سال 1332 كه حمله نظاميان رژیم گذشته به دانشگاه تهران رخ داد، تعداد دانشجويان كشور اندک بود و به زحمت به 10هزار تن ميرسيد. از هر دو هزار نفر جمعيت ايران يك نفر دانشجو بود. آنان امکان این را نداشتند که صدای خود را به صورت مدنی به گوش حکومت و جامعه برسانند در نتیجه معترض و سپس سرکوب شدند و ۱۶ آذر تبدیل به تاریخ و روز دانشجو شد. امروز نزديك به دو ميليون نفر دانشجو داريم؛ يعني از هر
40 نفر جمعيت كشور يك نفر دانشجوست. امروز حدود 109هزار نفر فقط در مقطع دكترا در حال تحصيل هستند. پرسش اين است كه صداي اين تعداد جوان در حال تحصيل كجاست؟ آيا ممكن است كه چنين جمعيتي بيصدا باشند؟ آن هم جمعيت جواني كه ميخواهد در سرنوشت خويش و جامعه بيشترين نقشها را ايفا كند. دانشجويان براي همه حكومتها دردسرساز هستند. حتي هنگامي كه اين دانشجويان بزرگتر ميشوند و عهدهدار امور کشور ميشوند، رفتار دانشجويان جديد و پس از خود را دردسرساز میدانند. اين طبيعت دانشجوست. قرار نيست كه صدا و افكار و رفتار آنان كه در اوج جواني هستند، مشابه انسانی چهلوپنج ساله باشد كه هيجانات جواني را گذرانده است. بايد به اين ويژگي دانشجويي احترام گذاشت و با آن كنار آمد، ولي تعديل آن از طريق افزايش زمینه براي مشاركت جوانان و بهطور مشخص دانشجويان ممكن است. اگر امروز حرف بزند و در اين كار آزاد باشد، به احتمال فراوان اشتباهات سخن خود را متوجه شده و اصلاح خواهد كرد. ولي دانشجويي كه نتواند سخن بگويد و اعتراض كند يا تبديل به انسان منزوي و منفعل خواهد شد كه نفعي براي جامعه خود نخواهد داشت يا آنكه عصيانگري پيشه خواهد كرد.
تجربه جنبش دانشجويي از سركوب سال 1332 به بعد اثباتكننده اين ادعا است. هر گاه دانشجويان نتوانستند در محيط دانشگاه حرف بزنند، كمكم راديكال شدند. اين رفتار از سوی آنان طبيعي است و هر گاه آنان توانستند سخن بگويند و نسبت به امور به صورت مدني اعتراض كنند، فضايي شاد و پويا در دانشگاه شكل گرفت. بخش مهمي از مديران كارآمد كشور از خلال چنين فضاي پرنشاط سیاسي و اجتماعی سر برآوردهاند. اتفاقات خشونتبار و تخريبي اخير در كشور بيش از هر چيز محصول فقدان صداي مدني اقشاري بود كه اگر صدايشان را به صورت مدني بلند ميكردند و شنيده ميشد، هيچگاه كار به چنين برخوردها و تخريبهايي نميرسيد. این درسی است که نباید فراموش شود. فضاي عمومي دانشگاهي ايران شايسته جامعه ما نيست. گمان نكنيم كه اگر دانشجويان ساکت هستند بدان معناست که نسبت به امور نقد و اعتراض ندارند. هر چه ديرتر امكان مشاركت فعال و آزادانه آنان فراهم شود، هزينههاي اين كار فزوني خواهد گرفت. آينده اين كشور به دست دانشجويان امروز است. بنابراين بايد شرايطي فراهم شود كه آنان مشاركتجو، متعهد و مسئول و داراي صدایی رسا تربيت شوند. تربيت و آموزش اصلي از خلال عمل اجتماعي شكل ميگيرد و نه از كلاسهاي درس بدون روح و خشك که صرفا براي گرفتن نمره است.