شماره ۴۵۶ | ۱۳۹۳ شنبه ۲۹ آذر
صفحه را ببند
تعامل جمعی، راهكار مقابله با ناهنجاری‌های اجتماعی

مهدی مطهرنیا  رئيس پژوهشكده علوم اجتماعي دانشگاه آزاد

نخستین مفهومی که به‌عنوان ساختار بنیادین و به‌عنوان واژه كليدي در ادبيات علوم‌اجتماعي بايد به آن توجه كرد، «تعامل  اجتماعی»، يا همان اصطلاح «برهم كنش اجتماعي» است.  «برهم كنش اجتماعي» به ارتباط متقابل بين رفتارهاي تو در تويي،  اشاره دارد كه بر اثر ارتباطات خاص به وجود مي‌آيد و به بيان رفتار كنشگران مي‌پردازد. از اين‌رو، وقتي گفته مي‌شود، «برهم كنش اجتماعي» آنچه كه مدنظر است، نه رفتار در حوزه فردي و شخصي، بلكه كنش و اعمال در حوزه اجتماعي را مورد توجه خاص قرار مي‌دهد. در كنار كنش يا عمل بايد به رفتار توجه داشت. رفتار، به مجموعه‌اي از كنش‌ها و فعاليت‌هاي آشكار و پنهان موجودات زنده گفته مي‌شود كه از محرك‌هاي دروني و بيروني نشأت مي‌گيرد. اين رفتارها هستند كه تصوير فردي و شخصيت اجتماعي فرد را شكل و محتوا مي‌بخشند و فرد و شخصيت فردي در جامعه و در ارتباط با افراد و اشخاص ديگر از حوزه رفتار به حوزه اعمال يا كنش‌ها منتقل مي‌شود. اين‌گونه رفتار «بازتابشگر» شخصيت فردي افراد است كه كنش «بازتابشگر» توان شخصيتي فرد را در ارتباط با افراد ديگر نشان مي‌دهد. رفتار فرد در كناكنش يا كنش و واكنش متقابل با رفتار ديگران به محيط فعاليت جمعي يا برهم كنش اجتماعي وارد مي‌شود. اين در حالي است كه ارتباط فردي در چارچوب شكل‌دادن به شخصيت معنا مي‌يابد. كنش يا عمل، تحركي هدفمند است كه داراي انگيزه‌هاي معنادار و تعريفي مفهومي در گستره عقلانيت جمعي خواهد بود. ارتباط در حوزه حيات اجتماعي و عرصه روابط فرديت افراد ديگر و در پهناي باند حيات جمعي معناپذير مي‌شود. بدين ترتيب كنش‌اجتماعي واحد اساسي و بنيادين مطالعات اجتماعي است. به واسطه همين تاثير از كنش است كه مي‌توان مرجع يا «پي‌بن» حيات جمعي را برهم كنش اجتماعي انسان دانست. انديشه اساسي برهم كنش اجتماعي بر اين نكته استوار است كه عمل انسان فقط برحسب برنامه‌ها و نيات خود فرد انجام نمي‌گیرد، بلكه بايد برنامه‌ها، نيت‌ها، كنش‌ها و واكنش‌هاي اجتماعي افراد وگروه‌هاي ديگر نيز مورد بررسي قرار گيرد.
