شماره ۴۶۰ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۷ دي
صفحه را ببند
آینده خلیج‌‌فارس و راهبرد ایالات متحده
متين مسلم/كارشناس روابط بين‌الملل

رهبران محافظه‌کار عرب خلیج‌فارس ادعا می‌کنند ترس از ايران هسته‌اي آنها را وادار به ايجاد ساختار دفاعي جديدي موسوم به «سپرجزيره» كرده است. همان‌گونه كه مدعي شدند انقلاب 1979 ايران توجيه‌گر تشكيل شوراي همكاري خليج‌فارس در‌ سال 1981 شد. آن‌گونه كه يك مسئول ارشد نظامي كويتي كه داراي سمت مشاور در وزارت دفاع اين كشور است، مي‌گويد «سپرجزيره» مرحله ارتقايافته ساختار نظامي شوراست و هدف اصلی آن دفاع از منافع اعضا، تردد كشتيراني امن و حفاظت از منطقه حساس تنگه هرمز است.» از جنبه تئوری با نظر اين مقام كويتي درخصوص ارتقا سطح نظامي شوراي همكاري تا حدي مي‌توان موافق بود اما اين‌كه چنين الگوي نظامي بتواند هدفي را كه براي آن طراحي شده تأمين كند جاي ترديد وجود دارد. به یک دلیل روشن؛ به لحاظ فنی و ظرفیت ساختاری کشورهای جنوبی خلیج‌فارس، آنها فاقد توانایی تعریف، طراحی، پیاده‌سازی و اجرای برنامه‌ای تا بدین حد حساس و استراتژیک که دارای تأثیرات بلندمدت بین‌المللی است هستند. ضمن آن‌که ايران دلیلی براي تهديد همسايگان خود ندارد. آن هم در شرايطي كه به داشتن روابط خوب با اعراب نيازمند است. تا آن‌جا كه به دولت ایران و پرزيدنت روحاني نیز مربوط مي‌شود از هنگام به قدرت رسيدن او در جولاي 2013، موضوع اصلاح و تحول رابطه با اعراب به‌عنوان يك اولويت استراتژيكي برای تهران مطرح بوده است. در هر صورت با توجه به اين‌كه شورا طي 34‌سال گذشته كارنامه و عملکرد قابل دفاعی از خود ارایه نداده، شاید هم بر دامنه اختلافات و ناامنی عربي افزوده، اکنون هیچ دلیل محكمي در دست نداریم تا بپذیریم سرنوشت بهتری در انتظار پروژه «سپردفاع جزیره» قرار دارد. یک دیپلمات عرب مقیم امان که کشورش عضو شورای همکاری خلیج‌فارس است اما مایل به افشای نام خود نبود، می‌گوید: «ما با تزلزلی در بنیان‌ها روبه‌رو هستیم. در حالی ‌که مخاطرات افزایش یافته‌اند، به همان میزان سطح اختلافات، انتظارات و توقع اعضای شورا از یکدیگر و متحدان بین‌المللی هم افزایش یافته. سال‌هاست نتوانسته‌ایم دور هم جمع شویم. فقط در اختلاف، اتحاد داريم.» روزنامه نيويورك‌تايمز نیز در شماره روز شنبه 21دسامبر خود به نقل از یک مقام ارشد دولت مصر پس از ديدار از منطقه خليج‌فارس مي‌نويسد: «هیچ‌چیزی عوض نشده و هنوز تغییری ميان دوستان شوراي همكاري به وجود نیامده است.» نیویورک‌تایمز در همين گزارش تأکید کرده: «تنش بین اعضای کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس تردید‌هایی بسيار جدي درباره توانایی آنها در واکنش نشان دادن به بحران‌های منطقه‌ای ایجاد کرده است.»
