ما دیگر نه روزنامه میخوانیم، نه خبرگزاری و سایت رسمی را میبینیم و نه علاقهای به تماشای تلویزیون داریم! ما اخبار و گزارشها را از تلگرام و اینستاگرام دنبال میکنیم... وقتی میگویم خبرنگارم، بارها و بارها این جملات را میشنوم و جالب است که بدانید گاهی همین افراد گزارشهای خودم را برایم فوروارد میکنند. گزارشهایی که هیچ ردپایی از اسم و هویتم ندارند. نه اسم و هویت خودم و نه رسانهام... برای خیلیها توضیح میدهم این مطالبی را که در اینستاگرام و تلگرام دستبهدست میکنید، مطالبی است که ما نوشتهایم. همین خبرنگارهایی که میگویید دیگر رسانهشان را دنبال نمیکنید. اینها را ما نوشتهایم، ولی چون در ایران قانونی به نام کپیرایت وجود ندارد، به راحتی گزارشهای ما بیهویت میشود و دستبهدست میچرخد. خوب است که بدانید در کشورهای پیشرفته جهان بهازای استفاده و بازنشر آثار دیگران باید پول بدهید، اما در ایران هرکسی به خودش اجازه میدهد بدون اجازه رسانهها، مطالب دیگران را منتشر کند و نهتنها این کار را انجام دهد که حتی اسم و هویت پدیدآورنده و مالک اثر را هم حذف کند.
قسمت دردناکتر ماجرا این است که خیلیها انتظار دارند خبرنگار مجانی بنویسد و اطلاعرسانی کند. آنها میگویند که خبرنگار نباید پولکی باشد! بله خبرنگار نباید پولکی باشد، اما خبرنگار فتوسنتز نمیکند و زندگی او هم مانند همه شما خرج دارد.
از این گذشته دور زدن قانون کپیرایت در ایران نهتنها به زیان خبرنگار است که به زیان همه ما است. وقتی رسانهای نتواند بابت تولید محتوا و بازنشر آثار پولش را دریافت کند، تبدیل به رسانهای ضعیف میشود و رسانهای که از نظر مالی ضعیف است، ممکن است برای ادامه حیات خود گرفتار چهرهها و اشخاص شود، گرفتار آنهایی که میخواهند پول ناچیزی کف دست یک رسانه بگذارند و قلمهای آن را به سود خود بخرند. احتمالا همه شما میدانید که هیچ مخاطب آزاداندیشی قلمفروشی را نمیپسندد. احتمالا همه شما میدانید که رسانه قلمفروش میدان را برای فساد و دزدیها و اختلاسها باز میکند و در این فضا مدیرانی هم پیدا میشوند که به راحتی حقوق عموم مردم را نادیده میگیرند.