حسام حیدری طنزنویس
چند وقتیه که برگزاری اکران خصوصی برای فیلمها خیلی باب شده ... امروز به یه اکران خصوصی اومدیم تا از حالوهوای این مراسم برای شما گزارش و مصاحبهای رو آماده کنیم. بله جمع زیادی اینجا حاضر هستند. همه خوشتیپ و با ظاهری آراسته ... وای ... بله، عذرخواهی میکنم. منظورم این بود که بهتره بعد از این از والده درخواست کنم برای انتخاب همسر آینده برای من به این اکران خصوصی هم سری بزنه. بگذریم. دوستی رو میبینم که اونجا ایستاده. اجازه بدید مصاحبهای باهاشون بگیریم.
سلام آقا وقتتون بخیر ... میتونیم با هم صحبت کنیم؟
سلام ... بله، حتما .. در خدمتتون هستم.
پس اگه امکانش هست به من نگاه کنید که بتونیم صحبت کنیم.
حواسم به شماست ... بفرمایید.
آخه این جوری که نمیشه ... آهان فهمیدم گردنتون درد میکنه؟
نه گردنم درد نمیکنه. ژست امشبم اینطوریه. استایلیستم طراحی کرده ... پاها به عرض شانه باز ... گردن با زاویه 37 درجه ... یه دست ول یه دست تو جیب ... صورت بیحس نگاه به افقهای دور.
آهااان ... خب حالا دو دقیقه با من صحبت کنید، بعدش دوباره همون ژست رو بگیرید.
نمیشه دیگه در میره. از سه روز پیش داریم با یه تیم طراحی؛ اتود میزنیم تا بالاخره به این طرح جذاب رسیدیم ... ولش کنم خراب میشه.
پس من همینجوری کجکج از شما سوال کنم؟
آره مشکلی نیست فقط قربون دستت من گردنم اینوریه اون طرف سالن رو نمیتونم نگاه کنم، اگه عکاسها اومدن اون طرف خبرم کن.
عکاسها که خیلی وقته اومدن. دارن اونور عکس میگیرن.
جدی میگی؟ خب نامرد بگو دیگه. نمیبینی من مجبورم فقط به افقهای دور نگاه کنم؟ ... صبر کنید ... وایسید منم بیام.
خب دوستان من عذرخواهی میکنم. این دوستمون همونطوری کجکی با عجله رفت که به عکاسها برسه. البته اشکالی هم نداره عکاسی بخشی از این مراسمه ... اجازه بدید من یه نفر دیگه رو پیدا کنم.
سرکار خانم سلام ... اوخ اوخ ببخشید من فکر کنم اشتباهی اومدم تو خونه شما.
خونه چیه آقا ... من از میهمانان ویژه مراسم هستم.
پس فکر کنم با عجله اومدید یادتون رفت که لباس و ایناتون رو عوض کنید.
خجالت بکشید آقا این آخرین مد اکران خصوصی روز دنیاست ... البته همین الان بگم که شباهتش به لباس بازیگر خارجی معروف خاصی که چند شب پیش تو مراسم اسکار جایزه گرفت رو تکذیب میکنم.
چند شب پیش که مراسم اسکار نبود؟ از روی کدوم بازیگر لباستون رو کپی زدید؟
ای بابا ... مثل اینکه شما خیلی پرتی ... همین چند شب پیش پخش شد دیگه ... خودم دیدم فیلمشو.
آهاااان اونو میگی؟ ... اون یه مراسم دیگه بود ... حالا بعدا براتون توضیح میدم.
خب دوستان ببخشید. این مصاحبه هم خوب نشد. اجازه بدید یه نفر قابل چاپتری رو پیدا کنم ... بله، از اون طرف یه دوستی با چند تا از بادیگاردهاشون وارد سالن شدند. احتمالا یکی از مدیران هستند، اجازه بدید بریم مصاحبهای با ایشون داشته باشیم. از هر نظر بهتره...
سلام قربان خسته نباشید. جسارتا شما مدیر کدوم سازمان هستید؟
من مدیر نیستم.
پس احتمالا از سرمایهگذاران فیلم یا تهیهکننده هستید؟
نخیر ... البته تو فکرش هستم، ولی هنوز نه.
بازیگر یا از عوامل فیلم هستید؟
نخیر اونم نیستم.
پس میشه بفرمایید شغلتون چیه؟
من ترکیب میزنم.
آهااان فهمیدم. ترکیب صحنهها رو مشخص میکنید. تدوینگر هستید درسته؟
نخیر عزیزم. ترکیبی میزنم میخورم. تیرآهنرو سس میزنم با پلیورپشمی میخورم.
جدی؟ خب چرا دعوت شدید به این مراسم؟
خب فالوور زیاد دارم ... البته قراره یه فیلم هم از زندگیم ساخته بشه. خودم هم توش بازی میکنم.
جدی میگید؟ میشه یه عکس با هم بگیریم؟ ... آي ... آقا ... چیکار میکنی؟ ... دستم رو ول کن ... بابا فقط میخوام گوشیم رو از تو جیبم دربیارم ... حمله تروریستی چیه؟ ... گردنم رو شکوندی ...
خب دوستان ما توسط تیم حفاظت آقای ترکیبی از سالن به بیرون هدایت شدیم، ولی اشکالی نداره، من سعی میکنم از همینجا برای شما مصاحبهای رو آماده کنم. بله، دوستی رو میبینم که لباس متفاوتی به تن داره. روی پیراهنش چند جای سوختگی به چشم میاد که احتمالا از آخرین مدهای روز دنیاست ... بله، مدل موهاشون هم خیلی جذابه. اگه کسی ندونه که ایشون از بازیگران خوب کشورمون هستند؛ فکر میکنه که چند ماهی است که به حمام نرفتهاند. اجازه بدید برم و مصاحبهای با ایشون بگیرم.
سلام دوست عزیز. شما هم برای اکران خصوصی اومدید.
شلام. بله، ما همیشه اکران خشوشی داریم. چند بار اکران عمومی کردیم که پلیش جمعمون کرد.
ای بابا. شاید فیلمتون موردی داشته.
نه بابا چه موردی؟ من خودم همیشه از همون فیلم اکران میکردم، خیلی هم فیلمش بالاشت.
خب پس چرا تو سالن نیستید؟ اینجا چیکار میکنید؟
ما تو شالن کار نمیکنیم. همین پشت این شمشادها اکران میکنیم. دوشت داری بیا. جمع بیریاشت.
جدی میتونم بیام؟ خیلی ممنونم از لطفتون.
دوستان همون طور که شنیدید این دوست هنرمندمون من رو به اکران خصوصی فیلمش که پشت شمشادها اکران میشه، دعوت کرده. من واقعا خوشحالم و هیچوقت فکرش رو نمیکردم که یه روز به چنین مراسمی دعوت بشم.
همینجا با شما خداحافظی میکنم. تا اکرانی دیگر بدرود.