مفهوم «برهم كنش اجتماعي» نقطه شروعي بر نظريه‌ها يا پنداشته‌هايي است كه مبتني بر فرآيند الگوي « بده - بستان» يا الگوي «پينگ‌پنگي» در صحنه حيات اجتماعي است. «برهم كنش اجتماعي» كه به نوعي مهارت اجتماعي نيز اطلاق مي‌شود،  متكي بر مفهوم ارتباط است. به هر نحوي كه به «برهم كنش اجتماعي» بنگريم، يك كاركرد مهم دارد و آن تبادل اطلاعات است. اين تبادل اطلاعات، بيشتر به قصد دگرگوني در برداشت‌ها و رفتارهاي طرف مقابل صورت مي‌پذيرد. در اين معنا و تصوير، بايد بين برقرار كننده ارتباط و گيرنده پيام به رمزگان پيام نيز توجه كرد و نحوه انتقال پيام را مورد توجه ويژه قرار داد. چنين مفهومي براي ارتباط به نظرات انديشمند معاصر «هابرماس» و مفهوم جهان زيست او باز مي‌گردد كه بيشتر به مفهوم «تعامل» مشابهت دارد. بر همين اساس، «برهم كنش» تصويرگر تبادل اطلاعات است. اين تبادل اطلاعات در تعريف عملياتي با غلبه‌ صرف همراه نيست و ضرورتا باعث تغيير و دگرگوني برداشت‌ها و رفتارها به‌صورت يك سويه نخواهد شد. همان‌گونه كه فرستنده پيام، خواهان تغيير در برداشت‌ها و دگرگوني رفتار مخاطب است،  مخاطب نيز يا مقاومت مي‌كند يا بر آن مي‌شود تا از اين انتقال اطلاعات به صورت فرصت استفاده ‌كند و فرستنده‌ پيام را در چنبره در خواست‌هاي خود قرار دهد. شكل بخشيدن به هنجارها يا نرم‌ها، براساس اثرگذاري انواع قدرت در دستور كار قرار مي‌گيرد. هنجارها برمبناي يك معيار يا دستورالعمل رفتاري تلقي شده و تلاش دارند تا برداشت‌هاي ارزشي موجود در جامعه را به شيوه‌هاي از پيش تعيين شده مديريت كنند.
هنجارها، گاه اجباري هستند؛ و عمل نكردن به آنها يا رفتار نكردن به آنها براساس اين نوع هنجارها، زمينه‌هاي مجازات را به همراه دارد. از اين‌رو هنجارهاي اجباري، داراي ضمانت اجرايي هستند. در اين حالت است كه پاداش‌ها و مجازات‌ها به‌عنوان دو اصل موجود و قدرت سخت به ميدان عمل اجتماعي مي‌آيند. در قدرت سخت، تنبيه و تشويق دو مولفه غالب هستند و تسلط را به دنبال دارند اين زماني است كه هنجارها در چارچوب قدرت سخت تحكيم مي‌يابند. اما رعايت هنجارها، هميشه با قدرت سخت همراه نيست، بلكه بيشتر در گرو حضور قدرت نرم خواهد بود.
به عبارتي؛ بايد دو عنصر جذابيت و اقناع با يكديگر جمع شوند تا بتوانند به هنجارها مشروعيت ببخشند. بدين ترتيب، هرچه هنجارها متكي بر جذابيت بيشتر و اقناع‌گري فزون‌تري باشند،  شبكه به هم پيوسته‌اي از كنش‌هاي متكي بر هنجارها را به وجود مي‌آورند كه توسعه صوري و اجباري را از متن به حاشيه برده و به ژرفاي عملياتي و پهناي اجرايي بيشتر نزديكتر مي‌سازند. از اين‌رو بايد «برهم كنش اجتماعي» را از آنچه كه تحت عنوان «انحراف» از آن ياد مي‌شود، مصون داشت. براي اين مهم بايد نخست «برهم كنش اجتماعي» را برهنجارها و قدرت نرم متكي كرد. در گام دوم، شايسته است كه واعظان و رسولان اخلاق، خود عالم، عامل و عاشق نسبت به هنجارهاي جمعي بوده و در ساحت «برهم كنش‌هاي اجتماعي» رفتار و كنش‌هاي خود را برهنجارهاي پذيرفته شده جمعي متكي سازند و خود بيش از همگان عامل به آنها باشند. از اينرو راهكار اساسي تاكيد بر گسترش هنجارهايي است كه ضمن اتكای حداقلي بر قدرت سخت، بر قدرت نرم حداكثري استقرار يافته و با استفاده از «قدرت هوشمندانه، قدرت هوشيارانه و قدرت هنرمندانه» گسترش آن را در باند پر پهناي حيات اجتماعي با هزينه‌هاي كمتر و بهره‌وري بيشتر امكان‌پذير