شماره ۴۵۶ | ۱۳۹۳ شنبه ۲۹ آذر
صفحه را ببند
رفتاری که از خودمان شروع می‌شود

فرزانه رسانه  کارشناس‌ارشد روانشناسی

اگر به مجتمع‌های قضایی خانواده سر زده باشید، حتما دیده‌اید که بسیاری از دادگاه‌های خانواده مملو از زنانی (و در مواردی هم برعکس) است که برای کتک و هتک‌حرمت همسرشان، مراجعه کرده‌اند. خشونت در خانواده گاهی علتی بیرون از خانواده دارد. مثلا وقتی پدر خانواده توسط رئیس اداره‌اش تحقیر می‌شود و به‌دلایل منطقی توان رویارویی با رئیس‌اش را ندارد، این خشم حاصل شده را به خانواده منتقل کرده و بر سر زن و فرزندانش تخلیه می‌کند. گاهی نیز خشونت خانوادگی علتی درونی دارد. برای مثال، نداشتن مهارت ارتباطی در خانواده و این‌که اعضای خانواده نمی‌توانند به نحو مناسبی با سایر اعضا ارتباط برقرار کنند موجب ایجاد سوءتفاهم، پیشداوری، خشونت و پرخاشگری به دیگر اعضای خانواده می‌شود. گاهی مشخص نبودن مرزها و قواعد درون خانواده موجب ابهام در روابط می‌شود که این نیز به نوبه خود درنهایت خشم و پرخاشگری را جایگزین روابط سالم در خانواده می‌سازد. عدم رضایت زناشویی بین زوجین نیز یکی از عوامل نارضایتی از زندگی و درنهایت دلیلی برای ایجاد پرخاشگری است. وقتی زوجین در کنار یکدیگر آرامش داشته باشند، با کوچکترین شکست یا ناکامی، روابط شیرین و آرامش‌بخش را به سرزمین جنگ در خانه بدل نمی‌کنند. متاسفانه وقتی خانواده‌ای دچار مشکل می‌شود به جای مراجعه به فردی متخصص، از اطرافیان و معمولا از والدین یا دوستان خود درخواست کمک می‌کند که اغلب موجب پشیمانی می‌شود چون به‌دلیل نداشتن تخصص و تجربه نه‌تنها کمکی به حل مشکل نمی‌شود بلکه در مواردی موجب وخیم‌تر شدن اوضاع خواهد شد. یکی از همکاران متخصص در این زمینه تعریف می‌کرد، یکی از مراجعانش که به‌دلیل اختلاف با همسرش دچار مشکلات زناشویی شده بود، به جای درمیان گذاشتن این موضوع با همسرش و مراجعه به متخصص، آن را برای همسایه‌شان بازگو و عجیب‌تر این‌که از او درخواست کمک و راهنمایی کرده بود!
والدین و رفتارهای آنها، الگویی برای فرزندان محسوب می‌شود. وقتی والدین مهارت والدگری نداشته باشند، نمی‌توانند فرزندانی کارا و با اعتماد به نفس تربیت کنند. مهارت والدگری یکی از مهارت‌های مهمی است که صبر زیادی می‌طلبد. والدینی که خودشان از پدر و مادری آگاه در این زمینه بی‌بهره بوده‌اند، اغلب به همان شیوه ناصحیحی که از والدین خود آموخته‌اند، فرزندان خود را پرورش می‌دهند و متاسفانه این نقص از نسل‌های قبل به نسل‌های بعدی منتقل می‌شود. تفکیک خویشتن فرزندان که یکی از امور تربیتی در خانواده است، اغلب در ازدواج خود را نشان می‌دهد. تفکیک خویشتن بدین معناست که فرزندان در خانواده بتوانند همچنان‌که در خانواده و با والدین خود زندگی می‌کنند به‌لحاظ هیجانی استقلال داشته باشند. معمولا افرادی که تفکیک خویشتن پایینی دارند، اشخاصی را برای ازدواج برمی‌گزینند که در این مورد مشابه خودشان هستند. این افراد وقتی با مشکلی در خانواده مواجه می‌شوند، به جای تلاش برای حل مشکل به‌وجود آمده، سعی در فرار کردن از موضوع و کنار کشیدن خود از خانواده دارند یا برعکس چنان خود را غرق در مشکل می‌بینند که تمام کارها و وظایف و عملکردهایشان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. که البته هردو این رفتارها (کنار کشیدن خود از مشکل یا غرق‌شدن در آن) اشتباه است و هیچ‌کدام به حل مشکل کمکی نمی‌کند. اما متاسفانه وقتی این افراد با فردی مثل خودشان ازدواج و با مانعی برخورد می‌کنند و پاسخ‌های هیجانی یکسانی می‌دهند که به حل مسأله کمک نمی‌کند، زندگی مشترک خود را متزلزل می‌سازند و به‌دلیل ناتوانی در حل مشکل، همسرشان را سرزنش کرده و پرخاشگری می‌کنند و این طرز برخورد با مشکل را به فرزندان خود می‌آموزند و بدین شکل برخی از رفتارهای غلط را به نسل‌های بعدی خود نیز منتقل می‌کنند. فرزندان آنها نیز با افرادی ازدواج می‌کنند که مشابه خودشان هستند و این تسلسل معیوب همچنان ادامه خواهد داشت.
یکی از اشکال تربیت معیوب که متاسفانه در خانـــواده‌هــا رواج دارد، تحقیرکردن است که این فرآیند در زندگی بعدی افراد نیز به‌چشم می‌خورد و موجبات خشم و پرخاشگری را فراهم می‌سازد. وقتی تحقیر کردن در خانواده مبدأ (خانواده اصلی هر فرد) روال عادی ارتباط برقرار کردن باشد، مولفه‌ای درونی‌شده شکل می‌گیرد که افراد در خانواده بعدی خود نیز از این سبک برقراری ارتباط با همسر یا فرزندشان استفاده می‌کنند. تحقیر کردن، یک شیوه ارتباطی ناموثر است که درنهایت به پرخاشگری می‌انجامد. بنابراین برای جلوگیری از هرگونه خشونت بعدی در خانواده خودمان و فرزندانمان، باید از آموزش خود شروع کنیم. یعنی اگر امروز پدر یا مادر هستیم، از آگاه شدن درباره مشکلات خودمان و آموزش رفتارهای صحیح، شروع کنیم و اگر پدر یا مادر فردا هستیم، بیاموزیم که رفتار صحیح چگونه است تا بتوانیم فرزندانی کارآمد و با اعتماد به نفس و تفکیک خویشتن بالا پرورش دهیم. به این نکته توجه داشته باشیم که فرزندانمان آنچه که هستیم، می‌شوند نه آنچه که ما می‌خواهیم باشند. یعنی آنها به چیزی که می‌گوییم عمل نمی‌کنند بلکه به آنچه که خودمان انجام می‌دهیم عمل می‌کنند. نمی‌توانیم خودمان به شکل نامناسبی رفتار کنیم و از آنها انتظار رفتار خوب و مناسب، داشته باشیم...
هرجا که مشکلی می‌بینیم، باید بدانیم که اولین سهل‌انگاری از جانب خودمان بوده است. اگر والدینمان آموزش‌ندیده بودند، امروز ما می‌توانیم از این آموزش بهره‌مند شده و فرزندانمان را نیز از این آگاهی منتفع سازیم و بدین‌ترتیب خانواده سالم و درنهایت جامعه‌ای سالم داشته باشیم.


تعداد بازدید :  293