یاسر نوروزی| ریخت به جیب جاهلیت اعراب. گوسفند و اشتر دیگر فقط غنیمت جنگ نبود؛ ثروت انبوه سرزمینهای مغلوب بود که به دارالخلافه ریخت. تا جاییکه حتی آنها را که از جهل درآمده بودند و با پیامبر(ص) عهده کرده بودند، فریفت. «در کشاکش دین و دولت» به فصل «صحابه پولدار میشوند» خواهید رسید تا دار و ندار عدهای را قبل از جنگ و بعد از آن مقایسه کنید. زبیربنعوّام که در زمان حیات پیامبر(ص) با ایشان در بیعتی موسوم به بیعت «عشره مبشره» پیمان بسته بود، هیچ نداشت اما بعد از جاریشدن غنایم به همه چیز رسید: شصتمیلیون درهم، هزار برده، هزار اسب، چندین خانه در کوفه و بصره و مدینه و حتی اسکندریه. طلحه هم از این قاعده مستثنا نبود؛ همان که پیامبر(ص) او را «طلحه الخیر» لقب داده بود، از درآمد غلات عراق روزانه هزار درهم برداشته بود. همینطور از سعدبنابیوقّاص میشود اسم برد که خانهای از عقیق ساخته بود! همانکه در نبرد با ساسانیان، لشکر ایران را شکست داده بود. یا عبدالرحمنبنعوف که وقتی مرد، ماترکش سیصدوبیستهزار درهم بود.
نواندیشی دینی
«در کشاکش دین و دولت» قرار نیست تحلیل اختلاف شیعه و سنی باشد. استاد محمدعلی موحد هم اصلا در پی چنین کاری نبوده است؛ آنقدر که حتی در نشست نقد کتاب گفت: «قطعا اگر کسی چنین برداشتی از کتاب کرده باشد، زبان الکن من بوده است و اینکه نتوانستهام آنچه را که به دنبالش بودم، بیان کنم.» هر چند به قطع و یقین هم نمیشد گفت که استاد در آن جلسه چه گفت! چون حال مزاجیشان مساعد نبود و میکروفن هم به لطف دوستان برگزارکننده نزارتر از حال استاد بود. هر چقدر هم شرکتکنندگان تذکر دادند، صدای بلندگوها بالاتر نرفت و درنهایت همگی ناچار گوش تیز کردیم ببینیم صحبتهای استاد چه بود. چون پیش از آن حاتم قادری، محقق و استاد دانشگاه، درباره کتاب گفته بود: «اگر اشتباه نکرده باشم کل اندیشه این کتاب براساس نواندیشی دینی است. یعنی از فضای سنتی فاصله گرفته و بحث را بهگونهای دیگر دنبال کرده است. در سراسر کتاب فضای ملکوتی کنار گذاشته شده و بیشتر به مجادلات اعراب پرداخته شده است.
نشست نقد کتاب «در کشاکش دین و دولت» نوشته استاد محمدعلی موحد، چهارشنبه عصر هفته گذشته در تالار اندیشگاه سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برگزار شد. بحث و مجادلات و بررسیها هم درباره کتاب زیاد بود و زمان آنقدر به درازا کشید که قرار شد جلسهای دیگر هم درباره این کتاب برگزار شود؛ چون ازجمله چهرههای دیگری که نقدهایی به کتاب استاد موحد وارد کرد، داریوش رحمانیان، نویسنده و استاد دانشگاه بود. او ابتدا درباره این کتاب گفت: «من بهعنوان یک خواننده اگر نام دکتر موحد را میتوانستم حذف کنم، فکر میکنم جور دیگری صحبت میکردم. نام دکتر موحد خواه ناخواه در تفسیر و داوری من تأثیر خواهد گذاشت اما سعی خواهم کرد از زیر سلطه نام ایشان خارج شوم.» چون به هر حال این سلطه را چطور میشود نادیده گرفت؟ فهرست پژوهشها و تحقیقات و ترجمهها و تألیفات دکتر موحد آنقدر زیاد است که شاید فقط یک کتاب را باید به کتابشناسی آثار ایشان اختصاص داد؛ از دوره سه جلدی «خواب آشفته نفت» گرفته تا «تصحیح گزیده مقالات شمس تبریزی»، «مالیات سرانه و تأثیر آن در گرایش به اسلام»، «ملیکردن و غرامت: درسهایی از داوریهای نفتی»، «فصوصالحکم ابن عربی»، «مختصر حقوق مدنی»، «چهار مقاله درباره آزادی» و.... اشاره رحمانیان به نام ایشان بیدلیل نبود اما برای ارایه نقدهایی اینچنین بود: «تمام تکیه آقای دکتر موحد در این کتاب بر منابع قدیم است. گاهی البته به پژوهشهای متأخر هم اشاره میکنند؛ مثلا در بحث «قرا» این موضوع مطرح میشود که آیا اینها قاریان قرآن بودند یا اهل قرا (روستا) به پژوهش دکتر شعبان اشاره میکند یا درباره بحث «خوارج» به یکی از پژوهشهای یکی از پژوهشگران اهل الجزیره ارجاع میدهد ولی این موارد بهندرت پیش میآید. این در حالی است که در این سه، چهار دهه اخیر تقریبا درباره تمام مباحثی که آقای دکتر موحد در کتابشان به آنها اشاره کردهاند، پژوهشهای متعددی به زبانهای عربی، انگلیسی، آلمانی و فارسی منتشر شده است.» رحمانیان در خلال صحبتها طرح مسأله دکتر موحد در این کتاب را نیز شایسته عنوان کرده و گفته بود: «مرحوم مهندس بازرگان میگوید اگر حیات پیامبر(ص) ادامه پیدا کرده بود، خیلی از مسائل اصلا پیش نمیآمد؛ مثلا جنگهای ردّه پیش نمیآمد، اصلا مرام و روش و دستورش و آموزههایی که از سوی خداوند آورده بود این نبود. و اگر بعضی از متفکران ما گفتهاند در ماجرای سقیفه، مسأله به نفع حضرت علی(ع) حل میشد -البته بنا به روایت شیعی- ایشان به گونه دیگری شاید حکومت را شکل میداد و رهبری میکرد و کار شاید به آن نوع درگیریها و جهانگشاییها و فتوحات اصلا نمیرسید. بنابراین مسیری از ماجرای سقیفه و جنگهای اهل ردّه و دوره خلافت عمر شروع شد و بر پایه آن سنتی شکل گرفت که دیگر سرشت و سرنوشت حکومت در جهان اسلام را زیر سلطه نیرومند خودش قرار داد؛ به عبارت بهتر رویدادها و پیشامدهای تاریخ بودند که تاریخ آینده را ساختند و مسیر را شکل دادند؛ مسیری خلاف جهت آنچه در متن و بطن دین اسلام بود.» رحمانیان در ادامه همین مسیر تاریخی را شرح و بسط داد و به این باور رسید که کتاب «در کشاکش دین و دولت» درباره مسائلی اینچنین به طرح مسأله مناسبی رسیده است اما تبیین و تشریح مسأله را واگذار کرده و این موضوع مانده است.