شماره ۳۴۶ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۵ مرداد
صفحه را ببند
شاگردان «پویا آریانپور» در نمايشگاه خاطره‌ها
نه خداحافظي با ديروز، نه ارتباط با امروز

|  سايه كاتوزيان  |   روزنامه نگار   |

خاطره‌هاي ما گاهي به يك مكان يا محل خاصي ارتباط پيدا مي‌كند. خيلي از ماها دوست داريم در زمان بزرگي به محله قديمي زندگي‌مان سري بزنيم و با قدم زدن در كوچه‌پس‌كوچه‌هاي محله‌هاي قديمي‌مان تجديدخاطره كنيم. شايد وقتي بعد از چندين‌سال به محله‌هاي قديمي برويم با روند عجيب و غريب ساخت‌وساز مواجه شويم. خانه و ديوارهاي قديمي گذشته، جاي خود را به برج‌هاي چندين طبقه داده‌اند و دم در خانه‌هاي قديمي كه تنها يك زنگ نصب شده بود، آيفون تصويري 10 يا 20تايي جايگزين شده‌اند. از پدربزرگ و مادربزرگ‌ها ديگر خبري نيست، حتي كسي دم در خانه‌ها ننشسته، بله واقعيت اين است كه تهران عوض شده است. در يكي از همين خانه‌هاي قديمي رو به تخريب براي گراميداشت خاطره‌ها، نمايشگاهي از شاگردان پويا آريان‌پور برپا شده است. اين نمايشگاه در خانه‌اى در ميدان محسنى، بن‌بست آزادگاه، پلاك ٧ شكل گرفت كه لابد تا امروز تخريب شده است. «خاطره(memory)» عنوان اين مجموعه بود كه در آن حدود ٢٠ هنرمند جوان از نقاشى تا ويدیوآرت و اينستاليشن‌هاى خود را به نمايش گذاشتند؛ با توجه به‌این که در کلاس‌های آریان‌پور صرفا نقاشی آموزش داده نمی‌شود و هنرمند با مهم‌ترین نکته در خلق اثر هنری، یعنی ایده‌پردازی مواجه می‌شود، حضور اين مديوم‌ها در كنار هم طبيعى است. اين آثار در ١٠ اتاق در 3 طبقه به نمايش درآمدند.  مخاطب بايد پلكان‌هاي تو در تو و باريك را طي كند تا به هر طبقه و اتاق برسد، اين كانسپت نيز مخاطب را به عمق خاطرات مى‌برند.
اتاق‌ها از چه مي‌گويند؟
اگر بخواهيم نمايشگاه را از آخر به اول توصيف كنيم، يكي از جالب‌ترين آثار مربوط به اتاق شماره 10 است. اتاقی کاملا سفید که یک اینستالیشن و ویدیو در آن به نمایش گذاشته شده، آثاری از سهیل ریاحی هنرمند جوان است. چیدمان این بخش یک نیم‌تنه از زنی فروخورده شده است که گویی نیرویی از پشت او را به عقب می‌کشد و زن را یارای حرکت و سربرآوردن نیست، زنی تماما سفید. در کنار این چیدمان یک تصویر کوچک از یک نقاشی قدیمی به چشم می‌خورد، زنی پیر در کنار پدرش. پدری که گویی قصد دارد تا پایان عمر ناجی دخترش در مشکلات زندگی باشد.  در این اتاق همچنین یک باکس که شبکه‌شبکه شده و گوی‌های نقره در آن به چشم می‌خورد وجود داشت كه با روشن کردن کلید این اثر، گوی‌ها از این سو به آن سوی جعبه سرازیر می‌شوند و این غلت زدن‌ها و چرخش‌های پیاپی سر و صدای عجیبی را به راه می‌اندازد. ویدیو سهیل ریاحی نیز درواقع روند حرکت این گوی‌های ریز را در این چیدمان نشان می‌دهد؛ گویی این جعبه و گوی‌هایش اشاره به کره‌زمین و زندگی دارد که آغاز و پایانش مشخص نیست و انگار هر گوی با حیات شروع می‌کند و به ممات می‌رسد. اما اتاق شماره ٩ كه پیشتر‌ها به‌عنوان