تاجگذاری شاه اسماعیل صفوی در سال 881 خورشیدی را شاید بتوان مهمترین رویداد سیاسی بعد از حمله ویرانگر مغول به ایران قلمداد کرد، چه آنکه بعد از یورش مغولان، «ایران» دیگر به آن معنایی که پیش از آن شناخته میشد وجود خارجی نداشت و هر گوشهاش با حکمران و هویتی مستقل به بقای خود ادامه میداد. اما پس از آنکه نخستین شاه از سلسله جدیدالتاسیس صفوی موفق شد بعد از هفت سال لشکرکشی به اقصینقاط این سرزمین، کشوری غرق در ملوکالطوایفی را زیر یک پرچم و یک مذهب متحد و بعد از مدتها سرزمینی یکپارچه که ایران نامیده میشد را احیا کند، ترس در دل امپراتوری همسایه رخنه کرد و عثمانیها دریافتند که این شاه جوان نه از تیره آققویونلوهاست و نه از تبار قراقویونلوها و تا ریشهاش عمیق و محکم نشده باید تنهاش را از خاک بیرون کشید.
عصبانیت امپراتوری پیر عثمانی از سلسله جوان
نگرانی امپراتوری عثمانی از قدرت گرفتن صفویان در ایران منهای اختلافات مذهبی دو دربار، ریشه در مسلک صوفیمنشانه شاه اسماعیل نیز داشت که موجبات جذب صوفیان ترکمان ساکن آناتولی و شام به سلسله تازه بسطیافته و شیعیمذهب در ایران را فراهم میآورد. همچنین دستگاه تبلیغات صفویان به شکلی بیوقفه ساکنان سرحدات شرقی قلمرو عثمانی را برای پیوستن و فرمانبرداری از دستگاه شاه اسماعیل جوان تشویق میکرد و این در نظر دربار عثمانی کم گناهی نبود. البته که این میان، چشم داشتن به شهرهای آباد شمال غربی ایران و تمایل به اشغال و نهایتا ضمیمهکردن آنها به قلمرو امپراتوری عثمانی را نیز در بروز یکی از نخستین جنگهای بزرگ صفویان با دشمن خارجی نباید از نظر دور داشت؛ جنگی که در تاریخ آن را به اسم محل وقوعش یعنی «چالدران» میشناسند و درنهایت با وجود جانفشانی قزلباشها، به نخستین شکست بزرگ بنیانگذار سلسله صفویه تبدیل شد.
گمشدن چکاچک شمشیرها در میان غرش توپها
505 سال پیش در چنین روزی، برابر 31 مرداد 893 میلادی، سپاه 200هزار نفری سلطان سلیم عثمانی در دشت چالدران واقع در شمال غربی شهر خوی با لشکر 30هزار نفری شاه اسماعیل وارد نبرد شد. منهای نبود توازن در تعداد نفرات، ارتش عثمانی که از مدتها قبل به سلاح گرم مجهز شده بود در برابر شمشیرزنان ایرانی برتری محسوسی داشت و بیاطلاعترین انسانها از استراتژیهای جنگی نیز کوچکترین شانسی برای پیروزی قزلباشها قایل نبودند. براساس اسناد و شواهد تاریخی، کثرت سربازان عثمانی تا بدان حد بود که دشت فراخ چالدران ظرفیت پذیرش دو سپاه را نداشت و نفرات ارتش مهاجم به نوبت وارد میدان جنگ میشدند، مبادا که زیر دست و پای یاران خودی تلف شوند! ایرانیها که جنگ را با رشادت آغاز کرده بودند، پس از شلیک توپهای دشمن قافیه را به تمامی باختند و نتیجه آنکه نبرد چالدران با کشتهشدن 27هزار نفر از ایرانیان و 45هزار نفر از عثمانیها با شکست شاه اسماعیل به پایان رسید.