سیما فراهانی| چاهی عمیق و پرخطر، 250 متر زیرزمین، تاریکی و سکوتی ترسناک، انواع و اقسام جانوران و دست و پایی شکسته، تنها چیزهایی بودند که مرد جوان از جستوجو برای پیدا کردن گنج نصیبش شده بود. فریاد میزد، ولی کسی صدایش را نمیشنید. فاصلهاش با سطح زمین زیاد بود و این مسأله، تنها بارقههای امید برای نجاتش را هم از بین میبرد. از لحظهای که به درون چاه سقوط کرده بود، چند ساعتی میگذشت. چند ساعت وحشتناک و طاقتفرسا؛ تا اینکه صداهایی از بالا، این مرد را به معجزه نزدیک کرد. معجزه نجات؛ مدتی طول کشید تا در آن تاریکی محض، متوجه حضور امدادگران شد. آمده بودند که او را از اعماق زمین بیرون بکشند. تماس تلفنی یک ناشناس، امدادگران هلالاحمر شاهرود را به آن غار ترسناک کشانده بود تا تیم نجات، یکی از سختترین ماموریتهایش را اجرا کند. ماموریتی که 15ساعت در دل چاه طول کشید. ساعت 11شب بود که نجاتگران، تجهیزاتشان را کامل کردند و در اعماق زمین خود را به مرد جوان رساندند. مردی که تصور میکرد، با خوشحالی و گنج به دست، از این تاریکی بیرون میزند.
«ماموریت سختی بود و تجربه زیادی میخواست. جان همه ما که به درون غار و چاه رفتیم در خطر بود. با این حال باید برای نجات آن مرد دست به کار میشدیم.» اینها را حمیدرضا قربانی مسئول نجات کوهستان هلال احمر شاهرود به خبرنگار ما میگوید: «یک مرد که نمیدانستیم چه کسی است، با ما تماس گرفت و خبر از سقوط یک نفر را به درون چاهی عمیق در غار داد. وقتی رسیدیم مردم محلی و دو نفر از هیأت کوهنوردی به آنجا رسیده بودند. من و دو همکار دیگرم به نام آقای صادقی و عامری به درون غار رفتیم. با سختی زیاد و پس از چند ساعت به اعماق زمین و کنار مرد جوان رسیدیم. نخستین بالاکشی تا 50متر انجام شد. من دوباره بالا رفتم و طناب جدید را آماده کردم. تجهیزات را دوباره تجدید کردم و به پایین برگشتم.»
عملیات امدادگران در چهار مرحله انجام شد. در هر مرحله حدودا 50 تا 70 متر مصدوم را به سمت بالا میکشیدند. امدادگرانی که جان خودشان را کف دستشان گذاشته و در آن تاریکی به هر سختی بود، میخواستند این مرد را از چاه بیرون بکشند. تا جایی که دست یکی از امدادگران به خاطر پرتاب سنگ آسیب دید. «وقتی آن پایین بودیم، ناگهان سنگی تقریبا بزرگ به پایین پرتاب شد. همکارم آقای صادقی بلافاصله خودش را سپر مصدوم کرد تا آسیب جدیتری نبیند. برای همین دست خودش دچار آسیب شدید شد و هنوز هم درحال درمان دستش است. همه چیز در عرض دو ثانیه رخ داد و اگر سرعت عمل همکارم نبود، حتما مصدوم، آسیب جدیتری میدید. بههرحال هر طور شده از جان او محافظت کردیم تا به بالا برسد.»
در این میان تنور حرفهای پشت پرده مردم محلی بیرون غار، بسیار داغ بود. هرکس چیزی میگفت. اما تنها مسألهای که روشن و واضح بود، انگیزه این مصدوم برای رفتن به آن غار خطرناک بود. غاری که «قول» نام دارد و در روستای «باغچه» در شهرستان میامی واقع شده است. حسن از بچگی در این منطقه زندگی میکند. حتی پدر و پدربزرگش هم همین جا بودند. اطلاعات زیادی از گوشه و کنار روستا دارد. روستای آبا و اجدادیاش است. آدمهای زیادی را دیده که به این غار رفتهاند. «این غار اصلا تفریحی نیست. اگر کسی وارد آن شود حتما برای بهدست آوردن گنج میرود. البته اسمش گنج است. درواقع بعضیها به آنجا میروند تا از لانه خفاشها مادهای به نام جیوه را جمع کنند. مادهای که برای طلاسازی بسیار کاربرد دارد. البته دست کمی هم از گنج ندارد. هرکس جیوه بیشتری جمع کند، میتواند با آن طلا بسازد. گویا این مرد همراه 6 نفر دیگر از دوستانش برای جمعآوری همین جیوهها به غار رفته بود. اما هنگام بالا آمدن از چاه سقوط میکند. طنابش پاره میشود یا آن را عمدا پاره میکنند، جای سوال دارد. با این حال این مرد را دست خالی، همینطور به حال خود رها کرده و رفتهاند. به نظر میرسد کسی هم که با هلالاحمر تماس گرفته، یکی از همان دوستان فراریاش بوده است.»
دلیل اینکه، مرد مصدوم پس از سقوط به آن چاه عمیق توانست زنده بماند، این بود که او هنگام سقوط به کنارههای چاه برخورد کرده و سرعتش کم شده وگرنه زنده نمیماند. این مسأله را امدادگران هلالاحمر بعد از صحبت با مرد مصدوم متوجه شدند. قربانی درباره پایان عملیات سنگین آن شب میگوید: «هنگامی که برای بار دوم میخواستم بالا بروم و تجهیزات را تجدید کنم، طناب جدید را که برایم فرستادند و آن را گرفتم، هنگام بالا رفتن، احساس کردم طناب خیلی شل است. تمام وزنم روی طناب بود و احساس کردم هرلحظه ممکن است سقوط کنم. بلافاصله خودم را روی طناب قبلی که هنوز آنجا بود انداختم و بالا رفتم. وقتی به بالا رسیدم فهمیدم گویا طناب جدید با سنگی تیز برخورد کرده و پاره شده است. در آن تاریکی کسی متوجه این ماجرا نبود. اگر 10 ثانیه دیرتر متوجه میشدم ممکن بود روی بچهها که آن پایین بودند سقوط کنم. بههرحال این کار انجام شد. در آخرین مرحله هم با دستگاهی به نام «وینچ» مرد مصدوم را به سمت بالا کشاندیم و درنهایت او را با اورژانسی که از اول عملیات آنجا بود، به بیمارستان منتقل کردیم. عملیات ما از ساعت 11 شب تا دو ظهر فردا یعنی 15 ساعت طول کشید. مرد مصدوم هم قبل از آن 12ساعت در آن غار مانده بود. با این حال بعد از عملیات سراغ او را از بیمارستان گرفتیم که خدا را شکر فهمیدیم خوب است.»