نظام آموزشی کشور درحال تولید و تربیت چه نیروهایی است؟ نهادی که بیش از یکمیلیون استاد و آموزگار و میلیونها دانشآموز دارد و نخبگان خود را راهی دانشگاه میکند، درحال زدن چه گلی بر سر این جامعه و کشور است؟
برای فهم ماجرا بهتر است به مقایسه دو مطالعهای که با فاصله ۱۳سال در کشور انجام شده، مراجعه کنیم. پیمایش ملی «فرهنگ سیاسی مردم» که در سال 1384 و از سوی موسسه نظرسنجی ایسپا صورت گرفته نشان میدهد دانشجویان در پاسخ به این پرسش که «میدانید چه نهادی مسئول بررسی تطبیق مصوبات مجلس شورای اسلامی با قانون اساسی و شرع اسلام است» 61.4درصد پاسخ درست داده بودند. در سوالی دیگر از دانشجویان پرسیده شد «وظیفه نظارت بر عملکرد رهبری برعهده چه نهادی است؟» 72.1درصد دانشجویان پاسخ درست دادند.
در مطالعه مشابهی که درسال 97 یعنی ۱۳سال بعد انجام شد پاسخ دانشجویان به این پرسش که «کدام نهاد مسئول بررسي و تطبيق مصوبات مجلس شوراي اسلامي با قانون اساسي و شرع اسلام است؟» فقط 37درصد آنان پاسخ درست داده بودند که یک کاهش جدی است. همچنین پاسخ دانشجویان به این سوال که «ميدانيد طبق قانون اساسي ايران، وظيفه نظارت برعملكرد رهبري برعهده چه نهادي است؟» نیز فقط 53.9درصد پاسخ درست دادند.
اين نتايج نشان ميدهد نظام آموزشي كشور قادر نيست اهداف خود را در انتقال مفاهيم ساده به جوانان كشور محقق كند.
اين دو گزاره ازجمله موضوعاتي است كه طي 12سال آموزش ابتدايي و متوسطه و در دوره دانشگاه از طريق دروس عمومي بارها و بارها به جوانان آموزش داده ميشود و طبعاً دانشجويان كشور كه نخبگان اين نظام آموزشي هستند بايد اين گزارهها ملكه ذهن آنان باشد، ولي مشاهده ميكنيم كه اكثر آنان اصولاً درك درستي از اين گزارهها ندارند.
گزارههايي كه بارها و بارها خوانده و آن را در ذهن خود حفظ كرده و در امتحان نوشته و نمره گرفتهاند، ولي هنگامي كه در يك موقعيت عادي خارج از امتحان از آنان پرسيده ميشود، بیشترشان پاسخ نادرست ميدهند.
چرا؟ براي اينكه نظام آموزشي ما مبتني بر تجربه زيسته و نيازهاي جوانان نيست. هدف آن القاي برخي دانستنيها و آموزههايي است كه هدف نهايي فقط نمره گرفتن است.
اين موارد در درسهاي علوم اجتماعي، تاريخ و... به وفور وجود دارد. اين نوع آموزش دادن منجر به تخريب فرهنگ و روان دانشآموزان و دانشجويان ميشود. گزارههايي را كه ياد ميگيرند فقط براي نمره است و به سرعت از ذهن آنان فرار ميكند.