معلمها با فاصله نسلي و روش كاهش اين فاصله آشنا نيستند. اما آيا نزدیککردن دنیای ذهنی معلمها و دانشآموزان به عهده آموزش و پرورش است؟ ميگويند جداي از عدم ارتباط قوي فرزند با نهاد خانواده، یکی از مشکلاتی که امروز در ايران فراگیر است، فاصله زیاد بین معلمها و دانشآموزان از نظر رویکردی است که به مسائل جدید دارند. دانشآموزان در فضای دیگری هستند، باورهاي ديگري دارند و راهكارهاي متفاوتي را براي آينده خود متصور هستند، اما ذهنیت معلمها همزمان با دوره جديد، تغيير نكرده است و این مسأله در تعاملات شاگرد استادي، مشکلاتی ایجاد میکند. بهعنوان مثال بررسیها نشان دادهاند که اينترنت، تلفنهمراه و شبكههاي مجازي نهتنها گاهي تأثیر منفی روی تحصیل دانشآموزان ندارند بلكه در برخی موارد به آنها در مسائل آموزشی کمک هم میکند.
ولی نکته قابل توجه این است که تأثیر منفی آنها روی دانشآموزان متاسفانه بیشتر از تأثیر مثبت آنهاست. تحقیقات یک مجله انگلیسی نشان داد که افراد بعد از اختراع سلاح، اختراع تلفنهمراه را بدترین اختراع همه زمانها میدانند. اما امروزه ديگر نميتوان دستيابي به اين موارد را براي دانشآموزان محدود كرد.
دانشآموز به لحاظ شرايط حاكم بر زندگي اجتماعي، هرگز نميتواند خود را از وسايل ارتباط جمعي و اخبار دنيايي كه او را در برگرفته است، مستغني بداند. نظام كنترل شده رسانههاي جمعي نقش موثري در جامعهپذيري ايفا ميكند. با افزايش هر چه بيشتر تفكيك حوزه خانه از محل كار و رسمي شدن آموزش، نظارت اوليا بر جوانان محدودتر شده و رسانه و گروههاي مجازي اين جاي خالي اوليا را هرچه بيشتر پركرده و ارزشمندتر ميشود.
اثرات وسايل ارتباط جمعي بسيار گسترده و گوناگون است، اين اثرات ممكن است بهصورت درازمدت و كوتاهمدت انجام گيرد. اين اثرات ممكن است ناشي از محتواي برنامهها باشند و همچنين احتمال آن ميرود كه روي عقايد، ارزشها، اطلاعات، مهارتها، گرايشها و رفتارهاي ظاهري تأثير بگذارند. در همان حال برنامههاي رسانهها، گرايشهاي جوانان به موقعيت شغلي، مصرفي، سياسي، عشق و زندگي خانوادگي را شكل ميدهد و از اين راه ميتواند بر كنترل غيرمستقيم بينندگان خود نقشي داشته باشد. مدیرکل امور زنان و خانواده وزارت آموزش و پرورش اعتقاد دارد در مقطع ابتدایی این مشکل کمتر وجود دارد، اما از کلاس هفتم به بعد دنیای بچهها با دنیای معلمها متفاوت میشود و نزدیککردن دنیای معلمها و دانشآموزان به هم کار بسیار سختی است که به عهده آموزش و پرورش است. شايد منظور اين است كه این کار بايد از طریق آموزش به معلمها پیگیری شود؛ اما تفاوت بین رویکردهای خانواده، مدرسه و جامعه، نهتنها معلمها كه دانشآموزان و خانوادهها را نيز دچار تعارض کرده است! و آموزش و پرورش به تنهايي نميتواند رويكردي اثرگذار داشته باشد.
همسوکردن خانوادهها، مدارس و نهادهای فرهنگی، یکی از راهحلهایی است که میتواند مسائل و معضلات را کاهش دهد. اما چگونه ميشود همه را با هم همسو كرد؟ آنهم درجايي كه تلاشهاي قشر معلم را ناديده نميتوان گرفت. مثلا «لیلا خدابندهلو» معلم کلاس چهارم مدرسه روستای سلیم سرابی گلتپه استان همدان كه هر روز فاصله 55 کیلومتری شهر همدان تا این منطقه را طی میکند، تا به تنها دانشآموز این مدرسه «رضا کوثریپرزاد» درس بدهد. آيا زمان، خستگي و خطرات راه ميتواند به فضاسازي مناسب براي بيان نوع تفكر او بينجامد؟ آيا دغدغههاي ليلا درست انتقال پيدا ميكند؟ آيا آن معلمي كه بعد از مدرسه راننده آژانس است و تا پاسي از نيمهشب نميرسد به خانه برود و استراحت نيمبندي ميكند تا فردا صبح سر كلاس حاضر باشد، از كدام تكنولوژي و نوآوري و وضعيت جديد اجتماعي و رواني مطلع ميشود كه دانشآموز از پاي اينترنت و وايبر به مدرسه آمده بتواند پاسخ مناسب را از او دريافت كند؟
آيا پدر و مادري كه براي پرداخت هزينه تحصيل فرزند خود، كمترين زمان را با او هستند، ميتوانند در قبال خواستها و نيازهاي او مطلع بوده و در تعامل با نهاد مدرسه و معلم از خود رفتار مناسبي را انعكاس دهند؟
به نظر استفاده از رسانهها، ساير نهادهاي فرهنگي و امكانات مجازي بايد در دستور كار ارتقا و تغيير ذائقه معلمان، دانشآموزان و خانوادهها قرار گيرد. موضوعي كه سبب شود عدم حضور فيزيكي خللي در نظارت، ارتباط و تعامل اين سه بهوجود نياورد.
زمان آن فرارسيده كه اين عدم هماهنگي بين سه بخش مورد پژوهش و كندوكاو قرار بگيرد.