شماره ۴۵۸ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۴ دي
صفحه را ببند
ای‌کاش شاد می‌بودیم

محمد نصرتی فوتبالیست

در زندگی ما فوتبالیست‌ها هر بازی یک خاطره است. در میان این خاطرات، قطعا بهترین خاطره‌ای که در ذهن دارم، مربوط به بازی ایران و بحرین است. بازی ایران و بحرین در چارچوب بازی‌های مقدماتی جام‌جهانی2006 انجام شد. این بازی‌ها به این دلیل اهمیت داشت که ما در دوره قبل (جام‌جهانی 2002) نتوانستیم از مرحله مقدماتی صعود کنیم.
همین موضوع باعث تجدید فشارها به جامعه فوتبال و به‌ویژه بازیکنانی که برای بازی‌های 2006 تلاش می‌کردند، شد. از این رو تمام تیم در آن‌ سال درصدد بودند که تیم‌ملی را به جام‌جهانی برسانند. جام‌جهانی به درستی مهم‌ترین و ارزشمندترین رویداد ورزشی دنیا، لقب گرفته است زیرا این بازی‌ها به غیر از تقابل فوتبالی، موضوعات مهمی را در بردارد. موضوعاتی اعم از آشنایی فرهنگ‌ها با هم، سنن ملت‌ها و ارزش‌هایی که تیم‌ها با حضور خود آن را به دنیا
ارایه می‌کنند. خاطرم هست زمانی که آقای بلازویچ به تهران آمد برای بازیکنان تیم‌ملی خاطره موفقیت تیم‌ملی کرواسی در جام‌جهانی 98 را توضیح داد که تیم کرواسی قبل از جام‌جهانی فرانسه، تیمی ناشناس بود و معدود انسان‌هایی در کره زمین بودند که این تیم یا این کشور را به خوبی بشناسند اما تاثیری که جام‌جهانی (و به‌خصوص رتبه چهارم این تیم) بر کرواسی گذاشت، این بود که جهانیان از آن به بعد به این تیم و عملکرد آنها احترام ویژه‌ای گذاشتند.
 ما در مقدماتی جام‌جهانی حضور داشتیم و خوشبختانه بازی‌هایمان را به خوبی پشت‌سر گذاشته بودیم. همگان نیز از عملکرد تیم‌ملی راضی بودند اما حساسیت‌ها در بازی با بحرین از آن‌جا آغاز شد که ما 4‌سال قبل با این تیم تقابل داشتیم و متاسفانه ضربه سختی از این تیم، خوردیم. بازی با بحرین دچار ویژگی‌های خاصی شده بود، تا جایی که آقای خاتمی رئیس‌جمهوری وقت نیز در آن بازی حضور داشت. به همین دلیل بازی دچار حال و هوای خاصی شده بود. استادیوم پر از جمعیتی بود که به غیر برد، انتظار دیگری نداشت.
خوب یادم هست، شب قبل از دیدار، خواب دیدم دارم خوشحالی می‌کنم و تمام بچه‌ها دنبال من می‌دوند و شادی می‌کنند همان زمان خواب را برای محرم نویدکیا که هم اتاقی من بود، تعریف کردم. در زمان بازی این خواب یادم آمد. نیمه‌دوم بازی، دقیقه 50یا 60 بود که به کمک بچه‌ها به گل رسیدیم و ورزشگاه منفجر شد و همه خوشحال شدیم. این گل شاید بهترین گل زندگی من بود اما جدا از این، خاطره مطلوبی که برای من اتفاق افتاد، تاثیری بود که این گل در جامعه گذاشت.  فردای روز بازی، من با چند نفر از دوستانی در ارتباط بودم که در مشاغل مختلف انجام وظیفه می‌کردند. نکته‌ای که اکثر آنها تأکید داشتند، این بود که همگی با شور و نشاط، فردای بازی در محل کارشان حاضر شدند. اما همیشه این موضوع در ذهنم هست که چقدر خوب بود که شهر و جامعه ما هر روز، بهانه‌ای برای شادبودن داشته باشند.‌ ای‌کاش شادی هر روز سرتاسر شهر ما را در می‌نوردید و از اختلافات واهی دوری می‌جستیم.‌ ای‌کاش ...

 


تعداد بازدید :  221