شماره ۴۵۶ | ۱۳۹۳ شنبه ۲۹ آذر
صفحه را ببند
عمو حیدر و نسبی‌گرایی اخلاقی!
محمدرضا نیک نژاد/آموزگار

۱- سال ۵۵ در کوچه‌مان دو خانه نقلی، نوساز، دیوار به دیوار و یکسان بود که یکی از آن‌ها خانه پدری‌ام بود. همسایه، خانواده‌ای 5 نفره با پدری ژاندارم، مادری خانه‌دار و بی‌اندازه مهربان، 2 پسر و یک دختر بودند. پس از اندک زمانی 2 خانواده در شیرینی‌ها و تلخی‌های زندگی، دیوار به دیوار هم گشتند و مادران برای بچه‌های 2 خانه، مادری می‌کردند و بچه‌ها نیز خواهران و برادران هم بودند. عمو حیدر ژاندارمی با رفتارهای نظامی‌های پر ابهت آن دوران، دارای اندامی ورزیده با خال کوبی‌هایی که برای کودکی به سن من ترسناک می‌نمود. رفتار سنگین و اندام تنومند و چهره در هم کشیده‌اش از گذشته پر شر و شوری خبر می‌داد که در نگاه نخست هر کسی را می‌ترساند و البته خانواده ما را. زمان گذشت و همنشینی نشان داد که در پشت آن چهره در هم کشیده، مردی مهربان نهفته است و درون آن قامت سفت و سخت نظامی، دلی می‌تپید که برایم سال‌ها قلبی پدرانه بود. گرچه عمو حیدر سال‌ها در جبهه و مرزهای گوناگون کشور و در انجام وظیفه، جدی بود و با خلاف‌کاران سخت گیر، اما در زندگی خصوصی و در رفتار با خانواده، فامیل و همسایه‌ها مردی مهربان و دل‌انگیز بود. حتی یک بار هم ندیدم و نشنیدم که فرزندانش را تنبیه کند و داد و بی‌دادی از خانه آن‌ها شنیده شود. اما خط و خال و پیشه‌اش در برخوردهای نخست، همه را به بی‌راهه می‌کشاند.
۲- در چند روز گذشته خبر شکنجه ستیزه‌جویان در زندان‌های آمریکا، رسوایی اخلاقی و سیاسی تازه‌ای برای آن کشور پدید آورد. آمریکایی‌ها در پاسخ به افکار عمومی گفته‌اند که آزار این زندانیان، اطلاعات ارزشمندی از گروه‌های ستیزه‌جو به دست داده و سبب‌سازِ نجات بسیاری از مردم بی‌گناه شده است. همواره در برخورد با چنین دوگانه‌های اخلاقی‌ای، سرگشته می‌شوم و همدلی با یک سوی جریان برایم بس دشوار و آزار دهنده است. از سویی آزار و شکنجه هر انسانی و با هر باوری، با ارزش‌های پذیرفته شده‌ام جور در نمی‌آید و از دیگر سو شاید این آزار‌ها بر کسانی که خودشان دلنگران انسان و ارزش‌های انسانی نیستند، برای نجات جان انسان‌های دیگر چندان بی‌راه هم نباشد! نمونه‌ای دیگر از این دست، حادثه‌ای است که این روز‌ها پاکستان را به عزای ۱۳۲ دانش آموز نشانده است. فرادستان پاکستان باید چه برخوردی با این گونه ستیزه‌جویان کنند؟ ستیزه‌جویانی که دین خویی آمیخته با برداشت‌های خشونت‌آمیز از ایدئولوژی شیطانی‌شان، آن‌ها را وا می‌دارد تا انسانیت را فرو گذارند و بی‌ترس، کودکان بی‌گناه را به گلوله ببندند، ماموران واکسیناسیون را بکشند، انسانی را تا آستانه مرگ بزنند و شکنجه دهند، سر انسانی را ببرند و با سرافرازی جلو دوربین بگیرند، زن‌ها و دختران بی‌گناه و بی‌پناه را به کنیزی ببرند و...
هفته پیش در خاک سپاری عمو حیدر شرکت کردم. مردی در خاک آرمید که برخلاف ظاهرش، بسیار مهربان بود. من در فرهنگی بزرگ شده بودم که در آن داشتن خالکوبی، نکوهیده بود، اما شاید در فرهنگ خانوادگی عمو حیدر این رفتار زشت نمی‌نمود! می‌دانم که چنین نگاهی پیش زمینه نسبی‌گرایی اخلاقی است و پیامدش نبود سنجه‌ای برای برآورد ارزش‌های اخلاقی جامعه. برای شناخت عمو حیدر تجربه همنشینی نیاز بود که بیش از 3 دهه همسایگی، فراهم نمود. اما همچنان در تصمیم گیری درباره چگونگی برخورد با ستیزه‌جویانی که این روز‌ها در جای جای جهان، رفتارهای وحشتناکی را انجام می‌دهند سردرگم و ناتوانم. آیا این سرگشتگی از ناتوانی من است؟ یا ویژگی اخلاقی جهان کنونی؟ نمی‌دانم!

 


تعداد بازدید :  397