. افراد در زندگیشان با موضوعاتی مواجه هستند که برایش هزینههایی را میپردازند، همین اهداف و موضوعاتی که مردم را سرگرم میکند، باعث بهوجود آمدن حس زندگی یا احساس رضایتمندی در آنها میشود. اغلب با دانشجویان زیادی در ارتباط هستم زیرا فکر میکنم آنها نماینده یک قشر بزرگ در جامعه هستند و اعمال و رفتار آنها بیانگر احساسشان نسبت به موضوعات مختلف زندگی خودشان است. بعضا دانشجویانی را دیدهام که بعد از قبول شدن در مقطع دکترا دیگر حس و حال مثبتی در قبال زندگیشان ندارند زیرا معمولا برای ما انسانها فرقی نمیکند که در چه رتبهای هستیم یا دارای چه موقعیت اجتماعی هستیم ما اکثرا بین هدف و معنا دچار گنگی شدهایم و قادر به تفکیک این دو با یکدیگر نیستیم. اینکه من در این زمان عضو هیأت علمی هستم آیا نباید به ادامه زندگیام بپردازم و این فکر را در سر داشته باشم که من به هدفم رسیدهام و خودم را در انجام یکسری کارها منع کنم یا این فکر در من بهوجود بیاید که خیلی از مسائل روزمره را نباید مانند دیگر مردم انجام دهم یا اینکه دانشجویان بعد از قبولی در مقطع دکترا به موضوعات دیگر زندگیشان نپردازند.
اغلب افراد در جامعه ما دچار روزمرهگی شدهاند. من زمانی که هدفی را در ذهن دارم تمام سعی و تلاشم بر این است تا به آن برسم و آن موضوع را در زندگی خود حس کنم. آن زمان کار من در زندگی تمام نیست میتوانم مانند بقیه انسانها زندگی کنم و از وجوه مختلف زندگی بهره ببرم و استفاده کنم. اینکه من در زندگی فقط هدفم این موضوع بوده است که دکتر شوم، به تنهایی درست نیست. آیا من قابلیتهای دیگری ندارم؟ و آیا میتوانم از تعالی دیگری در زندگی شخصیام استفاده کنم. بسیاری بر این باورند که در رضایتمندی افراد فقط بحث مالی و بعد اقتصادی تاثیرگذار است. اما من افرادی را میشناسم که از لحاظ مالی در شرایط فوقالعادهای به سر میبرند اما با آنها که مواجه میشوید و صحبت میکنید، متوجه میشوید آنان از افرادی که از لحاظ مالی از آنها بسیار پایینتر هستند، درصد رضایتمندی کمتری دارند. اما درمجموع در جامعه کنونی که ما در آن حضور داریم، سطح رضایتمندی مردم پایین است. مهمترین و ریشهایترین بحث درمورد ارتقای سطح رضایتمندی مردم در جامعه، موضوع آموزش است. از زمانی که بچهها به پیشدبستانی میروند و زمان شروع آموزش برای آنهاست باید تلاش شود تا به آنها آموزش اساسی داده شود، تا ایجاد توقعات بیجا برایشان نشود. اغلب در فرزندانمان دیدهایم که تا موضوعی را طلب میکنند برایشان فراهم میشود و خودشان هیچ تلاشی برای آن صورت نمیدهند. بهترین مثال این موضوع است که حس رقابت در آنها بهوجود نمیآید و برای بهدست آوردن موضوعات و اهداف مختلف در زندگی دیگر هیچ تلاش و رغبتی را به خرج نمیدهند اما برای بازیابی فرهنگ رضایتمندی در جامعه باید تلاش فراوان شود زیرا این موضوع از آن موضوعاتی است که با یکماه و دو ماه نمیشود آن را به ثمر نشاند.