شماره ۴۵۶ | ۱۳۹۳ شنبه ۲۹ آذر
صفحه را ببند
هرچه مدرن‌تر ناتوان‌تر

دیروز یکی از عزیزان ما کودک 6 ماهه‌اش را به خاطر آنفلوآنزا از دست داد. طفل معصوم حدود 20 روز در کما بود و درنهایت جان سپرد. محل زندگی‌شان تهران یا یک شهر بزرگ نیست. جایی است که به تازگی از روستا به چیزی شبیه شهرک بدل شده است و هنوز بافت زندگی آنجا، بر مبنای فرهنگ سنتی و روستایی است. این خبر که به بستگان، حتی آنها که ساکن تهران و کرج بودند، رسید؛ همه سمت «ده» رفتند تا قدری تسلی خاطر باشند. اما نکته جالب این است که خود این شهری‌ها بیشتر از صاحب‌عزا در آه و فغان بودند! نه به آن دلیل که صاحب عزا، آدم بی‌خیالی بود؛ نه! اساس نرم‌افزار رفتاری این تیپ آدم‌ها، طوری است که مصیبت را چابک‌تر تاب می‌آورند. «بچه‌ای را که خدا داده گرفته، مصیبت از این بدتر هم برای فلانی رخ داده مهم نیست که... بعد از اون 3 تا بچه دیگه هم خدا بهشون داد، این‌که هر که در این بار مقرب‌تر است جام بلا بیشترش می‌دهند» و بسیاری دیگر از موارد مشابه، واگویه‌های در گوشی بود که به صاحب‌عزا، گفته می‌شد و شاید همین‌ها علت مهم آن چالاکی در تاب مصیبت باشد. مصیبتی مرد افکن.
درست 3‌سال پیش هم فرزند 5ساله یکی از دوستانم از طبقه هشتم آپارتمان به پایین سقوط کرد و درجا جان سپرد. همسرش تاب نیاورد و به بلندی همان ساختمان رفت و خود را به همان‌جا انداخت که پسرش. سطح زندگی‌شان طبقه متوسط رو به بالا بود اما در آن ساعت و لحظه کسی نبود که از آن واگویه‌ها برای آن مادر بگوید که «خدا داده و گرفته، باز هم می‌دهد، جام بلا و... مادر سقوط و صعود را برای خود رقم زد. چگونه‌ایم؟ به روز‌تر و مدرن‌تر می‌شویم آیا ضعیف‌تر و ناتوان‌تر می‌شویم؟ سنت چرا می‌تواند آدم‌ها را در مصیبت یاری دهد؟ چطور تاب و تحمل می‌دهد و لوازم مدرن ناتوانند؟ آیا به راستی ما هرچه مدرن‌تر می‌شویم ناتوان‌تر؟
از فیس‌بوک مهدی افشار باکمی ویرایش


تعداد بازدید :  263