شماره ۱۸۴۶ | ۱۳۹۸ چهارشنبه ۶ آذر
صفحه را ببند
امدادگران شاهرود جوینده گنج را از اعماق زمین نجات دادند
جدال با مرگ در اعماق زمین

سیما فراهانی| چاهی عمیق و پرخطر، 250 متر زیرزمین، تاریکی و سکوتی ترسناک، انواع و اقسام جانوران و ‏دست و پایی شکسته، تنها چیزهایی بودند که مرد جوان از جست‌وجو برای پیدا کردن گنج نصیبش شده بود. ‏فریاد می‌زد، ولی کسی صدایش را نمی‌شنید. فاصله‌اش با سطح زمین زیاد بود و این مسأله، تنها بارقه‏های امید برای نجاتش را هم از بین می‌برد. از لحظه‌ای که به درون چاه سقوط کرده بود، چند ساعتی می‌‏گذشت. چند ساعت وحشتناک و طاقت‌فرسا؛ تا اینکه صداهایی از بالا، این مرد را به معجزه نزدیک کرد. ‏معجزه نجات؛ مدتی طول کشید تا در آن تاریکی محض، متوجه حضور امدادگران شد. آمده بودند که او را از ‏اعماق زمین بیرون بکشند. تماس تلفنی یک ناشناس، امدادگران هلال‌احمر شاهرود را به آن غار ترسناک ‏کشانده بود تا تیم نجات، یکی از سخت‌ترین ماموریت‌هایش را اجرا کند. ماموریتی که 15ساعت در دل چاه ‏طول کشید. ساعت 11شب بود که نجاتگران، تجهیزات‌شان را کامل کردند و در اعماق زمین خود را به ‏مرد جوان رساندند. مردی که تصور می‌کرد، با خوشحالی  و گنج به دست، از این تاریکی بیرون می‌زند. ‏
‏«ماموریت سختی بود و تجربه زیادی می‌خواست. جان همه ما که به درون غار و چاه رفتیم در خطر بود. با ‏این حال باید برای نجات آن مرد دست به کار می‌شدیم.» اینها را حمیدرضا قربانی مسئول نجات کوهستان ‏هلال احمر شاهرود به خبرنگار ما می‌گوید:   «یک مرد که نمی‌دانستیم چه کسی است، با ما تماس گرفت و ‏خبر از سقوط یک نفر را به درون چاهی عمیق در غار داد. وقتی رسیدیم مردم محلی و دو نفر از هیأت ‏کوهنوردی به آنجا رسیده بودند. من و دو همکار دیگرم به نام آقای صادقی و عامری به درون غار رفتیم. با ‏سختی زیاد و پس از چند ساعت به اعماق زمین و کنار مرد جوان رسیدیم. نخستین بالاکشی تا 50متر انجام ‏شد. من دوباره بالا رفتم و طناب جدید را آماده کردم. تجهیزات را دوباره تجدید کردم و به پایین برگشتم.»‏
عملیات امدادگران در چهار مرحله انجام شد. در هر مرحله حدودا 50 تا 70 متر مصدوم را به سمت بالا می‌‏کشیدند. امدادگرانی که جان خودشان را کف دست‌شان گذاشته و در آن تاریکی به هر سختی بود، می‌‏خواستند این مرد را از چاه بیرون بکشند. تا جایی‎ ‎که دست یکی از امدادگران به خاطر پرتاب سنگ آسیب ‏دید. «وقتی آن پایین بودیم، ناگهان سنگی تقریبا بزرگ به پایین پرتاب شد. همکارم آقای صادقی بلافاصله ‏خودش را سپر مصدوم کرد تا آسیب جدی‌تری نبیند. برای همین دست خودش دچار آسیب شدید شد و ‏هنوز هم درحال درمان دستش است. همه چیز در عرض دو ثانیه رخ داد و اگر سرعت عمل همکارم نبود، ‏حتما مصدوم، آسیب جدی‌تری می‌دید. به‌هرحال هر طور شده از جان او محافظت کردیم تا به بالا برسد.»‏
