ژنرال آژر از واحد توپخانه را ابتدا به كازا مورينو كه مقرّ بيمارستان متعلق به افراد مارشال مك مائون بود، بردند، ولى بعدا او را به كاستيليون آوردند. شانه چپ اين افسر عالىرتبه بر اثر اصابت گلوله دچار شكستگى شده بود و اين گلوله تا 24 ساعت در عمق عضلات زير شانهاش ماند. او 29 روز پس ازعمل قطع دستش كه بر اثر اين گلوله دچار قانقاريا شده بود، جان سپرد. شنبه، تعداد مجروحين چنان زياد شده بود كه مسئولان محلى، شهروندان و سربازان باقيمانده در كاستيليون، از رسيدگى به همه آنها عاجز بودند. صحنههايى به غمانگيزى روز قبل ولى از نوع ديگر ديده مىشد. با اين كه آب و غذا به اندازه كافى بود، ولى افراد از گرسنگى وتشنگى مىمردند. باند زخمبندى به مقدار كافى وجود داشت، ولى نفرات كافى براى اين كار نبود. اكثر پزشكان ارتش بايد به كاوريانا كه كمبود بهيار داشت مىرفتند و در چنين زمان بحرانى، هيچ كمكى هم در راه نبود. هر طور شده كمكهاى داوطلبانه بايد سازماندهى مىشد؛ ولى انجام چنين كارى در هرج و مرج موجود بسيار مشكل بود؛ بدتر از آن وحشتى بود كه مردم كاستيليون به آن دچار شده بودند و بر سردرگمى آنها میافزود. اوضاع وخيم مجروحين به خاطر هيجان ناشى از اين وحشت وخيمتر مىشد، دليل ايجاد اين وحشت حادثهاى بسيار عادى و معمولى بود.
ادامه دارد...