شماره ۴۵۶ | ۱۳۹۳ شنبه ۲۹ آذر
صفحه را ببند
جان‌مايه تعامل سازنده

عباس قائد رحمت عضو کمیسیون اجتماعی مجلس

انسان به‌عنوان سرآمد خلقت خداوندي، تنها موجود ناطق است، به گونه‌اي كه ساليانه، ميليون‌ها ساعت گفت‌وگو در ميان افراد و جوامع رد و بدل مي‌شود كه بخش اعظم آنها صرف تعامل سازنده به منظور كسب يك نظريه مشترك و واحد در يك موضوع خاص مي‌شود. هرجا گفت‌وگوي برابر جاي خود را به تك‌گويي و استبداد فكري بدهد، منطق و انديشه عقلايي رخت برمي‌بندد. اين خاصيت ذاتي بشر است كه در پي دريافت نظرات جديد، آنها را با افكار خود درهم مي‌آميزد و تركيبي جديد و بديع مي‌آفريند. در جوامع آزاد و مبتني بر استدلال‌هاي علمي، افراد تا حد حتي افراط با هم گفت‌وگو مي‌كنند تا به يك نتيجه مشترك دست يابند. اين موضوع در نزد مردم كشور هندوستان بسيار جدي‌تر است. به‌طوري كه اگر كسي در يك مشاجره لفظي، وارد درگيري فيزيكي شود، بيانگر آن است كه آن فرد داراي قدرت گفت‌وگو و استدلال قوي نیست و عرصه را به خود تنگ ديده است. يكي ديگر از نمونه‌هاي بارز ارزش گفتگو، از كودكي خودنمايي مي‌كند، آنگاه كه كودك مي‌آموزد نخستين كلمات را ادا كند. از همان زمان است كه كار جدي پدر و مادر براي گفت‌وگو با فرزند آغاز مي‌شود تا او را براي جهان آينده آماده كنند و بزرگترين عذاب يك خانواده آن است كه فرزندشان به دلايل فيزيكي قادر به سخن گفتن نباشد. بنابراين بستن راه گفت‌وگو در يك محيط اجتماعي، خواه خانواده يا اجتماع، راه را بر ارتقای سطح فكري افراد آن محيط مي‌بندد و انديشه پرسشگر را به كج‌راه مي‌فرستد و اين يعني بزرگترين ضربه به انسان و انديشه‌هاي او. در جامعه‌اي كه پرسش و پرسش‌كردن منع شود، سرانجامي جز سرخوردگي و عقب‌ماندگي جدي در بسياري از امور نمي‌ماند. برای مثال از يكي از برندگان جايزه نوبل فيزيك پرسيد، چگونه به اين پايه از پيشرفت و ترقي رسيدي؟ پاسخ داد: «من همه اينها را مديون مادرم هستم، هر روز كه از دبستان به خانه باز مي‌گشتم به جاي اين‌كه از من بپرسد، تكليف مدرسه چه داري، مي‌پرسيد آيا امروز سوال خوبي از معلم خود كردي؟ و همين موضوع باعث شد تا من از بچگي پرسشگر شوم و همين عادت در دوران دبيرستان و دانشگاه ادامه يافت به‌طوري‌كه پس از پايان تحصيل و آغاز به كار در آزمايشگاه، هر روز پرسش جديدي در ذهنم شكل مي‌گرفت.» گفت‌وگو؛ دستمايه اصلي تعامل و توسعه در جوامع پيشرفته است، به‌طوري‌كه بيشترين زمان گفت‌وگو و نقد و نظر در محيط‌های جمعی به‌خصوص اجتماعات انجام مي‌گيرد. اين طرز فكر به سياستمداران جوامع فوق هم رسوخ كرده است و اينان خود را مستقل از افكار عمومي و محيط نقد و گفت‌وگو نمي‌بينند و اگر لازم باشد به‌طور ظاهري هم كه شده خود را داراي قدرت گفت‌وگو و استدلال نشان مي‌دهند، زيرا مي‌دانند اين تنها سلاح موثر نفوذ بر مردم و مخاطبان است. يكي از سردمداران اين طرز فكر، «وينستون چرچيل»، نخست‌وزير زمان جنگ جهاني دوم انگلستان بود، وي در بسياري از مذاكرات از قدرت بيان و استدلال خود استفاده مي‌كرد و اگر لازم مي‌شد به دقت به حرف مخاطب خود گوش مي‌داد، وي در اين خصوص جمله معروفي نيز دارد كه مي‌گويد: يك سياستمدار قدرتمند كسي است كه در صورت نياز بلند شود و سخن بگويد و به ضرورت بنشيند و گوش بدهد.  ارزش گفت‌وگو تا آن حد است كه ساليانه ميليون‌ها انسان در سراسر جهان به فراگيري حداقل يك زبان جديد مي‌پردازند تا بتوانند در تعاملات بين المللي نقش و اثر بخشی بیشتری داشته باشند و از آخرين دستاوردهاي مكتوب و گفتاري جهان استفاده كنند. بي‌مورد نيست كه ايرانيان مي‌گويند: «زگهواره تا گور دانش بجوی» قطعاً بهتر مي‌دانيد، اگر اين فراگيري علم و دانش در تعامل و مشاركت با ديگران قرار نگيرد، ارزش چنداني ندارد و در سطح انديشه يك فرد حبس می‌شود. هرچه قدرت گفت‌وگو و تعامل شما بيشتر باشد، مخاطبان بيشتري به گرد شما جمع مي‌شوند و هرچه انديشه جزمي‌تر و بسته‌تر باشد، دايره مخاطبان محدودتر مي‌شود.  اكنون شركت‌هاي تراز جهاني، مشاوراني استخدام مي‌كنند كه در جلسات مهم و كليدي با نظريات موجود، تا سر حد امكان به مقابله و نقد بپردازند و هرگز بدون استدلال قوي با آن موافقت نكنند تا بدين‌ترتيب همه زواياي مثبت و منفي يك موضوع و تصميم روشن شود. به ديگر سخن، در محيط‌هاي آزاد گفت‌وگو كه يك نوع «طوفان فكري» يا «brain storming» ايجاد مي‌شود، جايي براي بله قربان‌گويي‌ها نیست. بنابراين ديگر هيچ‌كس نمي‌تواند به هر دليلي مخالف گفت‌وگوهاي نوع بشر در سراسر جهان باشد.
قلم‌فرسايي و گفت‌وگو درباره ارزش «گفت‌وگو و تعامل اجتماعی» پاياني ندارد و هر آينه ما را با قدرت نهان آن بيشتر آشنا مي‌كند، پس همين بس كه بلادرنگ ارزش‌هاي آن را شمارش كنيم و دريابيم فردا خيلي دير است و از همين امروز بايد راه را براي گفت‌وگوهاي برابر و سازنده باز كنيم.


تعداد بازدید :  275