قلبهای شکسته | زهرا جمالی | داشتم از سر بیکاری، مثل مرفهی بیدرد، بیخیال از قیمت نت، در اینستاگرام میچرخیدم که موزه قلبهای شکسته را دیدم؛ جایی که زوجها وسایل خاطرهانگیزشان را بعد از جدایی به آن میبخشند. یکی از آنها شیشه مرباست. احتمالا زن از شوهرش خواسته درِ شیشه را باز کند، مرد هم نتوانسته. زنش هم گفته: مرد! تو نمیتونی درِ یه شیشه رو باز کنی، چهجوری میخوای زندگی رو بگردونی؟ یا مثلا تَبری در موزه هست که حتما طرف رفته خواستگاری، از مرحله خانه و مهریه گذشته، به مرحله ژستهای آتلیه که رسیده قاتی کرده، فامیل عروس رو با تبر آبگوشتیخورشتی کرده گذاشته کنار. یاد طفلک خاشقجی افتادم. پارسال برای امر خیر رفته بود سفارت که اَرّهاش کردند و به عشقش نرسید. جای تندیس بنسلمان با اَرّه برقیاش در این موزه خالی است.