شماره ۴۵۵ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۲۷ آذر
صفحه را ببند
آیا این مرد در گروه قاتلان سریالی یا بالفطره قرار دارد؟
واکاوی لایه های پنهان زندگی یک جانی

بهناز مقدسی| تحقیقات جنایی نشان می‌دهد مردی که 2 جنایت در پرونده‌اش دارد، پرده از قتل سوم برداشته است. حمید پسر 24ساله گوش‌های قربانی‌اش را برید تا وفاداری‌اش را به همسرش اثبات کند. او حالا به جرم 2 قتل پشت میله‌های زندان است درحالی‌که به گفته همسرش او جنایت دیگری را هم مرتکب شده است. همسر این مرد وقتی در مقابل قاضی بستان‌زاده بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت، گفت: «همسرم از مدت‌ها پیش با یک دختر جوان در ارتباط بود، وقتی این موضوع را فهمیدم خیلی ابراز پشیمانی کرد و قول داد که رابطه‌اش را با او قطع کند. تا این‌که یک شب وقتی به خانه آمد یک بطری دستش بود. سپس برایم توضیح داد که معصومه را کشته و برای اثبات وفاداری‌اش به من گوش‌هایش را در شیشه حاوی الکل ریخته تا بفهمم برای من حاضر است چه کارهایی بکند. اما این همه شخصیت حمید نبود، اوایل مردادماه هم یک راننده آژانس را به خاطر اختلاف مالی به قتل رساند. او حتی گاهی من را هم به مرگ تهدید کرده بود. چند ماه پیش وقتی دعوایمان شد او یک قمه زیر گلویم گذاشت که با وساطت پدرم آرام گرفت.» این زن که به علت مخفی نگه داشتن و پنهان‌کاری جنایت همسرش به دستور بازپرس پرونده بازداشت شد در ادامه صحبت‌هایش پرده از جنایت سومی برداشت: «حمید دوستش را هم به قتل رسانده است. چند ماه پیش متوجه این موضوع شدم اما از جزییات آن خبر ندارم.» با دستور بازپرس بستان‌زاده تحقیقات برای روشن شدن زوایای مبهم این پرونده و دیگر جنایت‌های احتمالی این مرد مرموز ادامه دارد.
بازی با جان انسان‌ها
ماجرا بیش از این است؛ پسری 24ساله در سال‌های جوانی‌اش آدم می‌کشد. هر چیزی را که سد راهش قرار می‌گیرد از میان برمی‌دارد و سپس به زندگی عادی‌اش بر می‌گردد. کار او دیگر از بزهکاری و تبهکاری گذشته، او حالا یک جانی خطرناک است. حتی همسرش را هم تهدید به مرگ کرده؛ زنی که به قول خودش برای اثبات وفاداری‌اش به او گوش قربانی‌اش را برایش به ارمغان برده بود. او خشن است و همین خشونت او را به یک جانی تبدیل می‌کند تا کوچکترین مسائل را با جرم و قتل پیوند بزند. چه بسا او در فاصله‌های زمانی که بین قتل‌ها وجود داشته قهرمان‌سازی کرده و خودش را یک قهرمان پنداشته باشد. با این حال رازگشایی از قتل سوم می‌تواند به بسیاری از معماهای مبهم پرونده جواب قاطعی بدهد.
 آیا او قاتل سریالی است؟
از آنجایی که قاتل زنجیره‌ای یا سریالی فردی است که به تنهایی 3 یا بیشتر از 3 نفر را در یک دوره زمانی (بیشتر از یک ماه) و تحت‌تأثیر انگیزه‌های روانی به قتل برساند، این سوال مطرح می‌شود که آیا حمید هم یک قاتل سریالی است یا خیر؟ در پاسخ به این سوال باید گفت قاتل سریالی عمدتاً به‌دلیل بیماری‌های روانی اقدام به کشتن عمدی بیش از یک نفر در زمان‌ها و شرایط مختلف می‌کند. قاتل زنجیره‌ای معمولاً افراد مورد نظر خود را تعقیب می‌کند و در فرصت مناسب آنها را به قتل می‌رساند.
الگو و نحوه ارتکاب قتل‌ها مشابه یکدیگر و قربانیان معمولاً دارای نقاط مشترک مانند شغل، نژاد، ویژگی‌های ظاهری، جنسیت یا گروه سنی خاص هستند. در نحوه انجام این نوع قتل‌ها غالباً مسائل و تمایلات جنسی خودنمایی می‌کنند. با این توضیح و درحالی‌که هنوز تحقیقات جنایی برای کشف جنایت سوم این مظنون ادامه دارد نمی‌توان حمید را در گروه قاتلان سریالی قرار داد، زیرا به نظر می‌رسد او برای هر یک از جنایت‌هایش انگیزه‌های متفاوتی داشته است و درواقع دلیل اصلی ارتکاب قتل‌هایش حل مشکلات با استفاده از شیوه ارتکاب به جرم بوده است.

