شهروند| راز قتل پسر بیستوچهارساله پس از 24ساعت فاش شد. قاتل، پدر این پسر بود که در بازجوييهای دادسراي جنايي تهران اعتراف کرد پسرش را به دلیل اعتیاد به قتل رسانده است. صبح دوشنبه قاضي رحيم دشتبان، بازپرس جنايي تهران در جریان یک جنایت قرار گرفت. جنایتی که در جای دیگری رخ داده بود، ولی جسد مقتول را در بيابان حوالي بلوار خليجفارس رها کرده بودند. قاضي جنايي با حضور در محل تحقیقات را آغاز کرد. بررسیها نشان میداد که پیکر بیجان 24سال دارد و با ضربات متعدد چاقو به قتل رسيده است. از آنجایی که قربانی هیچ مدرکی همراه نداشت، هویت مقتول نامشخص بود. این درحالی بود که معاینات تیم پزشکی هم نشان میداد 9ساعت از زمان مرگ پسر جوان میگذرد. درحالیکه هیچ سرنخی از قاتل و مقتول نبود يكي از ماموران كلانتري خليج فارس بالاي سر جسد حاضر شد و او را شناخت. پرونده درگیری او با پدرش دوروز پیش در کلانتری به ثبت رسیده بود. براین اساس، هویت این پسر شناسایی شد و ماموران خود را به محل زندگی او رساندند.
همه چیز در آن خانه و محله آرام به نظر میرسید. اما کارآگاهان با معمای پیچیدهای روبه رو شدند. ادعاهای ضد و نقیض خانواده و اعتياد شدید پسر جوان به شیشه سبب شد تا انگشت اتهام به سمت خانواده این پسر برود. مادرش میگفت که چند روز قبل با پسرمان درگير شدیم و او من و پدرش را حسابی زد. کار به شکایت و شکایتکشی رسید. رفتیم کلانتری اما بالاخره رضایت دادیم. عصر يكشنبه بود که همسرم به همراه پسرمان از خانه بيرون رفت، اما تنها برگشت. با لباس خونی. تصور میکردم پسرم پیش دوستانش است و برمیگردد، اما هیچ خبری نشد تا اینکه متوجه شدیم او به قتل رسیده است.
همین ادعاها کافی بود تا قاضي جنايي دستور بازداشت پدرخانواده را بهعنوان مظنون اصلي در اين جنايت صادر كند. او يك ساعت پس از كشف جسد بازداشت شد، اما اصرار داشت كه بيگناه است تا اينكه صبح سهشنبه براي انجام تحقيق از اداره آگاهي تهران به شعبه دهم بازپرسي دادسراي امورجنايي تهران منتقل شد و در بازجويي چند ساعته قفل سكوت را شكست و به قتل پسرش اقرار كرد.
مدام با پسرش بر سر مواد و اعتیاد درگیر بود، اما در آخرین درگیری یک لحظه کنترلش را از دست داد و پسرش را با چاقو به قتل رساند. او در خيابان جان پسرش را گرفت و در بيابان رهايش كرد. میگوید که نمیخواست کار به اینجا برسد، اما همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد.
«پسرمن از سهسال پيش معتاد به شيشه شد. بعد از مدتي ما متوجه شديم و خيلي تلاش كرديم تا ترك كند، اما فايده نداشت. او هميشه با من، همسرم و برادرهایش درگير بود و ما را تهديد به قتل ميكرد. آن روز پس از اینکه از کلانتری آمدیم و شکایتمان را پس گرفتیم به خانه آمد. يك ميليون تومان ميخواست براي تهيه مواد. آن روز حال خوبي نداشت. فکر میکنم به شدت به مواد نیاز داشت. معمولا سر به سرش نمیگذاشتم، اما خسته شده بودم. 700هزارتومان بيشتر نداشتم. میگفت بقیهاش را باید جور کنی. گفتم بریم بیرون تا از شوهرخاله ات بگیریم. راه افتاديم به سمت خانه باجناقم. وقتی در مسیر گفتم بیخیال بقیه پول شو حالش بدتر شد. چاقويي از جيبش بيرون آورد. حالت عادي نداشت و يك ضربه به خودش زد. من هم كه به شدت عصباني بودم چاقو را از او گرفتم و چند ضربه ديگر به او زدم. او خونآلود در بيابان افتاد و من از ترسم به خانه فرار كردم تا صبح دوشنبه كه جسد پيدا شد.