بدون‌شک مشکل اصلی را باید در همین‌جا جست‌وجو کرد، البته تا آنجا كه به ایالات متحده مربوط مي‌شود سياستمداران در واشنگتن به‌خصوص حامیان اعراب سنت‌گرا در کنگره در شکل‌گیری اين وضعيت نقش مهمي داشته‌اند، زماني كه تلاش كردند با همكاري متحدان منطقه‌ای، رابطه مستقيمي ميان خريد‌هاي تسليحاتي با تأمين امنيت و ثبات برقرار كنند اما چگونه می‌توان میان این دو ارتباط منطقی برقرار کرد، زمانی که متوجه می‌شویم جدول تناوبی عناصر ثبات و امنیت در خليج‌فارس، فاقد اصلی‌ترین عنصر وجودی یعنی اتحاد و همگرايی عربی است. تأثیر فقدان این فاکتور حیاتی تنها در روابط دروني اعراب خود را نشان نداده، آنگاه که می‌بینیم رهبران عرب حتی با سياستمداران و دوستان خود در واشنگتن صادقانه برخورد نمی‌کنند. بهتر است واقع‌بين باشيم، اين متحدان حداقل در 5‌سال گذشته به عامل اصلي و سرمنشأ بسیاری از مخاطرات امنیتی و منافعی برای غرب به‌ويژه ايالات متحده تبديل شده‌اند. آنها به‌خصوص از هنگام فعال شدن دیپلماسی پرزیدنت اوباما در رابطه با تهران و حل مناقشه هسته‌ای ایران، بیش از مخالفان داخلی و بین‌المللی به طرف کاخ‌سفید سنگ پرتاب کرده‌اند اما در واشنگتن کسی خود را بدهكار ایجاد این وضع نمي‌داند. تنها در يك مورد معاون آقای رئیس‌جمهوري، جو بایدن در ماه جولای گذشته، صراحتا به اين مداخلات و مخاطرات عربی اشاره كرد اما در مجموع كاخ‌سفيد ترجيح مي‌دهد با چشم‌پوشي بر اين گروگانگيري سياسي، ضعف سياست‌هاي راهبردي خود در منطقه را پنهان نگه دارد. امیل خوری روزنامه‌نگار برجسته عرب معتقد است «ایالات متحده تا زمانی که نگاه سنتي و ناكارآمد خود در منطقه عربي را تغيير ندهد، خروجی بهتري را مشاهده نخواهيم كرد.» او می‌افزاید «زمان به نفع ايالات متحده نيست. انجام جابه‌جايی‌های بزرگ با حداقل ضایعات مستلزم تغییر نحوه محاسبه معادلات عربي است. آیا ایالات متحده آمادگی و شهامت این کار را دارد؟» نمی‌دانم به سوال اين روزنامه‌نگار برجسته چگونه می‌توان پاسخ داد ولی بايد مطمئن بود تا زمان داشتن «واهمه برای انجام تغییرات مهندسي شده و ترس از عواقب آن» ايالات متحده خود را با مخاطرات و چالش‌هاي امنيتي و منافعي بزرگي روبه‌رو خواهد كرد. متقابلا جای طرح سوال بسیار مهم‌تری وجود دارد که بايد پاسخي براي آن پيدا كرد. با توجه به انتظار بروز تحول در اجتماع عربی (صرف‌نظر از نوع و زمان وقوع آن‌که می‌تواند شامل طيف رفتاري وسيع و متفاوتی باشد، از نمونه‌هاي لیبی و سوريه گرفته تا تجربه‌هاي مصر يا تونس) و نیز ریزش ساختار قدرت سنتي عربي ناشی از فقدان رهبرانی چون پرنس عبدالله، سلطان قابوس و شیخ الصباح که مرگ آنها مطمئنا اثر تحولات در جوامع عرب را به جلو خواهد انداخت، آیا ایالات متحده برای کنار آمدن با شرایطی که معلوم نیست در شكل‌گيري آنها چقدر نقش داشته باشد، آمادگی لازم را دارد؟» علایم طوفان عربی در خلیج‌فارس بدون شناخت از میزان آمادگی‌ ایالات متحده برای مقابله با آن در حال نمايان شدن است. شايد ایجاد یک خط مستقیم میان دو سوال مطرح شده بتواند بسیاری از ابهامات و سوالات را پاسخ دهد.


تعداد بازدید :  69