محمدمهدی نجفیخواه کارشناسیارشد انسانشناسی
در متن قبلی که با عنوان «تهران روی خط مرگ»1 برای روزنامه «شهروند» نگارش کردم، مختصری از مشکلات و معضلات زندگی شهری نوشتم. در این متن پس از ارایه لیستی از مهمترین و کلیدیترین عواملی که زندگی در شهر را تهدید میکند تحلیلی پیرامون ضعف عملکرد دولت و تمرکزگرایی بهعنوان یکی از مقصران اصلی ایجاد وضع کنونی ارایه کردیم. در پایان اما مفهومی بهعنوان «شهروندی سبز» معرفی کردیم؛ در اینجا نیز مختصری پیرامون ذهنیتهای کنونیمان از زندگی در شهر خواهیم گفت و در حد توان شهروندی سبز را تعریف میکنیم.
مطالعه تاریخ زندگی انسان در روی زمین نشان میدهد که روزگاری انسان تنها مصرفکننده منابع طبیعی بوده. در این دوران که اصطلاح پیش از تاریخ را برای آن انتخاب کردهاند، جوامع ابتدایی بدون تولید محصولات کشاورزی زندگی میکردند. پس از ابداع کشاورزی، رابطه انسان با طبیعت تغییر و انسانها تغییرات زیادی را در طبیعت ایجاد میکنند. انسان در کوشش برای کشف منطق کشاورزی کردن و در تلاش برای غلبه بر طبیعت، آهسته از شکل همراه با طبیعت به شکل علیه طبیعت تغییر ماهیت داد، بدون اینکه بداند این تغییر چه اثراتی بر محیطزیست خواهد گذاشت.
این روند همچنان تا پیش از انقلاب صنعتی، ابعاد مخرب خود را نمایان نکرده بود تا پیش از طرح ایده پیشرفت و صنعتی شدن، مشکلات بهوجود آمده در طبیعت ترمیم میشد و اختلال بهوجود آمده در چرخه طبیعت توسط خود سیستم رفع میشد، اما پس از تحول صنعتی و دستکاری بیش از اندازه در طبیعت، اثرات جبرانناپذیری در محیطزیست بهوجود آمد. انسان برای مدیریت و کنترل طبیعت احتیاج به صرف انرژی دارد. انسانهای اولیه از نیروی عضله برای زندگی خود و رفع نیازهای غذایی استفاده میکردند. انسان کشاورز نیروی حیوانی را نیز مورد استفاده قرار داد و با این نیرو سعی در تولید کشاورزی کرد اما در طول قرن هجدهم انسانها با رشدی جهشی موفق به اختراع ماشین و استفاده از انرژی شیمیایی نهفته در ذغالسنگ، نفت و گاز طبیعی و استخراج معادن شدند.2
فواید صنعتی شدن برای انسان بسیار زیاد بود اما این مرحله از تاریخ تمدن بشری برای ما بسیار گران تمام شد. جوامع تکنولوژیک سطح تقابل انسان و محیطزیست که از زمان جوامع کشاورزی شروع شد را افزایش دادند. عملکرد تکنولوژی در دوره جدید، توازن ارکان طبیعت را برهم زد و به آلایندگی محیطزیست ختم شد. آلودگی از این منظر یعنی اضافه کردن شکلی از ماده و انرژی به طبیعت که به صورت بالقوه برای جانداران زیانآور است.3 ایجاد تغییرات متعدد در طبیعت و آلودهکردن محیطزیست سبب بروز بحرانهای محیطزیستی متعدد در زمین شده است.
در بحران زیستمحیطی کنونی، انسان باید بهدنبال راه چارهای بنیادین باشد. در بلندمدت آلودگی را نمیتوان بر مبنایی ترمیمی یا سطحی یا با پرداختن به علایم آلودگی از بین برد. همه اقدامات باید به علل بروز نارساییها در محیطزیست بپردازند. چنین اقداماتی را معمولا ارزشها، اولویتها و انتخابهای ما مشخص میکنند. انسان باید برای ادامه حیات روی زمین و جلوگیری از تخریب گسترده محیط نظام ارزشی خود را از نو ارزیابی کند (پویمان-2، 1384: 246).4
شهروندی سبز راهحلی برای مقابله با بحران کنونی محیطزیست و آلودگیهایی است که به واسطه فعالیتهای انسانی بهوجود میآید. در این مرحله زندگی انسانی باید بهگونهای تعریف شود که از شکل در تقابل با طبیعت به صورت همراه با طبیعت شود. در این نوع از شهروندی باید بپذیریم که جزئی از طبیعت و نهجدا از طبیعت هستیم و برای حفظ وجود خود نیاز به حفظ طبیعت داریم.
در این نوع از شهروندی انسان باید به تعهدات خود نسبت به محیطزیست پایبند باشد. انسان باید نسبت به نسلهای آینده بشر نیز خود را متعهد بداند و در نظر داشته باشد که محیطی که آن را تخریب میکند زمان بسیاری نیاز دارد تا بازسازی شود. انسانها در این شکل از شهروندی باید متوجه باشند که به سایر ارکان طبیعت و موجودات زنده نیز متعهد هستند و باید سعی کنند انسجام محیط طبیعی را حفظ کنند.
اشکال متنوعی از رفتار و رویکردهای انسان باید تغییر کند تا زندگی علیه طبیعت به شکل زندگی همراه طبیعت تبدیل شود. نگارنده تلاش خواهد کرد در آینده در این رابطه مباحث خود را ارایه کند و همچنین دعوت میکند تا سایر متفکران و صاحبنظران نیز نظرات خود را در این رابطه به رشته تحریر درآورند.
1-روزنامه شهروند، شماره 449.
2-میلر، جورج تایلر (1391). زیستن در محیطزیست؛ ترجمه مجید مخدوم. تهران، موسسه انتشارات دانشگاه تهران.
3-محمدی اصل، عباس (1388). زنان و محیطزیست. تهران، نشر و پژوهش شیرازه.
4-پویمان، لوئی (1384). اخلاق زیستمحیطی، جلد دوم، ترجمه گروه مترجمان، زیرنظر منصوره شجاعی. تهران: توسعه.