ویژگی های یک قاتل بالفطره

|  سعید خراط‌ها |   آسیب‌شناس و جرم‌شناس   | خیلی از جنایت‌ها که هر روز در گوشه و کنار شهر رخ می‌دهد قتل‌هایی است که با نقشه از پیش تعیین‌شده انجام نمی‌شود. قتل زمانی رخ می‌دهد که بحران روانی آغاز شود و فرآیند کنترل خشم به پایین‌ترین حد برسد. با این حال تاثیرگذاری شرایط اجتماعی در وقوع قتل فاکتوری قابل توجه است، به‌طوری که می‌توان گفت قاتل محصول جامعه است؛ محصولی که از پس نابهنجاری‌های ساختاری و کارکردی اجتماع فردی جانی تولید می‌کند. دکتر سعید خراط‌ها مدرس دانشگاه و آسیب‌شناس اجتماعی در رابطه با این سوال که آیا کسی که مرتکب چند جنایت مختلف می‌شود، قاتل بالفطره است یا خیر به «شهروند» گفت: «براساس «تئوری لومبروزو» ویژگی‌های ظاهری قاتلان بالفطره مشترک است. این افراد عمدتا دارای لب‌های نازک هستند، چشم‌هایشان درشت است و بینی‌های گوشتی دارند. آنها در مقابل درد توانایی بالایی دارند و عمدتا به جنس مخالف تمایل ندارند. خصوصیات اخلاقی این افراد مانند انسان‌های ابتدایی است و خویی حیوانی دارند، درواقع این افراد در تکامل متوقف نشده‌اند. كساني كه مادرزادي مجرمان بالفطره هستند روحيه‌اي خشن دارند. اما در رابطه با این پرونده نمی‌توان گفت این فرد یک قاتل بالفطره است، البته با همین مقدار اطلاعات اندک در رابطه با شخصیت این فرد هرگز نمی‌توان نظر قطعی داد، اما همین که این فرد در یکی از جنایت‌هایش زنی را که با او در رابطه بوده است هم به قتل می‌رساند نمی‌توان در زیرمجموعه مجرمان بالفطره «تئوری لومبروزو» قرار داد. بلکه چیزی که در رابطه با شخصیت این متهم بیشتر جلب توجه می‌کند نحوه جنایت‌هایش است. درواقع به نظر می‌رسد این فرد تحت‌تأثیر آموزش‌هایی غلط قرار گرفته است. آموزش‌هایی که ممکن است ریشه در خانواده، رسانه، گروه‌های هم‌سن یا حتی بازی‌های کامپیوتری داشته باشد. در یک نگاه ظاهری به این رخداد ما شاهد این هستیم که فرد برای حل مسائل عادی و روزمره خودش مرتکب قتل می‌شود. او تصمیم می‌گیرد مشکل بدهکاری و ارتباط پنهانی‌اش را با پاک کردن صورت‌مسأله حل کند. این موضوع نشان می‌دهد او مهارت زندگی را آموزش ندیده است و تسلطی بر کنترل خشم و مهارت حل مسأله ندارد و به همین خاطر تصمیم می‌گیرد خودش دست به کار شود و به همین خاطر برای حل مشکل اشد مجازات را برای طعمه‌هایش انتخاب می‌کند.» با تعریف دکتر خراط‌ها از فرآیند تشکیل یک شخصیت نابهنجار اجتماعی، که خودسرانه دست به قتل می‌زند می‌توان نتیجه گرفت که خانواده، عوامل اجتماعی، گروه‌های مرجع، بازی‌های کامپیوتری و آموزش‌هاي غيرمستقيم تبهكاري، همه و همه در مجرم شدن يك فرد تاثیرگذار خواهد بود.


تعداد بازدید :  427