شماره ۴۵۵ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۲۷ آذر
صفحه را ببند
موبايل پاشايي، قاتل جان لنون و دكتر اباذري

سعید  اصغرزاده

 

اين روزها اخبار دزدي زياد شنيده مي‌شود. آمار و ارقام‌هاي زيادي جابه‌جا مي‌شود. انگشت اشاره به هر سمت و سويي مي‌رود اما شنيدن خبر دزدي موبايل مرتضي پاشايي آن‌هم در روز تشييع جنازه و مكدر كردن خاطر طرفدارانش در آستانه چهلمين روز درگذشتش موضوعي جديد است.  دكتر اباذري اگر اين خبر را در روز سخنراني‌اش شنيده بود، لابد اشارات و تاكيداتش در مورد حضور آن توده بي‌خاصيت، مستندتر مي‌شد!
ياد ماجراي قتل جان لنون توسط طرفدار سابقش افتادم.  جان وینستون لنون خواننده، ترانه‌سرا، موسیقیدان، آهنگساز، شاعر و از معروف‌ترین، شناخته‌ترین و برجسته‌ترین چهره‌های دنیای موسیقی راک، به‌عنوان یکی از اعضای موسس گروه بیتلز و يكي از افراد در افزایش بافت تاریخی موسیقی عامه‌پسند، در سراسر جهان شناخته شده.  در روز هشتم دسامبر‌ سال ۱۹۸۰، وی در حالی‌ که همراه با همسرش یوکو اونو به آپارتمان خود در ساختمان داکوتا در شهر نیویورک بازمی‌گشت به دست یکی از طرفداران سابقش به نام مارک دیوید چَپمَن به ضرب چهار گلوله کشته شد.  چپمن پس از دستگیری گفته بود برای این‌که مشهور شود، تصمیم به قتل جان لنون گرفته است.
حالا از خود مي‌پرسم كه نكند اين طرفدار پاشايي براي معروف شدن حاضرشده كاري بكند در حد دزدي و شايد كارهايي بتواند بكند وحشتناك‌تر! آخر ناصر پاشایی (پدر مرحوم پاشايي) اصرار دارد اين دزدي كار یک طرفدار است.  او گفته «در مراسم تشییع پیکر پسرم، موبایل او به سرقت رفت و اکنون هم نزد یکی از طرفداران مرتضی است.»  با تقاضاي پدر، حالا دزد بايد بيايد و داوطلبانه آنچه را كه دزديده بازگرداند.  اما كدام دزدي در مملكت اين كار را كرده! و اگر چنين شود بايد به ماجراي تشييع جنازه‌اي عظيم، ماجرايي جديد را هم پيوند داد! اصولا اگر آدم كار اشتباهي بكند، اصلاح داوطلبانه آن اشتباه امري داوطلبانه و در جهت بهبود وضعيت موجود جامعه محسوب مي‌شود اما در ميان تمام دزدي‌هاي كوچك و بزرگ كدامش را سراغ داريم كه دزد با پاي خود به محكمه آمده يا جبران مافات كرده باشد.  ليست دزدي‌ها را داريد.  مرور كنيد...
حالا سوال من اين است كه سرقت‌هايي از اين دست اگر به‌خاطر محبوبيت و علاقه وافر به طرف مقابل نباشد! چرا صورت مي‌پذيرد؟ كارشناسان براي جرايمي از اين دست، بخش‌بندي‌هايي دارند، البته بيشتر اشاره به موضوع روح و روان افراد دارد، هرچند  وقوع جرم متاثر از شرايط اقتصادي و اجتماعي جامعه باشد:  
1- فقر عاطفي:  رشد فرد در خانواده‌‌اي از هم پاشيده و جامعه‌اي بي‌توجه به او، ارتكاب دزدي را تسهيل خواهد كرد.
2 - ناكامي:  گاه براي فردي كه در فقر تولد يافته و سال‌ها مورد بي‌مهري واقع شده، غارت اموال ديگران براي او رضايتي را كه همواره در جست‌وجوي آن بوده فراهم مي‌كند.
3- حسادت:  گاه فرد با توجه به عدم‌امكان دستيابي به موقعيت و منزلت ديگران رشك و حسد مي‌برد، پس سعي مي‌كند با دزدي به آن اموال دست يابد.
4- تجربه‌هاي دوران كودكي: حوادث تلخ دوران كودكي ممكن است از فرد شخصيت جامعه‌ستيز بسازد كه در بزرگسالي او را به اعمال ضداجتماعي سوق دهد.
5- پرخاشگري: فرد به وسيله پرخاش و اعمال ضداجتماعي مي‌خواهد انتقام ناكامي‌هاي خويش را از ديگران بگيرد.
6- احساس ناامني:  وضعيت مغشوش خانواده و جامعه، بيكاري و ...  از علل مهمي هستند كه فرد را دچار نگراني و ناامني كرده و براي انتقام گرفتن از ديگران به دليل محدوديت‌ها و سختگيري‌هاي نابجا دست به دزدي مي‌زند.
7- خودنمايي:  برخي براي نشان دادن صفت كله‌شقي و جرات حادثه‌جويي كه براي آنها بسيار ارزشمند است، دست‌ به سرقت مي‌زنند تا در چشم دوستان‌شان، كسي باشند.
8- محبت زياد: زياده‌روي در محبت نيز مانع رشد و تكامل شخصيت فرد مي‌شود.  فردي كه در خانواده تمام توقعاتش بدون چون و چرا انجام مي‌گيرد، خودخواه، پرمدعا و پرتوقع بوده و در صورت روبه‌رو شدن با شكست براي انتقام از جامعه ممكن است دست به دزدي بزند.
به اين موارد بايد اختلال «دزدي بيمارگون» را به‌عنوان يك اختلال رواني مطرح كرد كه بماند براي بعد.  در مورد موبايل مرتضي نمي‌دانم كدام‌يك از اين موارد صدق مي‌كند چون دزد ناشناس است  اما در مورد ساير دزدي‌هاي مملكت با توجه به معرفي عوامل دزدي، مي‌توان از اطلاعات فوق استفاده كرد!


تعداد بازدید :  192