| محمد پارسانسب | استاد ادبیات دانشگاه تربیت معلم |
جامعهشناسی رمان به این دلیل برای ما اهمیت دارد که رمان، ژانری در ادبیات است که به لحاظ ساختاری با ساختار جامعه تطبیق میکند. به بیان دیگر میتوان گفت رمان برآیند زندگی مدرن است. چون هم به لحاظ ساختار و هم به لحاظ محتوا، مسأله روز است و به ساخت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع میپردازد از این حیث میتوان گفت بیشتر پاسخ و بازخورد در بحث جامعهشناسی ادبیات را، در حوزه رمان به دست میآوریم. بنابراین بحث کردن در باب جامعهشناسی ادبیات، آن هم ادبیات کلاسیک حداقل از نگاه من مقداری با تسامح همراه است. چون بحثها و نقدهای جامعهشناختی اصولا ناظر به ادبیات نوین است و ناظر به جوامع جدید و مدرن. بنابراین اگر قصد نقد جامعهشناختی را داشته باشیم مصلحت آن است که در باب رمان این کار را انجام دهیم. فارغ از دلیل، پدیدار شدن رمان در ایران قصد آن داشته تا تصویری از جامعه را، هر چند تخیلی یا هنری یا بلاغی ارایه دهد. با این حال رمان، بیش از هر اثر دیگری ساختارهای اجتماعی را درون خود انعکاس میدهد. حال به تناسب آنکه هر رماننویسی چه نیت و هدفی در ارایه کار خویش دارد به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه تاثیراتی روی اثرش گذاشته میشود. بنابراین میتوانیم بگوییم مطالعه در رمان، مطالعه در جامعه است. بهترین بستری که ما در آن میتوانیم جوامعی که از دسترس ما دور شدهاند و ما با آنها فاصله گرفتهایم را مورد مطالعه قرار دهیم، آثاری هستند که بهطور مستقیم چندان درگیر مسائلی که عرض کردم نبودهاند ولی به شکل غیرمستقیم آنچنان که یک اثر ادبی اقتضا میکند آن موارد را در خود بروز دادهاند. از این منظر چون اطلاعاتی که در این آثار میآید دستهبندی شده نیست و نویسنده تعمدا این دادهها را در اثر خود نیاورده، رمان هم اصالت بیشتری دارد. از منظر دیگری میتوان گفت در زمان ما به رمان بهعنوان یک سند اجتماعی نگاه نمیشود. رمان یک اثر ادبی است و ادبیات فی نفسه ادبیات است با همه جذابیتها، بلاغتها و جنبههای هنری خودش. اما وقتی در این باب بیشتر میاندیشیم درخواهیم یافت در همین اثر هنری که بسیار به قاعده و زیبا ساخته و پرداخته شده است، میتوانیم برداشتها و دریافتهای اجتماعی را هم داشته باشیم. بهخصوص اینکه از یک منظر تیپ رمانها دوگونهاند: یکی رمانهای ناب و دیگری رمانهایی که به لحاظ ساخت ادبی در منزلت پایینتری قرار دارند. دسته اول همچنان که به نقد روانشناختی یا نقد نشانهشناختی جواب میدهند به نقد جامعهشناختی هم تن در میدهند. اما بسیار دشوار و هنرمندانه و محققانه است که کسی بیاید و مثلا در یک رمان فرهیخته مثل شازده احتجاب یا نظایر آن بخواهد به عینیتهای اجتماعی و مفاهیم بیرونی بپردازد و از رهگذر اینها به عینیتهای زندگی در جوامع این دوره زمانی پیببرد. این دسته آثار به سبب پیچیدگی و چندلایگی به سرعت و سهول تن به تحلیلهای جامعهشناختی نمیدهند. با این همه اگر کسی از پس این کار بر بیاید یعنی متخصصی که در این زمینه مقبولیت دارد بسیار کار ارزنده و زیبایی خواهد