ویدا اسلامیه مترجم
خبرهایی هر روز به گوش میرسد. خبرهایی از گوشه و کنار. خبرهایی خوب یا بد. خبرهایی که ذهن هر آدم را به خود مشغول میکند. اما این روزها، شنیدن خبر بیماری آشنایانم بیش از هر موضوع دیگری ذهن مرا به خود مشغول کرده است. از شنیدن این خبرهای هولناک، هم تعجب میکنم و هم غمگین میشوم. شاید تصادف باشد یا چیزی شبیه این. با این وجود به نظرم بیماری آدمها نسبت به گذشته خیلی بیشتر شده است. این اتفاقات ناراحتکننده و دردناک هستند. امروز شنیدن خبر مبتلا شدن مردم به مریضیهای سخت هم آدم را از پا در میآورد تا چه رسد به اینکه خودت بخواهی با فلان بیماری سخت و پیچیده دست به گریبان باشی. امروز آسیبدیدگی افراد در اثر سوانح رانندگی، به میزان معناداری افزایش پیدا کرده است. بشر امروز دارد با سر به سمت زوال میرود. یکی از دلایلی که باعث میشود همه ما به نوعی با این آسیبها دست به گریبان باشیم، آسیبی است که با دستهای خودمان به محیطزیست وارد کردیم. طبیعت خوب میداند چگونه جوابمان را بدهد. هیچکدام از دولتها و نهادهای بینالمللی هم نتوانستند کاری کنند تا محیطزیست کمتر آلوده شود. نتیجه این بيتوجهی و کمکاری، بیماری و جنگ اعصابی است که همه ما را درگیر خودش کرده است. وقتی نیم ساعت در ترافیک میمانی و در کنار رانندههای عصبی که خودت هم یکی از آنها هستی وقت میگذرانی، طبیعی است که دیگر اعصاب درست و حسابی نداشته باشی. تنها کاری که در این شرایط آدم را کمی (فقط کمی) آرام میکند، این است که خودش درست عمل کند، خودش محیطزیست را دریابد و خودش قوانین را دور نزند. این تنها راهی است که آدم را آرام میکند و تحمل مشکل را آسانتر. همیشه سعی کردهام خودم حق و حقوق دیگران را محترم بشمارم و به اطرافیانم هم بقبولانم اینگونه بیندیشند و اینگونه رفتار کنند. باید کمک کنیم هرج و مرجی که همه گرفتارش هستیم، کمی به آرامش نزدیک شود. کمک کنیم دور و بریهایمان سرسام نگیرند. در این شرایط یکی از شانسهایی که من آوردهام این است که در خانه کار میکنم و مجبور نیستم برای رسیدن به محل کار وارد خیابانهای شلوغ، پرسروصدا و آلوده شهر شوم. با این وجود دارم از دست رفتن انسانها را نظاره میکنم. چیز دیگری که فکرم را به خودش مشغول کرده از یک خواسته نشأت میگیرد. میخواهم از آموزش و پرورش خواهش کنم مقوله چکیده نویسی را درون کلاسهای انشاء بگنجاند. حداقل وقتی من دوران تحصیل در مراحل ابتدایی را پشتسر میگذاشتم هیچکس کلاس انشا را جدی نمیگرفت.
شاید اگر این پیشنهاد را جدی بگیرند اتفاقهای مهمی در حوزه ادبیات بیفتد. میخواهم از آموزش و پرورش خواهش کنم کتابخوانی و چکیدهنویسی را در میان واحدهای درسی بگنجاند. نباید وضع کتابخوانی در جامعه ایران به صورتی که امروز شاهدش هستیم باشد. این وضع دردناک و ناامیدکننده است. اگر این اتفاق بیفتد میتوان امیدوار بود وضع کتابخوانی در ایران ما، حداقل در درازمدت
ترمیم شود.