کند. هركدام از اين قدرت‌ها در چارچوب و قالب خود قابل بررسي است و توضيح آن در اين مجال نمي‌گنجد و فراموش نكنيم، گروه‌هاي اجتماعي عامل بنيادي‌ترين جايگاه در كنش و عمل جمعي هستند و كناكنش‌هاي جمعي آنهاست كه تحركات اجتماعي را شكل و محتوا مي‌بخشد. هر چقدر تبادل اطلاعات اين گروه‌ها با يكديگر مبتني‌بر هنجارهاي مطلوب و ادبيات فاخر باشد؛  تعامل اجتماعي نيز فاخرانه‌تر و ارزشمدارتر خواهد بود. اين ادبيات فاخرانه است كه تاثير افكار و رفتار بر حوزه اجتماعي را نشان مي‌دهد. به همان صورت هم نظارت بر عدم بروز انحراف در مسير كنش جمعي را در قالب همين ادبيات فاخرانه معناپذير مي‌كند. اين «برتابشگر»؛ مفهومي اجتماعي به نام «ادبيات معيار» مي‌يابد و همين «ادبيات معيار» است كه زايشگر كنشي موثر تحت عنوان «همنوايي اجتماعي» مي‌شود. نتيجه اين ادبيات معيار و تاكيد نظري و عملي بر آن است كه ارتقاي مطلوب و مشروع رفتار اجتماعي را به دنبال دارد. اين «همنوايي اجتماعي» متكي بر قدرت نرم به صورت «هوشمندانه، هوشيارانه و هنرمندانه» زمينه‌پرور حيات سالم در تعامل يا برهم كنش اجتماعي خواهد بود. «همنوايي» نوعي رفتار است كه در آن برهم كنش جمعي در بستر همنشيني با برهم كنش اجتماعي مطلوب و متكي بر«ادبيات معيار» دنبال خواهد شد. در اينجاست كه 4 حرف «ه» پارسونزي به كار مي‌آيد: «برهم كنش‌هاي اجتماعي» بر همفكري، همگامي و همدلي استوار شده و به همبختي افراد منتهي مي‌شود.  اين نوع رفتار در ارتباط با ديگران با برداشتي كه سايرين از رفتار بهنجار دارند، تطبيق مي‌يابد و مي‌تواند با در نظر داشتن انتظارات اجتماعي و انطباق آنها با يكديگر به «همنوايي اجتماعي» ختم شود. اين «همنوايي» مثبت بوده و بايد 5 «ه» را همواره در نظر داشته باشد كه شامل همنشيني، همفكري، همگامي، همدلي و در نهايت همبختي مي‌شود. اين 5 عامل وحدت ملي را مستحكم مي‌سازد و «برهم كنش‌هاي» مثبت جمعي را در جامعه تسري مي‌بخشد. آنچه براي مردم جذاب، مشاركت‌خيز و قابل انتقال از نسلي به نسل ديگر باشد، باعث پذيرش مثبت و منطقي رفتارهاي جمعي خواهد شد و در نهايت با پوشش منطقي بدون مقاومت عمومي به يك جريان مثبت جمعي بدل خواهد شد. اما اگر هنجارها، فاقد جذابيت جمعي و اغناي عمومي باشند، مقاومت‌برانگيز و «لجبازخيز» مي‌شوند، به‌گونه‌اي كه گاه به انحرافات عمومي از هنجارهاي ارزشي جامعه مي‌انجامد و به بيان ديگر «لجبازي عمومي» در برابر هنجارهاي جمعي را نمايان مي‌سازد. عكس‌العمل‌ها به صورت نقطه تلاقي، انحراف در همياري عمومي است كه به نظر صاحب‌نظران به‌عنوان مقاومت جمعي مثبت و منفي از آنها ياد مي‌شود. به‌عنوان مثال، مسأله نوع حجاب و برخورد با آن، با گذشت 3 دهه از انقلاب ارزشي و فرهنگي ما، همچنان موضوع بحث محافل مختلف است. تمام عناصر موجود در ساختار قدرت، براي به فعليت در آوردن آن با تمام قوا فعاليت مي‌كند، اما به همان ميزان هم در لایه‌هايي از ساحت جامعه در برابر آن، مقاومت مي‌شود. مسأله حجاب را بايد در چارچوب «برهم كنش اجتماعي» مطالعه و چگونگي مديريت آن را در اين قالب بازآفريني كرد. براي ايجاد اجتماعي كه در آن «برهم كنش‌هاي جمعي» متكي بر هنجارهاي ارزشي و آييني پذیرفته شده است، نيازمند بهره‌برداري از قدرت هوشيارانه و هنرمندانه در ايجاد فضاي آزاد است تا با آزادانديشي و خرد جمعي، به اثرگذاري بيشتر در «برهم كنش‌هاي اجتماعي» منتهي شود.


تعداد بازدید :  296