بود چرا که نویسندگان این قبیل آثار مطالب و مسائلی را در آثارشان گنجاندهاند که دست هر نامحرمی به آنها نمیرسد و اگر کسی از پس این پیچیدگیها بر بیاید یقینا نکتههای ناب و ناگفتهای را ارایه خواهد داد. تیپ دوم رمانها آنهایی هستند که به لحاظ ادبی ارزش دونتری دارند. فیالمثل شما رمانهای اجتماعی محمد مسعود، حجازی یا حتی شوهر آهو خانم را در نظر بیاورید. طیف این آثار درواقع بهگونهای پرداخته شدهاند که گویا نویسنده تعمدی در پرداختن به مسائل اجتماعی در آنها داشته بنابراین تا حد زیادی اینگونه مطالب مورد بحث عینی و ملموس هستند و دست یافتن به آنها چندان هنری نیست. رمان بیشتر از هر اثر ادبی از هر نوع گرایش هنری، این نوع نقد و تحلیل را میپذیرد. اگر ما به سراغ رمانهای درجه اول برویم طبیعتا کار منتقد دشوارتر است اما حاصل کار عالیتر خواهد بود. رمانهای درجه دو که درواقع هر دانشجویی در حد کارشناسی ارشد و دکترا ممکن است به آن بپردازد و یافتههایی را هم به دست خواهد آورد. اگر شما شوهر آهو خانم را بررسی کنید طبیعتا بحث نظام اقتصادی که در آن اثر مطرح است، در بعد نظام فرهنگی و اجتماعی هم بحثهایی را مطرح میکند، نظام خانواده و چند همسری را مورد بحث قرار داده و نظامهای اجتماعی را در بر دارد. بنابراین هر یک از این موارد را مبنای کار قرار دهید به یافتههایی دست مییابید منتهی چون اثر هنری اثر درجه یک نیست از این حیث راه یافتن به این مقولات خیلی دشوار نخواهد بود. اما میتوان گفت نقد جامعهشناسی در این آثار بهتر و راحتتر انجام میگیرد. اگر ما یک قلم و کاغذ برداریم و شروع به خواندن رمان کنیم و هر نکتهای را که با آن مواجه شدیم یادداشت کنیم و پس از به دست آوردن سیاهه موارد مرتبط را در کنار هم قرار دهیم و ... این قبیل کارها چندان دشوار نیست و اما حاصل ارزشمندی به دست نمیدهد. آنچه که بیشتر در جامعهشناسی رمان و نقد جامعهشناسی مدنظر ما است این است که ما ببینیم ساختار فکری و درونی اثر چقدر وجود دارند و چقدر با مسائل بیرونی تطبیق میکنند. بنابراین وقتی بحث واقعیت اجتماعی مطرح میشود یک واقعیت عینی داریم و یک واقعیت ذهنی. اما آنچه برای ما اهمیت دارد واقعیتهای ذهنی است. هر نویسنده و خوانندهای ممکن است به واقعیتهای عینی دسترسی پیدا کند، ما واقعیتهای ذهنی که قرار دادن آنها در دل اثر هنری فقط از دست یک هنرمند درجه یک بر میآید. منظور من از واقعیتهای ذهنی نوع تفکری است که در آن هنرمند ریشههای آنها را در متاوی نوشتههایش منعکس کند. منظورم از واقعیتهای ذهنی درواقع نوع تفکر، تأملات، اندیشهها، احساسات و تمام آن چیزی است که به بیان حافظ آنی است که در شعر یا داستان ریخته میشود اما خوانندهای جز خواننده هوشمند از پس فهم، کشف و تطبیق و تلفیق آن با مسائل بیرونی برنمیآید. از این حیث بهنظر میآید نقد جامعهشناختی، نقد ساختارهاست که به ما کمک میکند ما اندیشه مردمان آن دوره زمانی و احساسات و عواطف و اندیشهها و بهطورکلی تمام آنچه تحت عنوان زیباییشناسی آنچه در جامعه مورد نظر مطرح است را از این طریق کشف کنیم و به فهم کامل آن نایل شویم.