موتورخانه از آن استفاده می‌شد به دو بخش تقسیم شده بود؛ بخش نخست این اتاق به نمایش ویدیو اینستالیشن اثر آمنه زمانی اختصاص داشت؛ گوشه‌ای از این اتاق همچون آشپزخانه کابینت‌بندی شده و ویدیو اینستالیشن روی این کابینت‌ها لود می‌شد؛ در این ویدیو زنی رو به دوربین مشغول ظرف شستن بود و درحالی‌که اندوهي خاص در چهره‌اش موج می‌زد، با وسواس عجیبی ظرف‌ها را می‌شويد و گاهى ظرفی را بر زمین پرتاب می‌کند و می‌شکند. در پس این اتاق، اتاقک کوچکی قرار دارد که همچون ویترین یک فروشگاه لباس عروس با ابر و ساتن زرشکی آراسته شده و در وسط اتاق یک لباس عروس که چرخ می‌خورد قرار گرفته است.  تصویر رقص تعدادی کودک روی این لباس عروس نقش بسته است. گویی «غزال بحرایی» با ساخت این ویدیو اینستالیشن به رویاهای دوران کودکی که در پس ذهن هر دختر بچه‌ای نقش بسته، اشاره دارد.  
نقطه صفر مرزی
«خانه کودکی» عنوان اثر اتاق شماره 7 است که همه ما به نوعی در دورانی از زندگی‌مان با آن روبه‌رو شده‌ایم. چيدمان آناهیتا رحی‌زاده متشکل از 3 بقچه لباس، عکس و خرده‌ریزهای خاطره بود و یک تلویزیون قدیمی که عکس پسربچه‌ای بر آن انعكاس داشت؛ خاطرات گمشده را مي‌توان در اتاق شماره 6 جست‌وجو كرد. چيدماني از «کیانا میرحقانی» در اين اتاق به چشم مي‌خورد.  هنرمند جوان در اين اثر مجموعه‌ای از چند نقاشی که به نوعی یادآور فضای ذهن و خاطرات گمشده است را به نمایش گذاشته.  یال بلند اسب رویایی که بر جنگل سیاه کشیده می‌شود، تا رویاها و خاطرات جدیدی متولد شوند؛ همچنین در این اتاق یک نقاشی از دل‌آرا پاکدل به نمایش گذاشته شده است. در این نقاشی تصویری از یک زن امروزی دیده می‌شود که یک زن اساطیری سفیدپوش مشغول بدرقه اوست، بدرقه‌ای که نقطه عزیمتی است به صفر مرزی، از خانه به بی‌خانه شدن و مهاجرت. مهاجرتی که خاطرات در آن پررنگ‌تر می‌شوند و نقطه صفر مرزی موجب می‌شود که فرد مهاجر در مکان بی‌مکانی و زمانی بایستد و نه بتواند با دیروز خداحافظی کند و نه با امروز خود ارتباط خاصی برقرار کند.  
فندك و سيگار
چیدمان متشکل از 30 قاب کوچک که در هر قاب تکه‌ای از یک خاطره قدیمی جای گرفته، اثري از مریم علی‌اصغری است كه در اتاق ديگر اين ساختمان در حال تخريب به چشم مي‌خورد. در اين قاب‌ها از چوب‌کبریت نیمه‌سوخته تا فندک، دکمه‌های زاپاس یک لباس و پاکتی سیگار قرار دارد. چیدمانی که به نوعی مخاطب در جریان بخشی از فراز و فرود رابطه عاطفی یک هنرمند قرار می‌دهد؛ در اتاق بعدى عکسي از ترلان تبار ديده مي‌شود، عنوان اين اثر «بدن عرصه تاریخ» است. در این عکس تصویر یک زخم بدن بخیه خورده به چشم می‌خورد. زخم‌هایی که بر تن ما مانده‌اند هر یک خاطراتی هستند که نقش آن همیشه با بخیه‌ها بر تن ما خواهد ماند و اما اتاق شماره یک هم به نوعی برآیند تمام نمایشگاه بود در این اتاق امیر قره‌حسنلو، ملیسا ولی‌پور، میترا ولایی و ساره مصباحی آثارى با مديوم‌هاى هنرى مختلف را به نمایش گذاشته بودند.


تعداد بازدید :  301