| شهره مجمع |
چندی پیش کلیپی از مهران مدیری در وایبر به دستم رسید راجع به اینکه چقدر کتاب میخوانیم؟ البته موضوع موردبحث در این نوشتار این نیست که چقدر کتاب و چرا کتاب میخوانیم یا نمیخوانیم. قصد دارم در این یادداشت از بُعد دیگری این مسأله را بررسی کنم. اگر در خیابانهای مختلف شهر گذر کرده باشید مراکز خرید و مالهای متعددی را میتوانید مشاهده کنید که درحال ساخت هستند یا آگهی برای مشارکت در ساخت زدهاند. یا کافی شاپهای بسیاری که گاهی در یک خیابان چند باب از آنها کنار هم دیده میشوند. بلوار ارتش، آجودانیه، اقدسیه، نیاوران، بلوار اندرزگو، فرمانیه، سعادتآباد و ... . حال سوالی میپرسم چند کتابفروشی یا محل عرضه محصولات فرهنگی در این خیابانها در محل عبور و مرور ساخته شده یا وجود دارند؟
اگر بگوییم مشکل کتاب خواندن یا نخواندن ما به کمبود وقت و مسائل اقتصادی و ... برمیگردد از بعد دیگر، سطح دسترسی به مکانهای عرضه محصولات فرهنگی هم به این موضوع مربوط میشود. اگر در محل تردد ما یک مرکز عرضه محصولات فرهنگی وجود داشته باشد ناخودآگاه تمایل داریم در فضای آن قدم بزنیم چند کالا را برداریم مثلا چند کتاب از قفسه برداریم، ورق بزنیم و شاید آن کتاب یا محصول فرهنگی را بخریم. همین سطح دسترسی، یک تجربه به تجربه روزمره ما اضافه میکند. در خیابانها مراکز خرید بسیاری دیده میشوند که یا ساخته شدهاند یا درحال ساخت هستند. در تمامی این مراکز اسامی برندهای گوناگون به چشم میخورند. اما در هیچ یک فروشگاهی برای فروش عرضه محصولات فرهنگی دیده نمیشود. حتی مکانی برای عرضه روزنامه و ورق زدن آن طراحی نشده است. درست است که کار در مقولات و محصولات فرهنگی کاری کم سودده است. اما میتوان مجوز ساخت این مکانها (مراکز خرید) را منوط به افتتاح یک مرکز عرضه محصولات فرهنگی در آن مرکز کرد. یا حتی در کافی شاپها شاید بتوان با کمی ابتکار یا همکاری با چند ناشر، یک کنج از فضا- ولو کوچک- را برای تورق کتاب، روزنامه یا مجله طراحی کرد.