در این میان تنور حرف‌های پشت پرده مردم محلی بیرون غار، بسیار داغ بود. هرکس چیزی می‌گفت. اما ‏تنها مسأله‌ای که روشن و واضح بود، انگیزه این مصدوم برای رفتن به آن غار خطرناک بود. غاری که «قول» ‏نام دارد و در روستای «باغچه» در شهرستان میامی واقع شده است.  حسن  از بچگی در این منطقه زندگی ‏می‌کند. حتی پدر و پدربزرگش هم همین جا بودند. اطلاعات زیادی از گوشه و کنار روستا دارد. روستای ‏آبا و اجدادی‌اش است. آدم‌های زیادی را دیده که به این غار رفته‌اند. «این غار اصلا تفریحی نیست. اگر ‏کسی وارد آن شود حتما برای به‌دست آوردن گنج می‌رود. البته اسمش گنج است. درواقع بعضی‌ها به آنجا ‏می‌روند تا از لانه خفاش‌ها ماده‌ای به نام جیوه را جمع کنند. ماده‌ای که برای طلاسازی بسیار کاربرد دارد. ‏البته دست کمی هم از گنج ندارد. هرکس جیوه بیشتری جمع کند، می‌تواند با آن طلا بسازد. گویا این مرد ‏همراه 6 نفر دیگر از دوستانش برای جمع‌آوری همین جیوه‌ها به غار رفته بود. اما هنگام بالا آمدن از چاه ‏سقوط می‌کند. طنابش پاره می‌شود یا آن را عمدا پاره می‌کنند، جای سوال دارد. با این حال این مرد را ‏دست خالی، همین‌طور به حال خود رها کرده و رفته‌اند. به نظر می‌رسد کسی هم که با هلال‌احمر تماس ‏گرفته، یکی از همان دوستان فراری‌اش بوده است.»‏
دلیل اینکه، مرد مصدوم پس از سقوط به آن چاه عمیق توانست زنده بماند، این بود که او هنگام سقوط به  ‏کناره‌های چاه برخورد کرده و سرعتش کم شده  وگرنه زنده نمی‌ماند. این مسأله را امدادگران هلال‌احمر ‏بعد از صحبت با مرد مصدوم متوجه شدند. قربانی درباره پایان  عملیات سنگین آن شب می‌گوید: «هنگامی ‏که برای بار دوم می‌خواستم بالا بروم و تجهیزات را تجدید کنم، طناب جدید را که برایم فرستادند و آن ‏را گرفتم، هنگام بالا رفتن، احساس کردم طناب خیلی شل است. تمام وزنم روی طناب بود و احساس ‏کردم هرلحظه ممکن است سقوط کنم. بلافاصله خودم را روی طناب قبلی که هنوز آنجا بود انداختم و بالا ‏رفتم. وقتی به بالا رسیدم فهمیدم گویا طناب جدید با سنگی تیز برخورد کرده و پاره شده است. در آن تاریکی ‏کسی متوجه این ماجرا نبود. اگر 10 ثانیه دیرتر متوجه می‌شدم ممکن بود روی بچه‌ها که آن پایین بودند ‏سقوط کنم. به‌هرحال این کار انجام شد. در آخرین مرحله هم با دستگاهی به نام  «وینچ» مرد مصدوم را به ‏سمت بالا کشاندیم و درنهایت او را با اورژانسی که از اول عملیات آنجا بود، به بیمارستان منتقل کردیم. ‏عملیات ما از ساعت 11 شب تا دو ظهر فردا یعنی 15 ساعت طول کشید. مرد مصدوم هم قبل از آن 12‏ساعت در آن غار مانده بود. با این حال بعد از عملیات سراغ او را از بیمارستان گرفتیم که خدا را شکر ‏فهمیدیم خوب است.»‏


تعداد بازدید :  309